خطا کن تا گل نخوری
پای تلویزیون، فوتبال نگاه میکنیم؛ مهاجم فرانسه پابه توپ میشود و میرود تا ضدحملهای را تدارک ببیند. اما یکی از بازیکنان کرواسی او را تکل میکند و مرتکب خطا میشود. داور سراغش میآید و کارت زردی هم نشان میدهد. بازیکنی که مرتکب خطا شده، نهتنها هیچ اعتراضی نمیکند بلکه راضی هم به نظر میرسد. فکری در ذهنم مینشیند که باعث میشود مغزم از بازی جدا شود و برود پی دغدغه خودش. بازیکن کاری انجام میدهد که قانون فوتبال آن را منع کرده و برایش جریمه سختی در نظر گرفته است. اما این بازیکن مثل هر بازیکن دیگری این خطا را با وجود اینکه میداند جریمه خواهد شد، مرتکب میشود! او با تکلی که میزند نه تنها قانون را زیر پا میگذارد، بلکه بیخیال اخلاق و بازی جوانمردانه هم میشود. درواقع گرچه قانون، اخلاق و جوانمردی به او حکم میکند نباید دست به این خطا بزند اما قاعده بازی فوتبال چیز دیگری حکم میکند و میگوید قانون و جوانمردی را دور بیندازد. چرا؟ چون اگر دور نیندازی گل خواهی خورد و میبازی. پس بین قاعده و قانون تفاوت زیادی وجود دارد. عجیب است که هم بازیکن خودی و هم بازیکن حریف، این رفتار را میپذیرند و میدانند طرف مقابل با آنکه خطا کرده اما حق دارد مرتکب آن باشد، چون قاعده بازی چنین حکم میکند. همهچیز برایم عجیب میشود؛ بازیهایی وجود دارد که قانون و اخلاق در آنها چیزی را خلاف میدانند که قاعده، آن را نه تنها خلاف نمیداند بلکه بهراحتی هم میپذیرد. مراقب باشیم گرفتار قاعده در یک بازی مثل سیاست نشویم و اگر هم شدیم بپذیریم که درست بوده، واقعا درست بوده؟ یعنی مثل بازی فوتبال، همه قبول میکنیم که اگر کسی طبق قاعده بازی و البته خلاف قانون و اخلاق، ما را زمینگیر کرد، ما هم میتوانیم او را زمینگیر کنیم تا گل نخوریم. عجیب دنیایی داریم!