شیخ جعفر شوشتری و باشکوهترین مجالس ماه خدا
مجالس ماه رمضان شیخ جعفر شوشتری از باشکوهترین مجالس روضهخوانی و سخنوری در تهران عهد قاجار محسوب میشود، مردی که مجالسش آنقدر شلوغ میشد که میگویند ناصرالدینشاه با لباس مبدل در آن شرکت میکرد.
سخنوری و شرح دعاهای ماه مبارک رمضان باعث شده بود تا مجالس شیخ پرمخاطب باشد. اردشیر آل عوض، تهرانپژوه، در اینباره میگوید: «در ماه مبارک رمضان سخنوران و روضهخوانان زیادی به منبر میرفتند. اما زمانی که شیخ جعفر شوشتری وارد تهران شد، مجالس او جای سوزنانداختن نداشت. ایشان برخلاف دیگران، دعاهای ماه رمضان را با شرحهای اخلاقی ساده و قابلفهم برای عموم مردم مطرح میکرد. در آن زمان سخنوران سعی میکردند نکات اخلاقی را در قالب دعا و روضه به گوش مردم برسانند تا اینکه در دوره آیتالله فلسفی سبک سخنوریها کمی تغییر کرد و موضوعات سیاسی بهوضوح مطرح میشد.»
در دوران حکومت ناصرالدینشاه، شیخ جعفر برای سفر به خراسان و زیارت حرم امامرضا(ع) برای مدتی در تهران ساکن شد.
اردشیر آل عوض درباره حضور شیخ در تهران میگوید: «شیخ جعفر به تهران آمد و مدتی را در خانه ملاعلی کنی که تولیت مدرسه مروی تهران را برعهده داشت ساکن شد. شیخ جعفر هر روز نماز را در مسجد مروی میخواند و پس از آن حدود 2ساعت منبر میرفت و پس از مدتی بهدلیل افزایش جمعیت برای نماز و موعظه به مدرسه سپهسالار میرفت چون مسجدمدرسه مروی ظرفیت مریدان شیخ را نداشت. آن سال شیخ ماه رمضان را در تهران ماند و سخنرانیهای معروف خود را درباره دعاهای رمضان بیان کرد.»
زمانی که شیخ جعفر شوشتری وارد تهران شدند انبوه مردم ازجمله سفیر کشور روسیه به ملاقات ایشان رفتند. مردم تقاضای موعظه کردند و مرحوم شوشتری بنا به اصرار مردم، سرش را بلند کرد و فرمود: «مردم! آگاه باشید که خدا در همهجا حاضر است و به نهفته سینهها داناست.»
مرحوم عبدالله مستوفی در اینباره مینویسد: «ناصرالدینشاه مسجد نیمهتمام سپهسالار را برای نمازخواندن حاجی شیخ جعفر تعیین کرد. در تهران هیچ نظیر این جمعیت و جماعت دیده نشده بوده. عده مکبران شاید از صد نفر زیادتر بود که همصدا موقع رسیدن رکوع و سجود و قیام و قعود را اعلام میکردند. حاجیشیخ جعفر بعد از نماز، منبر هم میرفت، مردم برای رسیدن به نزدیک منبر او ازدحام عجیبی داشتند. حاجیشیخ جعفر بعد از رمضان به مشهد رفت و ماه محرم مراجعت کرد بازهم 15-10 روزی در مسجد سپهسالار نماز خواند و منبر رفت.»