• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
کد مطلب : 223847
+
-

جایی برای طبلک و قارقارک

گشت‌و‌گذار در موزه‌ای که ما را به دوران کودکی می‌کشاند

روزگار
جایی برای طبلک و قارقارک

سحر جعفریان- روزنامه نگار

صدای هیاهو و همهمه پسربچه‌های دبستانی که همگی‌شان رخت یکدست بر تن دارند، بلند و ممتد است و اتاق کهن بازی‌ها انباشته از هزاران بازیچه‌ ریز و درشت که هر کدام‌شان سهمی بزرگ در ایجاد هیاهوی پسرکان دارند. خانم بیات به میان‌ انبوه بازیچه‌ها دست می‌برد و علی‌ورجه چوبی را که قدمتی دراز دارد، بیرون می‌کشد. بعد رو به‌سوی پسرکان دبستانی که بازیگوشی، قرار از كف‌شان برده، رسا می‌گوید: «کی آقای علی‌ورجه رو می‌شناسه؟!» و بچه‌ها که از تعجب چشمانشان به غایت  گردشده، خیره به علی‌ورجه می‌مانند و حسابی براندازش می‌کنند. تعدادی‌شان سعی دارند جلو بروند و دستی به آن بازیچه نادیده بکشند و تعدادی دیگر نیز در قیاس سریع آن با گوشی‌های هوشمند و انواع بازی‌های سوپرگرافیکش مانند دیابلوایمورتال، دیسلیت، ایپکس لجندز یا دستگاه و کنسول‌های پلی‌استیشن، ایکس‌باکس، سوییچ‌لایت و لاجیتک جی‌کلاود یا حتی فیگور یا عروسک‌های برساخته از معروف‌ترین شخصیت‌های انیمیشنی از دختر کفش‌دوزکی، السا و آنا گرفته تا بَتمن، جوکر و هری‌پاتر هستند. حیرتشان ادامه دارد و طولانی شده، اما خانم بیات هم دست‌بردار نیست و این بار با برداشتن عروسک تکم که آن نیز چوبین است و آراسته به پارچه‌هایی خوش‌رنگ بر بار حیرانی آنها که زبان به کام فرو بردن‌شان جزو محالات بوده، می‌افزاید و آهنگین، چنین می‌‌خواند: «تکم، تکم ناز ائیلر/ چوبانا آواز ائیلر/ ییغار قویون قوزونی/ بایراما پیشواز ائیلر». این آغاز یک تور تفریحی متفاوت در موزه‌‌ای خاطره‌انگیز و سرگرم‌کننده است؛ نه فقط برای پسربچه‌های بازیگوش دبستانی که برای همه افراد دوستدار بازی و اسباب‌بازی؛ از خردسال 3ساله تا کهنسال 100ساله. به موزه اسباب‌بازی و عروسک خوش آمدید.

وقتی علی‌ورجه بود، اما بتمن نبود!
پسربچه‌ها که پاسخی برای سؤالات خانم بیات ندارند، دوباره بنای هیاهو و همهمه می‌گذارند. باربد، کلاس دوم دبستان است و در میان پسربچه‌ها  ترکیب موهای فر و پر که نیمی از پیشانی‌اش را پوشانده با آن عینک گرد و سیاه، دوست‌داشتنی‌ترش کرده است؛ آنقدر که وقتی یکی از بازیچه‌های تعادلی هنگام بازی از دستش افتاد و شکست، نه خانم بیات که مدیر موزه و نه خانم منطقی که طراح بازی‌های گروهی و راهنمای موزه هستند، هیچ‌یک راضی به سرزنش یا برخوردی جدی با او نشدند؛ اتفاقی که به‌گفته آرزو بیات که بیش از 20سال است علاقه و کارش را در این موزه به هم گره زده و بالغ بر هزار و 500بازیچه بومی و غیربومی، کلاسیک و مدرن را گردآورده، بسیار رخ داده و هر بار نیز خودش یا یکی دیگر از مجموعه‌داران موزه یعنی پیام احتسامی، کار تعمیر آن اسباب‌بازی‌ها را در کارگاه ساخت و تعمیر بازیچه‌های موزه بر عهده گرفته‌اند. بازیچه علی‌ورجه بعد از کلی دست به‌دست چرخیدن و پیچ و تاب خوردن روی آن طناب متصل، حالا به‌دست برسام کوچولو رسیده است. کمی با آن بازی می‌کند و بعد مشتاقانه می‌رود سراغ خانم بیات: «خاله؛ من کارتون علی‌ورجه رو ندیدم؟» خانم بیات هم گویی منتظر این پرسش بوده، فرصت را مغتنم می‌یابد و خطاب به همه پسربچه‌ها می‌گوید: «زمان‌های خیلی قدیم، پدرها و مادرها در همه جای دنیا برای بچه‌هاشون بازیچه درست می‌کردند از سفال، استخوان‌های حیوانات، چوب و برگ، فلز، پارچه و... . یکی از اون بازیچه‌ها، آدمک‌ورجه بود که توی کشور ما به علی‌ورجه مشهور شد. علی‌ورجه یه خواهر هم داره به اسم پری‌ورجه یا لیلاورجه.» برای تماشای همه این بازیچه های دوست داشتنی کافیست راهی خیابان نوفل لوشاتو، کوچه لولاگر و موزه عروسک و
 اسباب بازی ها شویم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :