مشاور شهید امیرعبداللهیان: با خودروی شخصی، بیسروصدا به جبهه میرفت
اسحاق آلحبیب گفت: توجه شهید امیرعبداللهیان بهخصوص در دستگاه دیپلماسی به همه نیروها بود و به نظرات کارشناسی بسیار اهمیت میدادند و در جلسات از همه میخواستند که نظراتشان را صریح مطرح کنند.
مشاور شهید امیرعبداللهیان اظهار کرد: بنده بهعنوان یک فرد مذهبی که در عرصه انقلاب حضور داشتهام، قبلا گفتهام و اکنون نیز میتوانم به ضرس قاطع بگویم در تمام این ۳۸سال یک نکته تاریک در زندگی این شخص بزرگ ندیدم. شهید امیرعبداللهیان در اخلاق، ادب، اخلاص، محبت و توجه به همه همکاران در هر ردهای بینظیر بود. تواضع و دلبستگی ایشان به نظام و انقلاب از همان زمان ورود به دانشکده وجود داشت و تا لحظه آخر ادامه داشت. معمولا انسانها در گذر زمان به واسطه پستها از نظر اخلاقی دچار برخی بیتوجهیها به اطرافیان میشوند، ولی به نظر من، ایشان در زمان شهادتشان نسبت به تابستان سال۱۳۶۵ متواضعتر، اخلاقیتر و بااخلاصتر بودند. همه ویژگیهای فرد مؤمن در شهید امیرعبداللهیان وجود داشت. این را کسی میگوید که در تماس تنگاتنگ با ایشان بود. بعد از اینکه دولت شهید رئیسی روی کار آمد دکتر امیرعبداللهیان به بنده محبت داشتند و تا یک سال بهعنوان مشاور و مدیرکل وزارت در خدمت ایشان بودم و بعد از آن هم بهعنوان مشاور بهکار خود ادامه دادم. بنده از نزدیک شاهد زوایای مختلف زندگی ایشان بودم. او دلداده و دلبسته نظام بود. از صبح تا ساعت ۱۰شب در محل کارش نهایت تلاشش را میکرد. همه این مسئولیتها باعث نمیشد به مسائل اطرافیان بیتوجه باشد. ایشان، برعکس، دغدغه اطرافیان را داشت؛ مثلا در اوج کار میگفت آقای آلحبیب، فلان نیروی خدماتی فلان مشکل را دارد، به کارش توجه کنید. خوش به سعادت ایشان که لیاقت شهادت داشت.
وی افزود: ما تابستان سال۱۳۶۵ شروع به درس خواندن در دانشکده کردیم. ایشان یک لندکروز داشت و زمان عملیات بدون اینکه کسی متوجه شود و سر و صدا کند، به جبهه میرفت. در عین حال کارهای خیلی بزرگی در قسمتهای جنوبی تهران ازجمله مهرآباد جنوبی، بهویژه در حوزه خدمات درمانی انجام میداد که کسی هم متوجه نشد. ایشان شخصیت باسوادی بود و در دانشگاه تهران هم تدریس میکرد. دکتر امیرعبداللهیان وقتی در دولت آقای رئیسی مشغول کار شد، ارادت ویژهای خدمت ایشان داشت و آقای رئیسی هم توجه و محبت ویژهای به ایشان داشت. هر وقت دکتر امیرعبداللهیان میخواست با آقای رئیسی تماس تلفنی یا ملاقات حضوری داشته باشد، در نخستین فرصت ممکن این ارتباطات برقرار میشد. این علاقهمندی متقابل وجود داشت. همکاران از دکتر امیرعبداللهیان انرژی مثبت دریافت میکردند. من در مراسم تشییع ایشان در شهرری حضور داشتم و تاکنون چنین مشایعتی ندیده بودم.