• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 25 بهمن 1402
کد مطلب : 218228
+
-

استراق سمع و بصر

چه سر سبز بود دره من
استراق سمع و بصر

شاپور عظیمی

بهمن‌ماه1386،  ‌بیست‌وپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر برگزار شد. براساس همان فرمول جادویی همیشگی که سال‌ها و در دوره‌های مختلف جشنواره به‌اصطلاح جواب داده بود،  طبعا ‌سینمای ایران در اولویت و فیلم‌های ‌خارجی در درجه دوم اهمیت قرار داشتند. در آن سال فیلم «سیاه» ساخته سانجی‌لیلا بهانسالی در بخش آثار خارجی جشنواره به نمایش درآمد. فیلم سیاه، در واقع براساس سنتی دیرینه‌ در سینمای هند ساخته شده که همان اقتباس و «هندی‌کردن» آثار خارجی است. گفتنی است آنها نسخه هندی بنجامین‌باتن را هم ساخته‌اند!
سانجی‌لیلا بهانسالی کارگردان سیاه این فیلم را براساس زندگی هلن کلر و فیلم آرتور پن به نام  «معجزه‌گر» ساخته اما موقعیت و شخصیت‌ها را دگرگون می‌کند. این‌بار نقش معلم‌ به مردی سپرده شده که ظاهرا استاندارد‌های معلمی را ندارد اما موفق می‌شود. آقای معلم در این میان ابراز عشق ناگهانی شاگردش را نمی‌پذیرد و او را برای همیشه ترک می‌کند. سال‌ها بعد، آن دختر به آدم موفقی بدل شده است و حالا دنبال معلم خود می‌گردد که اکنون سالخورده و در مرکزی نگهداری می‌شود و حافظه‌اش را از دست داده و شاگردش را به‌جا نمی‌آورد. بهانسالی سال‌ها پیش از فیلم سیاه، فیلم دیگری به نام «خاموشی» در مورد خانواده‌ای کر و لال ساخت. او 3سال پیش از فیلم سیاه، «دوداس» را با سرمایه‌ای کلان ساخته بود که با موفقیت جهانی روبه‌رو شده بود. سیاه اما، فیلم ساده‌ای است با بازی ماندگاری از آمیتاب‌باچان و البته رانی‌موکرجی که مانند فیلم آرتور‌ پن، داستان را با نمایش نخستین عکس‌العمل‌های هلن کلر و درک او از جهان پیرامونش به پایان نمی‌رساند، بلکه ترجیح می‌دهد به شخصیت اصلی بپردازد و به معلمی که حالا به نسخه‌ای قدیمی از شاگردش بدل شده و هیچ شناختی از جهان اطرافش ندارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :