حامد فوقانی
سفره مهمانی که قرار بود پهن شود، مادر اول از همه من را صدا میزد؛ «پسرم، بشقاب و لیوانها را ببر سر سفره. قاشقها را بذار کنارشون. نذاری تو بشقابها، ممکنه لبپر بشن.» به من، انگار که مسئولیت خطیری محول شده بود. اول چنگالها را کج یک سمت بشقابها میگذاشتم، بعد هم قاشقها را ضربدری روی چنگالها. کاسه و بشقابهای گلسرخی خانه خیلی حرمت داشتند. سالهای دورتر، سالی چند بار از توی کمد برای استفاده بیرون میآمدند. مادر روی آنها خیلی بیشتر از سایر ظروف حساسیت داشت و البته هنوز هم دارد؛ حتی با اینکه کاسه و بشقابهای مارکدار و جدید به جمع ظروف پذیرایی اضافه شدهاند. الان یکدههای میشود که 2دست کاسه با طرح گلسرخی، فقط روز پیش از اربعین حسینی(ع)، از بخش ویآیپی کمد خانه پدری بیرون میآید تا ظرف شلهزرد نذری برای 12تا از آشناهای قدیمی شود. مابقی شلهزرد هم مهمان ظروف یکبار مصرف خواهند شد. شلهزردپزان روز اربعین، آداب و رسوم خاصی دارد. پیش از اذان صبح، دیگ بار گذاشته شده و ظهر نشده باید پخش شده باشد. چند سالی میشود که نفراتی از خانواده هنگام پخت، غیبت دارند و چه غیبتی؛ راهی سرزمین آموزهها شدهاند تا برسانند سلام ما و خود را به ارباب کربلا.
غریبانهترین زیارت عاشورا را میخوانیم و با دعا، از حضرت دوست التماس میکنیم. زمانی که دردیگ را برمیداریم، مادر نگاهی به خطوط پررنگ نقش بسته روی شلهرزد میاندازد و بهدنبال نامی میگردد. با ذکر یاحسین(ع)، ظروف پر میشود و چه دقتی برای نوشتن نام ائمه با دارچین، به خرج داده میشود. شلهزرد نذری، حرفهای بسیار برای گفتن دارد و اصلیترین حرفش از عشق به سرخترین رنگ است: «سفر عشق از آن روز شروع شد که خدا مهر یک بیکفن انداخت میان دل ما.»
شلهزرد و عشق سُرخ
در همینه زمینه :