حیف که جهان در نمییابد
محمد هاشم اکبریانی
داستاننویس و روزنامهنگار
جهان برای هرکس حرف خود را دارد. شاید بهتر است بگوییم هرکس با زبان خود با جهان حرف میزند. زبان من با زبان تو متفاوت است اما جهان همه آنها را میفهمد و در برابر آن پاسخی دارد. گاه نوازش میکند، گاه تنبیه و گاه میسوزاند و این زبان ماست که برخورد جهان را در برابر ما میسازد. اما نه، خیلی وقتها هم جهان زبان خود را دارد و با زبان خود با ما سخن میگوید. این زبان گاهی چنان نوازشمان میکند که پرواز میکنیم و مواقعی چنان بر سرمان میکوبد که به زمین فرومیرویم. اینکه برخی میگویند دنیا با ما سر ناسازگاری دارد همین معنا را میدهد. بله. همانقدر که ممکن است ما با زبان تند با جهان سخن بگوییم در مواردی جهان هم با ما تند سخن میگوید. نباید خیلی آرمانگرا بود و سعی کرد جهان را مطابق میل خود ساخت و آن را همانطور که خود میخواهیم شکل داد. نمیشود. باید باور کنیم که جهان در موارد زیادی پا پس نمیکشد و میخواهد همان که هست بماند. این را جهان هم باید بفهمد که ما در مواردی نمیتوانیم آنطور که او میخواهد باشیم. اما حیف که جهان این را درنمییابد. در فضایی که یک سر آن جهان است و سر دیگرش ما، انگار فقط ماییم که باید جهان را درک کنیم. انتظار اینکه جهان ما را بفهمد، انتظاری است بیهوده؛ ما باید فقط با جهان کنار بیاییم، اگر نیاییم جز عذاب چیزی نصیبمان نمیشود! دوستی میگفت بدون آرمان، انسان زنده نیست. درست است اما اگر جهان، آرمان ما را نپذیرد فقط شکست سراغمان میآید. محدوده آرمانهایمان را جهان تعیین میکند. میگویی نه؟ خب، آرمانی بزرگ در سر بپرورانید و سعی کنید در عمل به آن برسید، اگر جهان آنرا تأیید نکند بدجور به زمین میخورید! البته که این گفتهها نشانه انفعال و یأس نیست، فقط حرف این است که باید با جهان کنار آمد.