• شنبه 1 دی 1403
  • السَّبْت 19 جمادی الثانی 1446
  • 2024 Dec 21
دو شنبه 29 مرداد 1403
کد مطلب : 233169
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/O7woL
+
-

پرورش شتر در تهران!

کسب و کار پرورش شتر در روستای عشق آباد پررونق است

زندگی
پرورش شتر در تهران!

رابعه تیموری- روزنامه نگار

 کره‌های یتیم توی آغل بزها نگهداری می‌شوند و باید با همان دندان‌های نیش یک در میان‌شان یونجه‌های خشکی را بجوند که ارونه‌ها (شترهای ماده) و لوک‌ها (شترهای نر) با 34دندان تیز و بلندشان نشخوار می‌کنند، اما دیلاق مادر دارد و می‌تواند هر روز یک دل سیر شیر بخورد. سن و سال دیلاق با 3کره یتیم فاصله زیادی ندارد، ولی از همه آنها رشیدتر و خوش‌قدوبالاتر شده و می‌تواند هر روز از سوله تا بیابان را با غمزه و کوهان جنبان برود و برگردد. دیلاق هنوز صحرا را به چشم ندیده و فصل گرما که بگذرد، همراه پدر و مادرش و ارونه‌ها و لوک‌های دیگر راهی صحرا می‌شود، اما ارونه‌هاو لوک‌های سوله نخستین‌بار نیست که پاییز را در صحرا می‌گذرانند و بسیاری از کره‌های آنها در آنجا به دنیا آمده‌اند.

آقای لوک بزرگ
از سوله شترها تا بیابان‌های اطراف عشق‌آباد راهی نیست. تا وقتی در سوله بسته است به خانه‌ای حیاط‌دار شباهت دارد که از خانه‌های گل و گشاد داخل روستا جدا افتاده، اما در آهنی زنگ زده آن که باز می‌شود ده‌ها جفت چشم سیاه که از پناه دیواره‌های کوتاه سیمانی سوله سرک می‌کشند نشان می‌دهند اینجا ساکنان متفاوتی دارد. بوی تن شترها توی حیاط پیچیده و وقتی خواجه محمد پشم و کرک‌های بلند و تب‌دارشان را با آب، خنک می‌کند، این بو دوچندان می‌شود. همان باد و نسیمی که در بیابان می‌وزد، کافی است که شترها در هوای داغ و تفتیده صحرا گرمازده نشوند، ولی توی سوله‌ها اگر گاهی آبی به تن‌شان نزنند، از گرما هلاک می‌شوند. سوله لوک‌های 2کوهان در و چفت و بست دارد و اگر خواجه محمد موقع سرکشی به آنها در را پشت سرش نبندد، شاید لوک بزرگ گران‌قیمت خوش‌نژاد هوس کند لابه‌لای بوقلمون‌ها و مرغ و خروس‌های حیاط چرخی بزند. هرکس هم مانعش شود کینه‌اش را به دل می‌گیرد و تا استخوان‌های او را زیر سم‌های فربه و بزرگش خرد نکند، غیظش نمی‌خوابد. نزدیک شدن وقت جفت‌گیری لوک بزرگ باعث شده کوهان‌های پرچربی‌اش روی پشتش فرو بریزند، اما او باید تا پاییز و فصل جفت‌گیری تاب بیاورد. در این فصل او آنقدر در کویر و صحرای چرمشهر شیطنت و بازیگوشی می‌کند که موقع بازگشت به سوله از کوهان‌های درشتش فقط پوسته‌ای می‌ماند و سم‌های قطورش هم مرتب و خوش‌قواره می‌شوند. جوان‌ترین شتر 2کوهانه سوله زیبا و خوش‌برو رو است و با آنکه هنوز کوهان‌هایش خوب بیرون نزده‌اند، نرمه پشم‌های پیشانی بلندش از رسیدنش به 6سالگی و  واردشدنش به جمع کلمجی‌های دودندان تازه بالغ خبر می‌دهد.

وقت دیدار مادر و فرزند
در سوله شترهای تک‌کوهان هرقدر لوک‌های نر آرامش دارند، ارونه‌ها بی‌قرارند و سروصدای‌شان لحظه‌ای نمی‌خوابد. آنها در انتظار کره‌های گرسنه خود هستند تا شیر بخورند. ماده شتری که دیلاق را زاییده، بی‌تاب‌تر از ارونه‌های دیگر است. دیلاق موقع شیر خوردن حسابی دلگی می‌کند و به خواجه محمد امان نمی‌دهد که شیر مادرش را بدوشد. کارگر کهنه‌‌کار هم موقع شیردوشی کره چموش را از ماده شتر دور نگه می‌دارد تا به سهم شیر خودش قناعت کند. ماده شترها حسابی یونجه نشخوار کرده‌اند و باید قبل از آنکه گرمای روز روی تن‌شان بنشیند، شیرشان را بدوشند. محمدجواد امروز به کمک خواجه محمد آمده و تا او شیر شتر دیگری را بدوشد، محمدجواد تند و فرز یکی از پاهای مادر دیلاق را از زانو تا می‌زند و با طناب می‌بندد. اگر هر 4پای حیوان آزاد باشد، شاید به لگدی پرضرب سطل پر از شیر را وارونه کند یا پیش از آنکه محمدجواد و کارگر افغانستانی به‌خود بجنبد، رم کند و در سوله‌ها به‌دنبال کره گرسنه‌اش بگردد. مادر دیلاق سخت‌زا بوده و وقتی درد زاییدن سراغش آمده 3شبانه‌روز بی‌خواب و بی‌خوراک در صحرا دویده تا بالاخره توانسته با کمک ساربان‌ها بارش را زمین بگذارد. درحالی‌که هنوز خواجه محمد از دوشیدن شیر او فارغ نشده، چشم‌های سیاه حیوان به دیدن دیلاق که جست‌وخیزکنان به طرفش می‌آید، برق می‌افتد. وقتی دیلاق سیر و شنگول به آغل گوسفندان برمی‌گردد، کره‌های یتیم مشغول نشخوار کردن یونجه‌های خشک هستند. مادران آنها در صحرا تلف شده اند و کره‌های‌شان باید با همین خوراک نه چندان مقوی قد بکشند و بالغ شوند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید