• چهار شنبه 30 آبان 1403
  • الأرْبِعَاء 18 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 20
سه شنبه 17 مهر 1403
کد مطلب : 236915
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/An4X7
+
-

سکانس آخر سینما مرکزی

برای یک‌سینما که هنوز چشم‌به‌راه احیای آن هستیم

زندگی
سکانس آخر سینما مرکزی

رابعه تیموری- روزنامه نگار

ژانر فیلم‌هایی که در هر یک از سالن‌هایش به نمایش در‌می‌آمد، متفاوت بود و در هر سانس جمعیتی جورواجور از زن و مرد و پیرو جوان، بالاشهری و پایین‌شهری، روانه سالن‌های مختلفش می‌شدند. جوانان عشق ماجراهای بزن‌بزن که دنبال فیلمی با ته‌مایه داستان‌های پلیسی بودند می‌توانستند در یکی از سالن‌ها «قفس طلایی» را تماشا کنند و اگر پدر و مادری جنوب‌شهری همراه بچه‌های قد‌و‌نیم‌قدشان به مرکز شهر آمده بودند تا در خوش‌مسیر‌ترین سینمای شهر فیلمی تماشا کنند و آسوده به خانه برگردند، حتما فیلم «شهر‌موش‌ها» را انتخاب می‌کردند. یکی از سالن‌ها هم همیشه در قرق جوانان کتابخوانی بود که به بوی فیلم و کتاب گاه و بی‌گاه از میدان انقلاب سر درمی‌آوردند و اگر آن روز سر ناسازگاری با هنر هفتم ‌را نداشتند، حتما فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» را می‌پسندیدند... قدم نامبارک کرونا که به تهران رسید، سالن‌هایش یکی‌یکی تعطیل شدند و کرکره‌اش را پایین کشیدند تا بعد از برچیده‌شدن بساط کرونا دوباره مردم شهر آنجا جمع شوند و با هم فیلم ببینند، اما این اتفاق نیفتاد و حتی حالا که مدت‌ها از روزهای تلخ شیوع کرونا گذشته و حیات از‌دست‌رفته به بسیاری از مشاغل در حال اغما بازگشته، باز هم در سینما مرکزی بسته مانده است.‌

کتاب، سینما و کمی حال خوش
کرکره فروشگاه‌های مختلف دور میدان، ساعت‌ها پیش بالا رفته و بوی فلافل‌های سرخ‌شده پشت ویترین اغذیه‌فروشی‌ها و رایحه عطرها و ادکلن‌های تند عطرفروشی‌هایی که در ضلع جنوبی میدان ردیف شده‌اند، در هم پیچیده است. نگاه عابران عجول و شتاب‌زده که به کرکره بالا‌نرفته سینما گره می‌خورد، بی‌اختیار تا تابلوهای رنگ‌و‌رورفته پیشانی کرکره‌های بسته کشیده می‌شود: «سینما مرکزی، سالن‌های 1-2و3.... بنیاد خیریه کامرانی» انگار کار و کسب دستفروشانی که پشت در بسته سینما مشغول چانه‌زنی با مشتریان هستند، رونق گرفته و زیر تابلوی شکسته و غبارگرفته بالای سرشان مشغول کاسبی هستند. بسیاری از آنها تازه از میدان سر‌درآورده‌اند و پیش از تعطیلی سینما پاتوق دیگری داشته‌اند، اما رضا از قدیمی‌های میدان است و 4، 5سال پیش که فیلم‌های سینمایی روز بر پرده سالن‌های سینما مرکزی اکران می‌شد، او روبه‌روی سینما به فروش تجهیزات تلفن همراه مشغول بود. رضا هنوز هم همان‌جا کاسبی می‌کند، ولی دیگر از مشتریان ثابتش خبری نیست. او می‌گوید: «اینجا قبلا پاتوق بود و بسیاری از مشتریان ثابت من جوانان عشق‌فیلم یا خانواده‌هایی بودند که به‌دنبال تفریحی نه‌چندان گران برای فرزندان‌شان می‌گشتند، ولی حالا هر روز آدم‌های تازه اینجا می‌بینم؛ آدم‌هایی که فقط رهگذرند و شاید تا مدت‌ها دوباره گذرشان به اینجا نیفتد.»

شادترین روزهای مدرسه
به قول جوان سبزه‌رویی که کمی آن‌طرف‌تر از در بسته سینما مرکزی عطر و ادکلن‌های وطنی و خارجی می‌فروشد، بسته‌شدن در سینما مرکزی حال و هوای میدان را تغییر داده است: «تا وقتی سینما باز بود، عصر روزهای تعطیل و غیرتعطیل اینجا پر می‌شد از دانشجویانی که برای تماشای فیلم گذرشان به میدان انقلاب افتاده بود و کمی زودتر از شروع سانس سالن‌های سینما یا در کتابفروشی‌ها پرسه می‌زدند یا در کافه‌ها برای نوشیدن قهوه دور هم جمع می‌شدند، حالا نه شکل و شمایل کافه‌روهای میدان به دانشجو‌جماعت شبیه است نه کتابفروشی‌ها چندان پرمشتری هستند.» او خوب به‌خاطر دارد که تا چند سال پیش وقت و بی‌وقت کنار خط عابر پیاده روبه‌روی سینما چند اتوبوس به‌دنبال هم ردیف می‌شدند و یکباره خیابان پر می‌شد از دانش‌آموزان قد‌و‌نیم‌قد خندانی که فارغ از درس و مدرسه با کوله‌پشتی‌های پر از تنقلات به سینما می‌آمدند تا در آنجا یک اردوی تفریحی با طعم فیلم داشته باشند.

یک تحلیل کارشناسی
نظر منصور کریمی بیراه نیست که اعتقاد دارد نیت خیر مرحوم سیف‌الله کامرانی، بنیانگذار سینما مرکزی و بنیاد خیریه کامرانی، باعث شده بود بسیاری از دوستداران هنر هفتم، سینما مرکزی را برای تماشای فیلم انتخاب کنند. او می‌گوید: «همان عبارت بنیاد خیریه کامرانی که با خط ریز زیر تابلوی سینما نوشته شده به مشتریان سینما یادآوری می‌کرد با درآمد این مرکز سالمندان و معلولان کم‌درآمد زیر پوشش بنیاد خیریه کامرانی قرار می‌گیرند و شما در همین لحظه که مشغول تفریح هستید، یک عمل خیرخواهانه انجام می‌دهید.» منصور در دوران دانشجویی اهل سینما رفتن بوده و در سال‌هایی که تازه دانشجوی رشته ادبیات دانشگاه تهران شده بود، گاه و بی‌گاه همراه همکلاسی‌هایش راهش را به طرف ضلع جنوبی میدان کج می‌کرد و با هم به تماشای یکی از فیلم‌های خوب یا بد اکران‌شده در سینما مرکزی می‌نشستند، ولی از وقتی کاسب شده، انگار هوای سینمارفتن هم از سرش افتاده. به قول خودش، فیلم‌دیدن فقط در این سینمای شلوغ و همراه همکلاسی‌های پایه رشته ادبیات می‌چسبید و مزه می‌داد. منصور می‌گوید: «این سینما در طول 6دهه فعالیتش همیشه از سینماهای خوب تهران بود و چون درآمد آن صرف اداره آسایشگاه قدس می‌شد، گروه‌های مختلف این سینما را برای گذراندن اوقات فراغت‌شان انتخاب می‌کردند.»




 

این خبر را به اشتراک بگذارید