• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
یکشنبه 24 تیر 1403
کد مطلب : 230054
+
-

سرقت‌های سریالی مردی که از مرگ گریخت

گفت و گو
سرقت‌های سریالی مردی که از مرگ گریخت

مرد قاچاقچی که در یک‌قدمی اعدام بود با نوشتن توبه‌نامه از مجازات مرگ گریخت؛ اما پس از آزادی از زندان، راه دزدی را در پیش گرفت.  به گزارش همشهری، این مجرم سابقه‌دار که شاهین نام دارد، همراه یکی از دوستانش سوار بر موتورسیکلت راهی خیابان‌ها می‌شدند و با شناسایی افرادی که سرگرم حرف‌زدن با موبایل‌شان بودند، در چشم برهم‌زدنی گوشی آنها را می‌قاپیدند. سرقت‌های این باند دونفره ادامه داشت تا اینکه 2شب قبل، مأموران گشت پلیس به آنها که پلاک موتورشان را مخدوش کرده بودند، مشکوک شدند و در جریان تعقیب و گریز در خیابان و با شلیک گلوله موفق به دستگیری سارقان شدند. شاهین که در جریان فرار از دست پلیس مجروح شده بود، پس از بهبودی به شعبه ششم دادسرای وی‍ژه سرقت منتقل شد و حالا در گفت‌وگو با همشهری از جزئیات سرقت‌ها می‌گوید.

چند وقت است که گوشی قاپی می‌کنید؟
یکی دو ماهی می‌شود.
با همدستت نسبتی داری؟
نه، دوست و بچه‌محلیم. البته او هم با شلیک گلوله پلیس زخمی شده و هم‌اکنون در بیمارستان بستری است. درواقع او فریبم داد که پایم به دنیای سارقان باز شد. من تازه از زندان آزاد شده بودم و دنبال کار بودم. دوستم حسین زیر پایم نشست و گفت بیا برویم سرقت و آنقدر گفت که قبول کردم.
در پرونده‌ات نوشته شده که قبلا به اعدام محکوم شده بودی؛ درست است؟
اواخر سال91 بود که افتادم در کار خریدوفروش مواد‌ مخدر؛ آن زمان شیشه می‌خریدم و توزیع می‌کردم، تا اینکه اوایل سال92 به جرم حمل 2کیلو شیشه دستگیر و به اعدام محکوم شدم. سال گذشته درحالی‌که 10سال در زندان بودم، توبه‌نامه نوشتم و درخواست عفو کردم. درخواستم در کمیسیون عفو و بخشودگی قبول شد. حکم اعدامم شکست و به 30سال حبس تبدیل شد.  اواخر پارسال یکی از بستگانم ‌برایم وثیقه 5میلیاردی گذاشت و من از زندان آزاد شدم.
اما درس عبرت نگرفتی و باز به سمت خلاف کشیده شدی؟
سرش را پایین می‌اندازد و ادامه می‌دهد: درست است؛ اما این بار می‌خواهم توبه واقعی کنم. از زندگی در زندان خسته شده‌ام و باورم نمی‌شود که دوباره باید به زندان برگردم. من موفق شدم مواد را ترک کنم؛ دور خلاف را هم خط خواهم کشید.
روز حادثه چرا از دست پلیس فرار کردید؟
چون ترسیده بودیم. دوست نداشتم دوباره به زندان برگردم. البته در بین راه از دوستم که راننده بود خواستم توقف کند؛ اما او راضی نشد. با حرکات مارپیچ و خطرناک به راهش ادامه می‌داد تا اینکه پلیس تیراندازی هوایی و سپس به سمت ما شلیک کرد، تا اینکه زخمی شدیم و ناچار توقف کردیم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید