افعی تهران
آرمان بیانی، کاراکتر اصلی سریال افعی تهران، شخصیتی فرهنگی است که پس از سالها نویسندگی و نقد، میخواهد نخستین فیلمش را بسازد، اما ذهن و روح او پر از آسیب یا همان تروماهایی است که در کودکی به او وارد شده است. آرمان، شخصیتی جذاب دارد. او از همسرش جدا شده و با پسر خردسالش زندگی میکند.
در بخشهای ابتدایی سریال او در مقابل یک تراپیست قرار میگیرد. در کنار اتاق مشاوره، بیننده همراه با ذهن آرمان، با فلاشبکها مدام به گذشته او میرود تا با آسیبهایی که او در دوران کودکی متحمل شده، روبهرو شود. پدر آرمان اهل زندگی نبوده و پس از مدتی هم بهدلیل اینکه به زندان میافتد، همسرش از او طلاق میگیرد. اینکه پدری بهمعنای واقعی در کنار آرمان نبوده و مادرش هم بهدلیل موضوعاتی هر چند وقت یکبار با تنها گذاشتن یا ترساندنهای بیدلیل، او را در کودکی آزار میداده، مسائلی است که از گذشته آرمان نشان داده میشود. او از صحبت درباره مادر طفره میرود، اما مدام از ترسهایی که در کودکی تحمل کرده صحبت میکند.
آرمان در جریان ساخت فیلمش وسواس و حساسیتهای زیادی دارد و مدام با مشکلات دست و پنجه نرم میکند؛ از درگیری با سرمایهگذاری که میخواهد بازیگران موردنظرش را به او تحمیل کند تا رودررو شدن با زنی که به قتل چند نفر اعتراف کرده و پلیس گمان میکند او قاتل سریالی افعی تهران است.
او تلاش میکند با شرکت در جلسات تراپی مشکلاتی را که با آنها دست و پنجه نرم میکند برطرف کند، اما در این میان به تراپیستش علاقهمند میشود. هرچند تراپیست ابتدا مقاومت میکند، اما در ادامه او هم به آقای کارگردان دلبسته میشود. با پیش رفتن سریال جذابیتهای آن هم بیشتر میشود. جنبه جنایی ماجرا از یکسو و جنبههای انسانی و عاشقانه آن از سوی دیگر مخاطب را بهدنبال خود میکشاند تا اینکه در آخرین قسمت سریال با برملا شدن راز قتلهایی که رخ داده مخاطب غافلگیر میشود.