سمیرا مصطفینژاد:
مجرد ماندن میتواند انتخابی فردی باشد یا ممکن است افراد تحتتأثیر شرایط زندگیشان، یا حتی صرفا پیدا نکردن فرد مناسب مجرد باقی بمانند. دلیلش هرچه باشد و هرقدر هم که از مجردبودنتان راضی و خشنود باشید و احساس خوشبختی کنید، همیشه فرد یا افرادی وجود دارند که با گفتن واژه یا جملهای یا حتی با یک اشاره دست یا حالت صورت، حس اضطراب، ضعف عزت نفس یا طردشدگی را در شما ایجاد کنند. آیا این حالات و احساسات میتواند بر روان مجردها اثرگذار باشد؟
دکترعلیرضا کریمی جاوان- متخصص روانکاوی شناختی و محقق علوم اعصابشناختی دانشگاه کالیفرنیای برکلی- طرح کلیگویانه این موضوع را درست نمیداند و معتقد است که ابتدا باید ابعاد مختلف موضوع تشخیص داده شود و هر یک مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند. به گفته او برای بهدست آوردن تحلیل واقعبینانه و راهگشا در این حوزه، نداشتن اطلاعات میدانی از اقوام و اقشار و گروههای اجتماعی گوناگون جامعه به شکل آکادمیک ضعف و مانع بزرگی به شمار میرود که باید برطرف شود. این موضوع، مانند بقیه موضوعات حائز جنبه اجتماعی و روانشناسانه، به اندازهای پیچیده و چندمتغیره است که تحلیل و بررسی دقیق آن حتما به اطلاعات میدانی نیاز دارد، زیرا این موضوعات در جامعه مفهوم همگن و یکدستی ندارند تا همه را به یک نحو تحتتأثیر قرار دهد. همچنین دلایل، تأثیرات و پیامدهای مجردماندن نسبت به جنسیت یا سن فرد متغیر است.
فشار اقتصادی و اولویت مجرد ماندن
به گفته دکتر کریمی، جامعه ما از نظر اجتماعی جامعهای در حالگذار است زیرا بخشی از سنتهای قدیمی در آن شکسته شده، اما بخشهایی از سنت همچنان زنده و مطرح باقی ماندهاست؛ گرچه نه به شکلی یکدست و یکسان برای همه. از اینرو افراد در جامعه امروز مملو از تناقضهایی درونی هستند که دراثر تداخل ارزشهای سنتی و مدرن ایجاد شدهاند.
از نظر کریمی، با وجود کمبود در منابع لازم برای تحلیل، میتوان با اتکا به مشاهدات حاصل از جلسههای مشاوره و مطالعههای جامعهشناختی موجود، به کلیاتی چند اشاره کرد. او 3معیار کلی در تصمیم افراد به مجرد یا متاهل ماندن را اقتصادی، عاطفی، و موقعیت اجتماعی و پیام آن (برای خود و دیگران) میداند. برای مثال بعضی تاهل را معیاری به معنی «با موفقیت پشتسر گذاشتن مراحل زندگی» میبینند، هم در خود و هم در بازتاب اجتماعی. در عین حال در بخشهایی از جامعه امروز، نگاه سنتی نسبت به ازدواج تا حد زیادی کمرنگتر شده و مسائل اقتصادی از سویی دیگر موضوع ازدواج را پیچیدهتر ساختهاست.
بهعنوان مثال، از بعد اقتصادی عواملی مانند مردسالاری سنتی یا الگوی نانآوربودن مرد در خانواده، یا قائلنشدن حق کارحرفهای برای زنان در بعضی طبقههای اجتماعی باعث ایجاد موقعیتی شده که ازدواج را در جامعه ما از نظر اقتصادی بیشتر به یک فشار تبدیل کرده است، زیرا در بخشی از جامعه هنوز ترجیحی وجود دارد که مرد را نانآور اصلی تشخیص میدهد. در طبقههای اجتماعی با قدرت اقتصادی ضعیفتر، این الگو مجردبودن را از بعد اقتصادی بهطور ناخودآگاه در اولویت قرار میدهد. اما زمانی که فشار اقتصادی بر خانواده زیاد میشود، رفتهرفته نیروی کار زن پذیرفته میشود، هرچند بهعنوان کمک جانبی و معمولا این زنان شاغل باید مسئولیت خانهداری که بهتنهایی یک شغل تمام وقت سنگین است، را نیز حفظ کنند.
کریمی میگوید که این نوع پیچیدگیها در کنار ناامنی اقتصادی که در جامعه وجود دارد، وجهی روانی در ذهن افراد مجرد بهخود میگیرد که آنها را نسبت بهخود دلمشغول نگهمیدارد و ناخودآگاه در تمامی تصمیمات آنها تأثیرگذار میشود. بعضی از افراد که نگاه عملگرایانهتری به موضوع دارند با درنظر گرفتن تمامی این دشواریها، تصمیم میگیرند تا هرگز به این کارزار قدم نگذارند.
مجردها لزوما افسرده نیستند
به گفته کریمی، مجردبودن از نظر برایند وضعیت عاطفی، در دهه30 زندگی میتواند بیشتر وجه اضطرابآور بهخود بگیرد، درحالیکه در دهه60 زندگی، میتواند وجهی افسرده کنندهتر داشته باشد. اگرفردی در 60سالگی احساس کند که خواستنی نیست یا نتوانسته زوج مورد نظرش را پیدا کند، ممکن است احساس شکست و افسردگی عمیقی را تجربه کند. اما دلیل این افسردگی لزوما ناشی از نداشتن همسر نیست، بلکه مجردها در این سن میتوانند به واسطه نداشتن فرزند یا شبکه خانوادگی نزدیک و «گرم» دچار افسردگی شوند؛ بهعبارتی دیگر، در سالخوردگی این خلأ در قالب از دستدادن امنیت روانی و حمایتی، به شکلی غیرقابل جبران میتواند فرد را دچار افسردگی سنگین کند.
از سوی دیگر اگر همین فرد احساس کند که تنها و تا این لحظه موفق به پیدا کردن زوج مورد نظرش نشده است اما همچنان به یافتن فرد مورد نظر امیدوار است و همزمان از زندگی خود لذت میبرد، مجرد بودن او را دچار افسردگی نخواهد کرد.
به اعتقاد کریمی جاوان، این امر نشانگر پیچیدگی ماهیت عاطفی و روانی موضوعی چند بعدی مانند تجرد است. به گفته او این تصور کلیشهای و کلی که مجردها بیشتر از متاهلها در معرض افسردگی قرار دارند، نادرست است، زیرا اینگونه آمارها معمولا با نمونهبرداریهای نادرست بهدست میآیند و گاه با جهتگیری آگاهانه یا نا آگاهانه، اطلاعات را از نظر تحلیلی مخدوش میکنند.
به گفته کریمی یک فرد مجرد در دهه 20زندگیاش به نسبت فرد متأهل همسن که از نظر اقتصادی یا مدیریت زمان تحت استرس مداوم است، ممکناست کمتر از افسردگی ناشی از مجرد بودن رنج ببرد. بهعنوان مثال فرد مجردی که نتوانسته زوجی پیدا کند، از جنبههایی میتواند استرس بیشتری را نسبت به متاهلها تجربه کند. شاید دائم از خود بپرسد آیا فردی خواستنی بودهام؟ میتوانم کسی را پیدا کنم که علاقهای متقابل میانمان باشد؟ میتوانم زندگی دلخواهم را شکل دهم؟ در چنین شرایطی نمیتوان این فرد را افسرده نامید، بلکه او دچار استرس است. برهمین اساس، نمیتوان مجرد بودن را مساوی با افسردگی دانست.
از سوی دیگر، شاید پاسخ افراد متاهل به این پرسش که «آیا افسرده هستید» در موارد بیشتری نسبت به مجردها منفی باشد، اما ممکن است آنها دچار نوع دیگری از پریشانی عاطفی، مثل خشم یا آزردگی مزمن باشند که از نظر تأثیر روانی از جنبههایی با افسردگی بسیار متفاوتند و به هیچوجه بهتر نیستند. برای بررسی این موضوع باید تعدادی شاخصه روانی را در کنار هم سنجید تا به نتیجهگیری درستتری رسید، مثلا باید استرس را نیز در کنار آن درنظر گرفت.
کریمی جاوان با تأیید این موضوع که در جامعه امروز و در همهجای جهان فشارهای اجتماعی روی مجردها وجود دارد؛ برفشارهایی مانند نگاه منفی به تجرد، محدودیت در رفت وآمد، یا حتی اجاره کردن یا خرید خانه، تأکید میکند که شدت این فشارها طی دهه گذشته رو به کاهش گذاشتهاست و این روند از ویژگیهای همان دورانگذاری است که در ابتدای سخن به آن اشاره شد.
دو شنبه 1 مرداد 1397
کد مطلب :
24041
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/8OAg
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved