قهوهخانه؛ گرهگشای مشقاسم گوسفندی
موضوع: خیر محله
ویژگی: مردی که کار کلانتری را کساد کرد
***
قصه جوانمردیهای پهلوان مشقاسم گوسفندی، از خیران نامی محله سنگلج، بعد از گذشت چندین دهه سر زبان اهالی است؛ مردی که با کارهای خیر و فعالیتهای عامالمنفعهای که در میان همسایه و اهل محل انجام میداد کار کلانتری محل را حسابی کساد کرده بود، به نحوی که تا زمانی که زنده بود، هیچ قهر و دعوا یا کینه و کدورتی به کلانتری ختم نمیشد. اما این مش قاسم که بود و چرا میان اهالی به گوسفندی معروف شد؟
وحید سپهرراد، مستندساز حوزه تهران، درباره این خیر زندهیاد محله سنگلج میگوید: «مشقاسم از پهلوانهای بنام محله سنگلج بود که قهوهخانه باصفایی هم داشت. بساط پذیرایی چندان مجللی بهجز چای و قند در این قهوهخانه دیده نمیشد، اما او همیشه در این محل گرهگشای مشکلات اهالی بود و به قول امروزیها، سرش برای کار خیر حسابی درد میکرد. به همین دلیل، هر کسی در زندگی به گره یا مشکلی بر میخورد یا از چیزی یا کسی ناراحت میشد، نخستین جایی که میتوانست برای دادخواهی، درددل و گرهگشایی به آنجا قدم بگذارد قهوهخانه مشقاسم بود.» این تهرانپژوه با بیان اینکه در گذشته پشت قهوهخانه مشقاسم کاروانسرایی قرار داشت که داخل آن آغل گوسفندان بود میگوید: «روزی در این کاروانسرا آتشسوزی رخ داد و خبرش را به مشقاسم دادند. مشقاسم پرسوجو میکند که داخل کاروانسرا آدمی بوده یا نه و با پاسخ منفی مواجه میشود. اما در ادامه مطلع میشود که گوسفندان در آغل محبوس شدهاند. مشقاسم خودش را خیس آب میکند و برای نجات گوسفندان به دل آتش میزند و آنها را نجات میدهد. این ماجرا ختم به خیر میشود و از آن به بعد بهدلیل این کار خیر و خداپسندانه، به مشقاسم گوسفندی معروف میشود.»
بنا به گفته قدیمیهای محله، تعداد خیران محله سنگلج و افراد بامرام و بامعرفت مثل مشقاسم گوسفندی غیرقابل شمارشند، از حاج احمد صالح، مداح هیئت محبانالزهرا گرفته تا حاج محمد دادکان،
حاج محمدرضا طالقانی و حاج محمد فرحبخش.