دستفروشی در ماشین دودی مثل مترو
موضوع: پیشینه کاسبی در حملونقل عمومی
خدمات: پذیرایی از مسافران با چای و قلیان
آنطور که تهرانپژوهان تعریف میکنند بعد از سوار شدن ناصرالدینشاه و همراهانش به ماشیندودی ترس و نگرانی مردم از این ارابه حملونقل از بین رفت و افراد مشتاق بودند به بهانه سیاحت و زیارت، حتی یکبار هم شده سوار ماشین دودی شوند.
شهرام جبارزادگان، کارشناس حوزه حملونقل در اینباره میگوید: «ماشین دودی بعد از کش و قوسهای فراوان تبدیل به وسیلهای ارزشمند براي اهالی پایتخت برای سفر به شاهعبدالعظیم و زیارت و سیاحت شد. اما این ماشیندودی وضعیت آشفتهای داشت و به قولی برای خودش بازار مکارهای بود. نخستین معضل زمان سوار شدن و نشستن داخل ماشین بود؛ چراکه اگر حواست نبود، کفش و کلاهت را باد برده بود! از سقف تا میان واگنها و حتی داخل واگنها به قولی تا خرخره پر بود از مسافر و برای پیداکردن یک جای مناسب باید کلی تلاش میکردید. در این میان ممکن بود یکی کلاهش از سر بیفتد و یکی کفشش از پايش دربیاید و یکی هم بقچهاش نباشد؛ اما این غیبشدنها چندان مهم نبود. مهم پیداکردن یک گوشه یا جایی برای سوارشدن یا حتی آویزانشدن برای رسیدن به مقصد بود.»
بعد از پروسه سخت سوار شدن نوبت به حواشی داخل واگنها و مسیر میرسید که برای خودش قصههایی داشت که جبارزادگان آن را چنین روایت میکند: «وقتی مردم با ماشیندودی به سمت حرم حضرت عبدالعظیم میرفتند کمکم به این نتیجه رسیدند که در راه چایی بخورند و قلیانی چاق کنند و پس از مدتي سر و کله فروشندگان دورهگرد هم پیدا شد؛ چراکه هیچ جایی پرمشتریتر از ماشیندودی پیدا نمیکردند. آنها کارشان را با فروش مایحتاج اولیه مانند سیبزمینی، پیاز، آجیل و... شروع کردند. بعد از آنها نوبت نقالان، رمالها و فالگیرها و آوازهخانهای دورهگرد رسید. خلاصه ماشیندودی به مرور تبدیل به یک بازارچه سیار پرماجرا شد، چیزی شبیه دستفروشانی که این روزها در واگن مترو حضور دارند.»