• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
دو شنبه 30 بهمن 1402
کد مطلب : 218863
+
-

ادبیات پایداری روایت جاودانگی روح است

سمیه عظیمی-روزنامه‌نگار و نویسنده

ادبیات پایداری در دنیا سبقه‌ای طولانی دارد؛ شاید از همان ‌وقتی که ملتی تصمیم‌گرفت به ملتی دیگر حمله کند، ملتی که حمله کرد، نَقلی داشت و ملتی که مورد حمله قرار گرفته ‌بود قولی. هر دو اما در یک چیز مشترک بودند؛ خلق ادبیات جنگ. این ادبیات برای گروه اول، حماسه بود و برای گروه دوم، پایداری و مقاومت.
این ادبیات، اما در قرن اخیر، کفه‌اش به سمت پایداری سنگین شد؛ چون ظلم و هجوم بیگانگان، رنگی از حماسه نداشت و برعکس، آن ملتی که در برابر این ظلم، از خود دفاع کرده ‌بود، سربلند از این مقاومت، شروع ‌کرد به نوشتن. نوشتن از مقاومت ملت‌شان، از پایداری برای حفظ خاک‌شان، از ایثار زنانی که پابه‌پای مردان، جنگ را به دفاع تبدیل کرده‌ بودند.
ادبیات پایداری در ایران هم شاید به اندازه تمام روزهای نامرادی که بر این سرزمین گذشته، سابقه دارد، اما به‌صورت خاص، ادبیاتی است که بعد از 8سال جنگ دهه60، رایج شد. آنچه در این 8‌سال گذشت، نه فقط جنگ و خونریزی بود که روایت حماسه بود و ایثار؛ روایت از‌جان‌گذشتگی بود و همدلی.
جنگی که علیه ایران راه افتاد، درست بعد از روزهای پیروزی انقلاب، برای ملت ایران، جنگی مثل همه آنچه مردم از تاریخ گذشته‌شان می‌دانستند، نبود. این جنگ، جز ادعای صدام، بر خاک سرزمینی ایران، وسیله‌ای بود برای سرنگونی انقلابی که مردم با هم در شکل‌گیری‌اش نقش داشتند. برای همین هم جنگ، به دفاع تغییر پیدا کرد تا برخلاف بخشی از تاریخ ایران، وجبی از خاک کشور، از دست نرود.
مردم و مادرانی که در روستایی دورافتاده، پسران و شوهران‌شان را برای حضور در جبهه بدرقه می‌کردند، شاید واژه‌ای به اسم «حفظ تمامیت ارضی» را هیچ‌وقت نشنیده بودند، اما دفاع از کشورشان را وظیفه‌شان می‌دانستند؛ پسران و شوهران‌شان، در خط مقدم و خودشان پشت جبهه.
برای همین هم هدف ادبیات پایداری در این سال‌ها، صرفا روایت جنگ نیست؛ هدفی عالی دارد و مشخص. نگاه این ادبیات به جنگ، سیاه و تاریک نیست. راویان هر چه می‌گویند، روحی متعالی و روشن دارد. راویان با وجود همه از‌دست‌دادن‌ها، آسیب‌ها، دلهره‌ها، سوگ‌ها، بی‌خانمانی‌ها و زخم‌ها، کام‌شان شیرین است از حفظ تمامیت ارضی؛ از اینکه حتی یک‌وجب از خاک‌شان را به بیگانه نداده‌اند؛ از اینکه حرف امام‌شان روی زمین نمانده ‌است. این، ثمره روایت لحظه‌هایی است که رزمندگان از روزهای جبهه و دفاع، تعریف کرده‌اند. اگر تعریف آنها از آن روزها، سیاهی بود و مرگ، هیچ‌وقت جنگ، به دفاع تبدیل نمی‌شد. آنها حتی فراتر از این، دفاع‌شان را دفاعی مقدس می‌دیدند و برای همین، از‌دست‌دادن پایی، دستی، یا حتی چشمی، برایشان جانبازی بود نه معلولیت.
ادبیات پایداری، برای ایران بعد از دهه60، حتی روایت پایداری نیست؛ روایت جاودانگی روح است در جوار رحمت حق؛ روایت کسانی است که زمینه‌ساز ظهورند؛ روایت اصحاب آخرالزمانی سیدالشهداست؛ روایت زیبایی و عشق است. روایت پایداری ایرانی‌ها؛ روایت کربلاست؛ روایت راهی که چه جنگ باشد و چه نباشد، از کربلا خواهدگذشت...

 

این خبر را به اشتراک بگذارید