نخستینساکنان بهشت زهرا
دربارهخانواده «خیال»که در قطعهیکبزرگترین آرامستانتهرانآرمیدهاند
رابعه تیموری- روزنامه نگار
چند سالی بینشان جدایی افتاده و حالا کنار هم هستند؛ در خانهای ابدی در قدیمیترین قطعه بهشت زهرا(س). فرقی نمیکند مرد زودتر رخت سفر بسته باشد یا همسرش؛ کسی که اینجا جا مانده برای عزیز سفرکردهاش مزاری جادار تدارک دیده که دیر یا زود او را هم در خودش بپذیرد و دوباره کنار هم باشند. در قدیمیترین قطعه آرامستان بهشت زهرا(س)شمار مزارهای دوطبقه که زوجین ساکن آن هستند فراوان است؛ مزارهایی دوطبقه با سنگهای امروزی که در کنار سنگ قبرهای ساده رنگورورفته قدیمی دیده میشوند. اینجا نخستین قطعه بهشت زهراست؛ جایی که قصه پا گرفتن بزرگترین آرامستان پایتخت آغاز میشود.
یک بهشت سرسبز
تیزی آفتاب دم ظهر، سکوت بهشت زهرا(س) را سنگینتر کرده است. برای رسیدن به قطعه یک باید بخشهای اداری و خدماتی آرامستان و مزارهای جورواجوری را که در قطعات مختلف به چشم میخورند یکی یکی پشت سر بگذاری تا به قطعه یک، در ضلع شرقی آرامستان برسی. تک و توک افرادی که از خروجی بابالزهرا در رفتوآمدند، تنها رهگذران این قطعهاند. درختان لابهلای سنگ مزارها سنوسالدار و پرسایه هستند و نهالهای اندکی هم که به تازگی کاشته شدهاند، نرم نرمک در حال قدکشیدنند. تعداد مزارهای چندطبقه که سنگهای شیک و زیبای امروزی روی آنها گذاشته شده کم نیستند و سنگ قبرهای کوچک قدیمی که اغلب از سنگهای مرمر سفید، سبز، خاکستری و قرمز تراشیده شدهاند لابهلای این مزارهای امروزی جا خوش کردهاند. در میان این قبرهای قدیمی کمتر مزاری میتوان یافت که تصویر فرد مدفون روی آن حک شده باشد. نوشتهها هم کوتاه و مختصرند و بازماندگان خوددار این اموات از اشعار و ابیات عاطفی برای نشان دادن احساساتشان کمتر استفاده کردهاند، اما مردگانی که سالهای بعد همسایه و همدمی آشنا پیدا کردهاند و یک یا دو تن از نزدیکانشان در قبور 2 و 3 طبقه آنها دفن شدهاند، به رسم مردم امروزی اشعاری جانسوز هم روی سنگ مزارهای نونوارشان حک شده است.
همسرانی که همخانه ماندند
تصاویر و نوشتههایی که روی بسیاری از سنگ مزارهای دوطبقه حجاری شده، نشان میدهد ساکنان آنها زوجهایی همدل و وفادار هستند که یکی از آنها در اواخر سال 1349یا اوایل دهه 50از دنیا رفته و پس از آنکه همسرشان دیر یا زود به آنها پیوستهاند، بازماندگانشان از سنگهای گرانقیمت ایرانی و برزیلی یا سنگهای شبق گرانقیمت برایشان سنگی نو تراشیدهاند. باد و باران، قبور درگذشتگانی را که همخانه نداشتهاند و سنگ مزارشان تعویض و نونوار نشده به کلی از بین برده و دیگر حتی نام و نشان متوفیان هم خوانا نیست. روی بسیاری از سنگ مزارها با کلمه و اشارهای، شرح حال متوفی نوشته شده تا رهگذران بدانند فردی خاص و متفاوت زیر این سنگ خفته است: دکتر سیمین آذری، نظام پزشکی11.... وفات 7/9/1349....آرزو غفارپور، دانشجوی پزشکی دانشگاه تهران، وفات 12/5/1349....سارا غفارپور فرد کهن تبریزی، فرزند داداشم....زهرا باغلوچه لوئی، وفات 9/11/1349...در بعضی از سنگها هم در کنار این نوشتهها نمادهای تصویری مختلفی مانند چتر، قلم و...حکاکی کردهاند تا گویای مهارت متوفی در اموری مانند چتربازی و نویسندگی باشد. همشکل بودن ورودی آرامگاههای خانوادگی که در حاشیه قطعه یک ردیف شدهاند به این آرامگاهها نظم و نسق خاصی بخشیده و استفاده از آجرهای قزاقی و طرحهای اسلیمی لاجوردی در طرح محراب سردرها بر زیبایی آنها افزوده است.