• چهار شنبه 7 آذر 1403
  • الأرْبِعَاء 25 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 27
چهار شنبه 2 آبان 1403
کد مطلب : 238305
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/nZwx5
+
-

یک شهادت عاشقانه

وداع با شهیده «معصومه کرباسی» که در حمله رژیم صهیونیستی به همراه همسرش به شهادت رسید

گفت‌وگو
یک شهادت عاشقانه

فهیمه طباطبایی، لیلا شریف- روزنامه‌نگار

لبنان و غزه هنوز زیر آتش رژیم صهیونیستی است و آنها در سکوت مطلق جهانی در حال ویرانی مناطق مسکونی و کشتار گسترده مردم هستند؛ کشتاری که تمامی ندارد و صهیونیست‌ها روز و شب به طرز وحشیانه‌ای آن را ادامه می‌دهند. در این میان خبر شهادت معصومه کرباسی، زن ایرانی و همسرش مهندس رضا عواضه با پهپاد اسرائیلی خبر‌ساز شد؛ 2شهیدی که 5فرزند دارند و ویدئوی نحوه شهادت آنها توسط پهپاد رژیم صهیونیستی، قلب هر بیننده‌ای را به درد می‌آورد.
پیکر شهیده معصومه کرباسی صبح دیروز در حالی وارد ایران شد که فرزندان کوچکش مادر را همراهی می‌کردند؛ مادری که جسمش با فرزندانش نبود اما روحش از آنها نگهداری می‌کرد.
درباره شهیده با پدرش حسین کرباسی صحبت کردیم؛ پدری که شهادت فرزندش، داغی است بر قلبش و بغضی است که راه گلویش را بسته. او 2 داغ دیگر بر سینه دارد؛ داغ داماد و داغ یتیمی نوه‌هایش اما محکم صحبت می‌کند.

آقای کرباسی، چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟
شهادت دخترم و همسرش، شنبه 10صبح اتفاق افتاد، اما من ساعت هشت و نیم شب متوجه شدم. قطعا همچون یک پدر، غمگین و بدحال شدم، اما به دعای دخترم فکر کردم که همیشه دوست داشت به شهادت برسد.
ایشان متولد چه سالی بودند و طی چه فرآیندی به لبنان رفتند؟
معصومه متولد1359 بود و پس از ازدواجش یعنی سال1382 به لبنان رفت؛ چرا که همسرش رضا عواضه، اصالتا لبنانی بود. در همه این سال‌ها در لبنان زندگی می‌کرد اما به ایران هم رفت‌وآمد داشت.
حدود یک‌ماه است که لبنان مورد حمله رژیم صهیونیستی قرار گرفته، چرا ایشان به ایران برنگشتند؟ به‌دلیل گسترده بودن حمله‌ها در ضاحیه، آیا شما از ایشان چنین درخواستی نداشتید؟
طبعاً به‌خاطر عواطف پدرانه‌ام بارها از معصومه خواسته بودم که به ایران برگردد، اما او می‌گفت مگر خون من رنگین‌تر از بقیه مردم ضاحیه است؛ باید در کنار همسرم بمانم، حتی حاضر نشد که فرزندانشان را به ایران بفرستد، چون معتقد بودند که خانوادگی باید در کنار مردم لبنان بمانند.
ایشان در لبنان کار هم می‌کردند؟
بله از ابتدای ورودشان، مشغول به فعالیت بود  اما بعد از مدتی که صاحب فرزند شد، در کنار آنها بود و کمتر کار می‌کرد. البته فعالیت‌های فرهنگی داشت اما معتقد بود که تربیت فرزندانشان مهم‌تر است.
این دو شهید چند فرزند دارند؟
5 فرزند، مهدی، مهتدی، زهرا، محمد و فاطمه که کوچک‌ترین آنها 2ساله است.
ظاهرا ایشان هیچ ترسی از حمله یا ترور دشمن نداشتند. درباره روحیات اخلاقی ایشان برایمان می‌گویید؟
هم دخترم و هم همسر ایشان شهیدپرور بودند و در کلام و عمل دوست داشتند که شهید شوند و فرزندانی از این تبار پرورش بدهند. همیشه می‌گفتند فاصله اخلاقی و رفتاری ما با شهدا زیاد است. هنگامی که سیدحسن نصرالله شهید شدند، بسیار ناراحت بودند، اما محکم و شجاعانه با این موضوع برخورد می‌کردند. در کل 3ویژگی اخلاقی پررنگ داشت. به‌شدت مردم‌دوست، اهل معاشرت و مراوده بود. نه‌تنها با خانواده بلکه با دوست، آشنا و مردم، عادی صحبت می‌کرد و تعامل داشت.
نکته دوم اینکه بسیار اهل مطالعه بود و درباره کتاب با من مشورت می‌کرد. بدون اغراق از ابتدای سال1402 تا الان 30کتاب خواند که آخرین آن درباره شهید حسن طهرانی‌مقدم بود که نشد درباره آن صحبت کنیم و فکر کنم ناتمام ماند. تربیت فرزند هم برایش مهم بود و می‌خواست آنها با روحیه مقاومت، شجاعت و شهادت رشد پیدا کنند.
و به همین‌خاطر هم فرزندانشان را به ایران برنگرداندند؟
دقیقا. اما شنیدن کی بود مانند دیدن. دختر من آنقدر بزرگ بود که رژیم منحوس صهیونیستی نتوانست او را تاب بیاورد و با حمله پهپادی او را به شهادت رساند؛ درحالی‌که با همسرش دست در دست هم داشتند. او عاشقانه زندگی کرد و عاشقانه به شهادت رسید. من 3بار یتیم شدم، یک‌بار وقتی پدرم فوت کرد، یک‌بار دختر ارشدم وقتی برای زندگی به لبنان رفت و بار دیگر وقتی به شهادت رسید، اما خوشحالم در راهی که می‌خواست قدم گذاشت و به خواسته‌اش رسید.

نتانیاهو عددی نیست که به او پیام دهم
گفت‌وگو با پسر 17ساله  معصومه کرباسی

17سال دارد، اما در همان ابتدای گفت‌وگو چنان محکم از شهادت پدر و مادرش صحبت می‌کند که انگار صبوری یک پیرمرد سختی کشیده را در قلبش حمل می‌کند. از همان شنبه‌ای که خبر شهادت مادر و پدرش را شنید، چندین بار ویدئوی اصابت موشک‌های اسرائیلی و لحظه شهادت را با چشمانی اشک‌آلود نگاه کرد و هرگز فراموش نمی‌کند در خیابان‌های جونیه چه بر مادرش معصومه کرباسی و پدرش رضا عواضه گذشت. وقتی صحبت از نتانیاهو و بیان یک پیام خطاب به او می‌شود، «مهدی» با صلابت و شجاعت ستودنی می‌گوید که نتانیاهو کوچک‌تر از آن است که مورد خطاب من قرار بگیرد.
«مهدی»که فرزند بزرگ خانواده 7نفریشان است، این روزها برای تشییع پیکر مادرش در تهران به سر می‌برد و در مورد لحظه شنیدن خبر شهادت پدر و مادرش می‌گوید: «آن زمان که به من خبر رسید من جای دیگری بودم. پدر و مادر همراه با بچه‌ها در جونیه بودند، من به ‌خاطر کار در نقطه دیگری از بیروت بودم. این حادثه صبح اتفاق افتاد. چون پدر و مادرم با خودروی مادربزرگم رفته بودند، اول خبر دادند که مادربزرگم شهید شده است؛ البته همین خبر هم به من نرسیده بود و مطلع نبودم. بعد از چند ساعت یعنی حوالی ساعت‌2‌عصرخبر شهادت پدر و مادرم منتشر شد.»

تصویر تلخ لحظه شهادت را بارها دیدم
مهدی در مورد لحظات بعد از شنیده شدن خبر می‌گوید:«اولش من چیزی نگفتم اما بعد از چند ساعت وقتی تلفنم را بررسی کردم، دیدم که تصویر لحظه شهادت را در واتساپ و اینستاگرام برای من فرستاده‌اند و در اینترنت منتشر شده است. در این لحظه دیگر مطمئن شدم که پدر و مادرم به شهادت رسیده‌اند. این تصویر را بارها دیدم. برادرها و خواهرهای من در همان ساعت‌های اول و حتی قبل از من متوجه خبر شهادت شدند و این آزمایش الهی را پذیرفتند.»

در خانه‌مان فقط فارسی حرف می‌زدیم
در جایی از گفت‌وگو به‌دلیل صحبت کردن به فارسی شکسته عذر می‌خواهد اما صحبت کردن او به زبان فارسی آن طور که فکر‌می‌کند ، نه تنها بد نیست ، بلکه خوب است و همین، باعث شد از او در مورد یادگیری زبان فارسی بپرسیم، موضوعی که اینگونه توضیح داد:«مامان و بابا تأکید داشتند که حتما زبان فارسی را یاد بگیرم، زبان فارسی را قبل از عربی یادگرفتم اما چون مدت طولانی است که در لبنان زندگی می‌کنیم، یک مقدار فارسی حرف زدن من شکسته شده است. در خانه کلا فارسی حرف می‌زنیم و عربی صحبت نمی‌کنیم. فارسی را از مامان یاد گرفتم و ایشون همیشه تأکید داشت که باید زبان فارسی را کامل یاد بگیریم.»

پدر و مادرم دوست داشتند که پزشک شوم
درس خواندن در رشته پزشکی برنامه‌ای است که مهدی با مشورت پدر و مادرش برای سال‌های آینده چیده بود و حالا که جای خالی پدر و مادر شهید در زندگی مهدی حس می‌شود، او قصد دارد که همچنان آن تصمیم مشترک را اجرایی کند:« الان سال دوازدهم هستم و ان‌شاءالله سال دیگر دانشگاه می‌روم. حرف‌هایی که با مامان و بابام زده بودم برای رشته پزشکی به نتیجه رسیده و قرار بود که بعد از تمام شدن درسم، برای پزشکی خواندن به ایران بیایم.» او دلیل انتخاب این رشته را برای درس خواندن، اینگونه روایت می‌کند: «مامان و بابا خیلی دوست داشتند که من به مردم کمک کنم و از طرف دیگر آشنایانی که در ایران درس خوانده بودند، راهنمایی‌مان کردند. امیدوارم که بتوانم در این رشته درس بخوانم و موفق بشوم.»

قدرت ایمان پیروز است
نفرت از نتانیاهو تبدیل به حس مشترک میان بسیاری از مردم آزاده جهان شده است؛ موضوعی که «مهدی» هم در صحبت‌هایش به آن اشاره می‌کند، اما وقتی از او می‌خواهیم که پیامی به نتانیاهو بدهد، این جمله را می‌گوید: «شخص نتانیاهو کوچک‌تر از آن است که بخواهیم او را خطاب قرار داده و پیامی به او بدهیم. پیام من خطاب به مستکبرین و قدرت‌های استکباری دنیاست، همانطور که شهید سیدحسن نصرالله گفتند، ما حتما پیروز می‌شویم. همانطور که سیدمقاومت در سال‌های‌2006‌و‌2000 به ما وعده پیروزی دادند، الان هم می‌گوییم که قدرت ایمان پیروز است.»

مکث
معصومه برای شهادت زندگی‌می کرد

خواهرش در لبنان شهید شده و اکنون 5فرزندش به ایران آمده‌اند و مهمان خانه او هستند. تا بتوانیم صحبت کنیم، چند باری بچه‌ها سراغش می‌آیند و چیزی از او می‌خواهند. او تا ساعات دیگر باید به استقبال خواهر بزرگ‌تر برود و او را به آغوش بکشد، اما نه در فرودگاه و نه با آغوشی گرم، بلکه در معراج شهدا و در حالی ‌که بدن سرد او را باید بغل کند. زهرا کرباسی خواهر معصومه کرباسی ‌است که همراه همسرش در جونیه، شمال بیروت توسط پهپاد اسرائیلی به شهادت رسید. زهرا 2سال از خواهرش کوچک‌تر است و ده‌ها خاطره ریز و درشت مشترک با او دارد که با شهادتش برای او پررنگ‌تر و زنده‌تر شده‌اند. «خواهرم ذاتا شجاع بود، از همان بچگی. اصلا هر کار خطرناک یا خارج از قاعده‌ای که می‌خواستیم انجام دهیم او بود که به ما دل و جرأت می‌داد. این شجاعت با او رشد کرد و هر قدر سنش بالا رفت، با او بزرگ شد. در این سال‌ها که در لبنان زندگی ‌می‌کرد، بیشتر روی خودش کار کرده بود و فرزندانش را هم به سبک خودش تربیت کرده بود، آنقدر که این بچه‌ها با پیکر مادرشان بدون واهمه‌ای از فرودگاه بیروت در ضاحیه تا تهران آمده‌اند و ذره‌ای بهانه‌گیری یا گریه نکرده‌اند. از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به غزه تا شهادت سیدحسن نصرالله، بارها از او خواستیم که به ایران بیاید، اما هر بار می‌گفت که نمی‌تواند همسرش، آقا رضا را رها کند و به ایران بیاید. می‌گفت من اصلا نگران خودم نیستم و بیشتر ناراحت شما هستم که نگران من هستید. روز شهادت سیدحسن نصر‌الله با او تماس داشتم. می‌گفت خوش به حالش، او الان بهترین حال را دارد و دعا کنید که اگر قرار است همسرم شهید شود، من هم با او شهید شوم. به او می‌گفتیم پس 5فرزندت چی. می‌گفت من آنها را به امام زمان(عج) سپرده‌ام و از آنها خیالم راحت است. الان که بچه‌ها آمده‌اند ایران، می‌بینم چقدر آرامشش درست بوده، چون این بچه‌ها محکم و شجاعند. او مدتی پیش برای بسیاری از دوستان و آشنایان نامه نوشته و حلالیت طلبیده بود. ما منتظر شهادت ایشان بودیم و وقتی این اتفاق افتاد، گفتیم که بهترین تصمیم را گرفت که پیش همسرش ماند. شهادت حق خواهرم بود.»

روایتی از  نخستین شهید زن ایرانی راه قدس
معصومه کرباسی تنها زن ایرانی شهید راه قدس و مقاومت است که اخیرا در اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در لبنان به همراه همسرش به شهادت رسید. پهپاد ارتش تروریستی به‌طور هدفمند خودروی این زوج ایرانی و لبنانی را در شهر جونیه تعقیب ‌کرد و ‌ آنها را با شلیک موشک به شهادت رساند. ویدئوی نحوه شهادت این زوج شهید راه‌قدس و محور مقاومت بازتاب‌های زیادی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی داشت.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید