• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
دو شنبه 27 فروردین 1403
کد مطلب : 222438
+
-

ساده‌زیستی را از پدر و مادرم یادگرفتیم

روایت سوسن مرندی از سبک زندگی وزیر بهداشت دهه60

ساده‌زیستی را از پدر و مادرم یادگرفتیم

زهرا  راد

دکتر «سیده سوسن مرندی»، استادتمام زبان انگلیسی و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا(س) است که در رشته آموزش زبان به کمک فناوری فعالیت می‌کند. او دومین فرزند دکتر علیرضا مرندی است و یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های پدرش را مشورت با اعضای خانواده در مسائل خانوادگی می‌داند. سوسن مرندی البته از ویژگی دیگر آقای دکتر هم یاد می‌کند و با خنده و به شوخی می‌گوید: «نظم پدر یکی از زجرهای دوران کودکی و نوجوانی ما بود!» در گفت‌وگو با دکتر سیده سوسن مرندی با وزیر بهداشت دهه60 بیشتر آشنا می‌شویم.

اگر موافقید گفت‌وگو را از مهم‌ترین ویژگی پدرتان شروع کنیم. برایمان بفرمایید دکتر مرندی، با سیمای جدی‌ای که ما اغلب ایشان را در تلویزیون دیده‌ایم چه ویژگی شاخصی در میان اعضای خانواده‌اش دارد؟
ایشان به‌عنوان پدر، ویژگی‌های بسیار زیادی دارند، اما از نظر من 2ویژگی بسیار شاخص دارند. پدرم فوق‌العاده آدم منظمی هستند. به‌یاد ندارم دیر سر قرار رسیده باشند. همیشه به موقع و بلکه قبل از ساعت مقرر حاضر می‌شوند. من متأسفانه با وجود تلاش زیاد نتوانستم هیچ وقت مثل پدر باشم. همیشه از ما انتظار دارند که برای وقت دیگران ارزش قائل باشیم و می‌گویند حتی اگر مدیر یک بخش هم بودید، نخستین نفری باشید که در محل کار حاضر می‌شوید و آخرین نفر هم باشید که محل کار را ترک می‌کنید تا بقیه افراد هم متوجه ‌شوند که کار جدی است.
ویژگی‌دیگر پدرتان چیست؟
پدر بسیار اهل مشورت کردن هستند. هم پدر و هم مادر همیشه در تصمیم‌های بزرگ مربوط به خانواده، ما بچه‌ها را دخیل می‌کردند و همین که به‌نظر ما بها می‌دادند، باعث می‌شد احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم. یادم هست زمان جنگ وقتی برای نخستین‌بار 2تور مسافرتی خارج از کشور (هند و سوریه) ثبت‌نام می‌کردند، برخی بستگان ما به هندوستان سفر کرده بودند و از جاهای دیدنی هند خیلی تعریف می‌کردند. ما دوست داشتیم هند را ببینیم. پدر و مادرم با ما صحبت کردند و گفتند که هندوستان جاهای بسیار دیدنی دارد اما رفتن به سوریه هم سیاحت و هم زیارت است. اگر بخواهید می‌توانیم هر دو سفر را برویم، اما رفتن به سفر صرفا تفریحی آن‌هم در شرایطی که کشور درگیر جنگ است، شاید اسراف باشد. پدرم پیشنهاد دادند که می‌توانیم یک سفر را برویم و پول سفر دیگر را به جبهه اهدا کنیم و از من و خواهر و برادرم خواستند با هم مشورت کنیم و نتیجه را به ایشان بگوییم و تأکید کردند که در نهایت هر جا که  شما انتخاب کنید می‌رویم. با این توضیحات ما فهمیدیم که انتخاب با ماست و باید بهترین گزینه را انتخاب کنیم. دوران جنگ بود و احساس کردیم بهتر است گزینه سفر تفریحی را کنار بگذاریم. در نهایت سفر زیارتی را انتخاب کردیم و نتیجه مشورتمان را به پدر و مادر اطلاع دادیم.
زمانی که پدرتان تصمیم گرفتند به ایران برگردند، با  خانواده مشورت کردند؟
بله. شرایط زندگی و تحصیل در آمریکا از هر نظر برای ما مهیا بود. همانجا به مدرسه می‌رفتیم و آنجا دوستانی داشتیم. جدا شدن از همه اینها برای ما سخت بود ضمن اینکه فارسی هم نمی‌توانستیم صحبت کنیم. پدر و مادرم از دلایل رفتن به ایران برای ما گفتند و شرایط آن روزهای ایران را برای ما ترسیم کردند. بنابراین همه ما در یک تصمیم جمعی، نظرمان برگشتن به ایران شد.
بعد از برگشتن به ایران همان امکانات را داشتید؟
پدرم پزشک حاذقی هستند و تخصص دارند و در آمریکا حتی نسبت به بیشتر آمریکایی‌ها وضع مالی خوبی داشتیم. پدر و مادرم گفتند با رفتن به ایران ممکن است یک‌سری امکانات را از دست بدهید. گفتند که ما قول می‌دهیم تا جایی که امکان داشته باشد شرایط مشابهی را برای شما فراهم کنیم و گفتند نقشه خانه را با خودمان به ایران می‌بریم که مشابه آن را بسازیم. اما وقتی بعد از انقلاب به ایران آمدیم، شرایط کشور نابسامان بود و بعد هم جنگ شروع شد. مشخص بود که داشتن زندگی مرفه شبیه به آنچه در آمریکا داشتیم یا حتی در سطوح پایین‌تر هم مطلوب نبود. پدر و مادرم درباره وضعیت کشور و شرایط مردم با ما صحبت کردند و گفتند اگر راضی هستید ما فعلا در خانه‌ای ساده زندگی کنیم. یک سال اول را خانه پدر و مادربزرگ زندگی کردیم. بعد از آن تا سال‌ها در خانه‌ای بسیار معمولی در مرکز شهر زندگی کردیم. من در مدرسه بین‌المللی درس می‌خواندم و یادم هست که یکی از بچه‌ها مرا مسخره می‌کرد و می‌گفت اینها حتی مبل هم ندارند.
مادرتان با این نوع ساده‌زیستی چگونه کنار آمده بودند؟
مادر و پدرم، هر دو مشوق ما در ساده‌زیستی بودند و برای آنها مهم بود که ما مثل مردم معمولی زندگی کنیم. وقتی پدرم دارای مسئولیت شدند، تأکید بیشتری بر ساده‌زیستی داشتند. عروسی من در منزل برگزار شد. لباس عروسی‌ام را خاله‌ام دوخت. حتی آرایشگاه هم نرفتم. مراسم عقد و ازدواجم خیلی ساده برگزار شد. با وجود اینکه پدرم وزیر بودند اما فقط بستگان و چند نفر از دوستان نزدیک‌مان را دعوت کردیم. وقتی من بچه‌دار شدم، خب نخستین نوه پدرم بود. مادرم گفتند اگر بخواهی به بیمارستان خصوصی بروی من کمکت می‌کنم، اما بیشتر مردم پول بیمارستان خصوصی رفتن را ندارند. من برای زایمان به بیمارستان دولتی رفتم.

نگویید ایران زمان شاه بهتر بود!
دکتر سیده‌سوسن مرندی، روایت متفاوتی از زندگی در ایران و آمریکا دارد. او می‌گوید: «زمانی که از آمریکا به ایران آمدیم 10سال داشتم و کاملا تفاوت میان ایران با آمریکا را احساس می‌کردم. با توجه به زندگی مرفهی که آنجا داشتیم و وضعیتی که ایران در آن زمان داشت، خیلی تفاوت این دو کشور برای من محسوس بود. افرادی که آن زمان یا کشورهای دیگر را ندیده‌اند، از سر ناآگاهی می‌گویند وضعیت زمان شاه چقدر خوب بود و چقدر شرایط ایران بهتر بود! درحالی‌که آن زمان که ما به ایران آمدیم، ایران سطح پایینی از نظر بهداشت، تحصیلات، تولید و... داشت. من به‌عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه برای شرکت در کنفرانس به کشورهای بسیاری سفر کرده‌ام. بیش از 20کشور را دیده‌ام و به 5قاره سفر کرده‌ام. حقیقتا می‌توانم بگویم ایران با وجود شرایط انقلاب، جنگ و تحریم از بسیاری جهات بر کشورهای دیگر برتری داشته و دارد. مطمئنا وضعیت ایده‌آل نیست، اما به جرأت می‌توانم بگویم که پیشرفتی که در ایران در ابعاد مختلف علمی و دانشگاهی، تحصیلات و حتی اقتصاد اتفاق افتاده از بسیاری جهات محسوس‌تر از زمان قبل انقلاب است و نسبت به کشورهای دیگر شرایط خیلی مطلوب‌تری دارد. هر کدام از ما می‌توانیم منشأ تأثیر باشیم و تحولات بزرگی به‌وجود بیاوریم. ان‌شاءالله دست به‌دست هم بدهیم و بدون یأس و ناامید شدن برای آبادانی و پیشرفت کشورمان تلاش کنیم.


روایت سوسن مرندی از رابطه حسنه میان پدر و مادرش
پدر جلوی ما دست مادر و روی ایشان را می‌بوسد

اظهار محبت کلامی، میان زن و شوهر یکی از سفارش‌های دکتر مرندی به فرزندانش است. دکتر سیده سوسن مرندی درباره این ویژگی پدرش معتقد است کمتر مردی را مانند او دیده است. او می‌گوید: «پدرم به اظهار محبت بین زن و شوهر اعتقاد دارند و می‌گویند که این موضوع یکی از معضلات فرهنگی است و باید درصدد رفعش باشیم. به‌خاطر ملاحظه‌های دینی و حجب و حیایی که وجود دارد که خوب هم هست، این امکان وجود ندارد که اظهار محبت بین زن و شوهر را در فیلم‌ها یا در جامعه آموزش یا نمایش بدهیم. خیلی از پدر و مادرها نمی‌توانند در حضور فرزندانشان به هم اظهار محبت کنند. اما پدر من اعتقاد دارند که بچه‌ها باید شاهد محبت میان پدر و مادر خود باشند و این در تربیت آنها تأثیر دارد تا یاد بگیرند در آینده با همسران خود رابطه خوبی داشته باشند.»

کمتر مردی را مانند پدرم دیده‌ام
دکتر سوسن مرندی درباره ارتباط مادر و پدرش می‌گوید: «با وجود اینکه پدرم به همه ما اظهار محبت زبانی می‌کنند و از نقاط قوت ما جلوی خودمان و پیش دیگران تعریف می‌کنند، ولی این موضوع درباره مادرم به‌طور خاص هست و همیشه طوری درباره ایشان رفتار می‌کنند که برایمان مشخص است که مادرم نفر اول زندگی شخصی پدر و مهم‌ترین فرد در زندگی اوست. پدر به اظهار محبت کلامی اعتقاد دارند. همیشه به مادرم محبت دارند و به‌خصوص جلوی ما به مادر اظهار محبت می‌کنند. جلوی ما دست مادر و روی ایشان را می‌بوسند. مقید هستند وقتی از راه می‌رسند با مادرم روبوسی کنند. وقتی می‌خواهند از منزل خارج شوند، با مادر روبوسی می‌کنند. خیلی زیاد قربان صدقه مادرم می‌روند و می‌گویند من شانس آوردم که تو همسرم شدی!» مادرم اهل خرید نیست و پدر همیشه به ما سفارش مادرم را می‌کنند.حتی به ما زنگ می‌زنند که مادرتان برای خودش خرید نمی‌کند و از ما می‌خواهند مادر را به خرید ببریم. در مجموع می‌توانم بگویم کمتر مردی را دیده‌ام که اینقدر بدون رودربایستی و شرمندگی به همسرش اظهار محبت کند و این خصوصیت برای من و همه ما الگوی بسیار خوبی است.

این خبر را به اشتراک بگذارید