• یکشنبه 15 مهر 1403
  • الأحَد 2 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 06
سه شنبه 3 مهر 1403
کد مطلب : 235623
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/MjpGQ
+
-

زنانی‌که ‌پای ایران ایستادند

6500 شهيده و 5700 جانباز و هزاران مادر شهيد، يادگار مقاومت جانانه زنان در 8 سال جنگ تحميلي

گزارش
زنانی‌که ‌پای ایران ایستادند

لیلا شریف- روزنامه‌نگار

تصاویر مخابره شده از 8 سال دفاع‌مقدس در سال‌های ابتدای جنگ، چهره‌ای مردانه داشت.  هر‌چند حضور زنان امدادگر و پزشک چنان پررنگ بود که همگان به از جان گذشتگی این زنان دلاور مهر تأیید می‌زدند، روایت‌های چندانی از زنانی که در خط مقدم به ثبت تصاویر و ارسال اخبار می‌پرداختند یا آنهایی که دوشادوش مردان در روزهای محاصره خرمشهر با اسلحه‌ای در دست جنگیدند، شنیده نمی‌شد. گذر زمان موجب شد تا نقش سایر مدافعان مرزهای کشور بیشتر نمایان شود. روایت‌هایی ناب از زنان روستایی که برای ارسال نان گرم به جبهه دور هم جمع شده بودند یا زنان اسیری که بعد از تحمل چند سال حبس در زندا‌ن‌های بعث به کشور بازگشتند، منتشر شد تا فداکاری‌های این زنان در تاریخ جنگ از قلم نیفتد. براساس آمار موجود در دوران دفاع‌مقدس 6هزار و 428شهیده و ۵ هزار و ۷۳۵ جانباز با نام زنان ایرانی گره خورده است.


خبرنگاران و عکاسان جنگ
زنان همانقدر که در خط مقدم و پشت جبهه‌ها به بازیگران اثرگذار جنگ تحمیلی تبدیل شده بودند، در مسیر ثبت تاریخ و روایت لحظه به لحظه جنگ بیکار ننشستند و با دوربینی بر دوش و قلمی در دست، راهی خاکریزهای جنگ شدند.از میان زنان خبرنگار و عکاس شناخته شده در جنگ، مریم کاظم‌زاده و فاطمه‌سادات نواب‌صفوی بیش از سایرین نامشان شنیده شده است. فاطمه سادات صفوی فرزند شهید نواب‌صفوی است که سال‌ها به‌عنوان خبرنگار روزنامه کیهان به فعالیت می‌پرداخت و در 8 سال دفاع‌مقدس به‌عنوان یک زن در عملیات‌های آزادسازی خرمشهر و بیت‌المقدس حضور داشت. مریم کاظم‌زاده هم یکی از زنان نام‌آشنای زمان جنگ است که به‌دلیل ازدواج با شهید وصالی و عکاسی از جنگ، نامش با تاریخ 8 سال دفاع‌مقدس گره خورده است.


اسرای دفاع مقدس
برخی از زنان امدادگر و زنانی که در شهرهای مرزی زندگی می‌کردند، در روزهای ابتدایی جنگ به‌دست نیروهای بعث اسیر شدند. اغلب افرادی که در شهرهای خود به اسارات در آمدند پس از 6‌ماه آزاد شدند اما شمسی(مریم) بهرامی، معصومه‌آباد، حلیمه آزموده، فاطمه ناهیدی و خدیجه میرشکار 5زن ایرانی بودند به جز میرشکار که 2‌سال در اسارت مانده بود، 4نفر دیگر نزدیک به 4سال در زندان‌های عراق اسیر بودند. با‌خبر‌شدن خانواده از زنده ماندن این اسرا موضوعی است که معصومه آباد در خاطرات خود اینگونه روایت می‌کند: «به یاد دارم نامه‌هایی که سریع به ایران اعزام می‌شد نامه‌هایی بود که عراقی‌ها بالای سرمان می‌ایستادند و می‌گفتند فقط دو کلام. بنابراین رمزی که بین من و برادرم بود یعنی «من زنده‌ام» را روی کاغذ نوشتم.»


زنان درمانگر
در همان روزهای ابتدای جنگ، بسیاری از زنان برای کمک‌های اولیه و امدادگری آموزش دیدند و در زمان نیاز به کمک کادر درمان شتافتند. برخی در شهرها ماندند و به مجروحان بمباران‌ها و خط مقدم پرداختند، برخی هم در چند قدمی خط مقدم و در بیمارستان‌های صحرایی به درمان مجروحان جنگ مشغول شدند. براساس اطلاعات موجود در طول۸سال دفاع‌مقدس۲۲هزار و808 امدادگر و۲هزار و276پزشک زن به جبهه‌ها اعزام شدند.


جنگ در کنار مردان
جنگ که شروع شد، زن و مرد خود را به آب و آتش زدند تا مبادا خاک ایران تصاحب شود، براساس آمار در 8 سال دفاع‌مقدس نزدیک به 6هزار‌و 428زن شهید شدند که از این میان 500زن رزمنده قرار داشتند. آمنه وهاب‌زاده، جانباز 70درصدی است که در روزهای جنگ، هم رزمنده بود و هم امدادگر. او در رابطه با روزهای حضورش در خط مقدم جنگ می‌گوید:«روز دهم جنگ، همراه 300 نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامی‌شان قبلاً به ما آموزش چریکی داده بودند ما جزو آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج می‌شدیم. بعدها در عملیات ثامن‌الائمه و بیت‌المقدس شرکت کردم و در والفجر یک شیمیایی شدم.»


خدمات پشت جبهه
حضور زنان در پشت خط مقدم بسیار پررنگ‌تر بود و زنان در هر شهر و روستای دور افتاده‌ای از مناطق جنگی، کمر همت برای رزمندگان بسته بودند و هر یک گوشه‌ای از کار را به دوش می‌کشیدند؛ یکی با همسایه‌های محل مسئولیت رفوی لباس‌های رزمندگان را قبول کرده بود و گروهی دیگر در روستایی دورافتاده تنورها را برای رساندن نان تازه به جبهه گرم کرده بودند؛ درست مانند زهرا اسدی که مسئولیت پخت نان را با اهالی شهر خانوک از توابع استان کرمان برعهده گرفت.


عکسی‌در‌آغوش‌مادران
بدرقه کاروان رزمنده‌ها در روزهای جنگ رقم نمی‌خورد مگر با حضور مادرها و همسرانی که با چشمان گریان اما قامتی استوار، رزمنده‌ها را راهی میدان می‌کردند. از میان این بدرقه‌کنندگان، هزاران پدر و مادر فرصتی برای دیدار دوباره فرزندانشان پیدا نکردند و تصویر آغوش فرزندشان در آخرین لحظات بدرقه را به‌عنوان آخرین دیدار در ذهن خود قاب کردند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید