کیروش، عادل و پروپاگاندای رسانهای
رسول بهروش|تیمملی کرهجنوبی در اتفاقی تاریخی آلمان را با دو گل میبرد و مدافع عنوان قهرمانی را از جامجهانی اوت میکند، اما بازیکنان این تیم موقع بازگشت به کشور در فرودگاه سئول با پرتاب تخممرغ از سوی معترضان به حذف زودهنگام مورد استقبال قرار میگیرند. در ایران اما حجم رضایتمندی از تیم حذفشده کیروش چنان است که به منتقدان اجازه نفس کشیدن هم داده نمیشود. پس از بازی با پرتغال، عملا فضایی ساخته شد که انگار ایران مقتدرانه قهرمان جهان شده و احدالناسی حق ندارد حتی به اندازه یک خط در مورد نقایص و کاستیهای این تیم حرف بزند و در شایستگی آن تشکیک کند. یک روزنامه ورزشی کاریکاتوری کشید که در آن کیروش را در حال گل گرفتن دهان مخالفانش نشان میداد؛ طرحی عجیب که نیات و واقعیت رسانهای این روزها را در یک قاب مختصر نشان میداد. با احترام به تمام سلایق و عقاید و ضمن پاسداشت همه آنچه کیروش برای تیمملی ایران انجام داده، باید گفت فضای رضایتمندی فعلی بیش از حد غلوشده و غیرطبیعی است؛ طوری که بهنظر میرسد یک پروپاگاندای ورزشی عظیم با تمام وجود مشغول بزرگنمایی کارنامه کارلوس کیروش است و اهدافش را طوری تعیین کرده که هر نقدی بر تیم مربی پرتغالی، نشانه بیعقلی و کمخردی تلقی شود. طلایهدار این جریان هم صد البته تلویزیون دولتی و رسمی کشور است؛ جایی که روند «راضیسازی» مخاطب از جملات پر سوز و گذاز و البته آه و اشک گزارشگران در رثای تیمملی و سرمربیاش شروع میشود و آخر شب ذهنهای آماده و نیمپز شده را برای زدن ضربه نهایی در اختیار عادل فردوسیپور قرار میدهد!
عادل؛ ماشین تبلیغات کیروش
ضریب نفوذ عادل فردوسیپور بین هواداران فوتبال در ایران بسیار بالاست؛ آنقدر که میشود به شوخی گفت اگر او صلات ظهر روی صفحه تلویزیون ظاهر شود و به ملت بگوید الان شب است، خیلیها باور میکنند و بعضیها هم رسما لحاف و تشک پهن میکنند و میخوابند! البته در سراسر دنیا از این دست چهرههای پرنفوذ تلویزیونی زیاد داریم. اعتبار عادل هم بیش از هر چیز دیگری ناشی از پاکدستی و توانایی اوست، اما واقعیت آن است که مجری 90 بیش از حد و بهشکلی غیرقابل قبول خودش را وقف کارلوس کیروش کرده؛ طوری که بعد از هفت سال کار مربی پرتغالی در ایران، حتی هفت جمله هم انتقاد فنی و غیرفنی از فردوسیپور در مورد عملکرد او نمیتوان پیدا کرد. عادل که یک روز بهطعنه «کیروشیپور» خوانده شد، حالا انگار در مسیری بیبازگشت قرار گرفته و برای اینکه حقانیت خودش را ثابت کند، خودش را مکلف کرده دستاوردهای کارلوس را بیش از آنچه هست بزرگنمایی کند. فردوسیپور خودش را در جنگی بیوقفه با منتقدانش میبیند، پس از تمام ظرفیت رسانهایاش استفاده میکند تا نشان دهد مربی پرتغالی بهترین عملکرد ممکن را در ایران دارد و مطلقا هیچ نقصی در کار او نیست. عادل 10سال پیش استناد امیر قلعهنویی بهدوندگی بالای بازیکنانش در جامملتهای آسیا را به سخره میگرفت اما حالا آمار دوندگی شاگردان کیروش را یک امتیاز بزرگ بهشمار میآورد. البته که کیروش و قلعهنویی از نظر جایگاه فنی قابل مقایسه نیستند اما نمیشود که دویدن بازیکنان برای یک مربی خوب باشد و برای دیگری نه! عادل در ویژهبرنامه «بیستهجده» هم با تمام وجودش برای کیروش جنگید و با کلمه به کلمه حرفهایش احساس رضایتمندی جامعه از نتایج و نمایشهای تیمملی را تقویت کرد. اساسا زیادهروی او در همین رابطه بود که نطفه جنگ جدید بین موافقان و مخالفان تیمملی را بست؛ جایی که فردوسیپور پس از بازی ایران و پرتغال گفت: «من اگر جای منتقدان تیمملی بودم خجالت میکشیدم و احساس عذاب وجدان میکردم.» وقتی رویکرد مهمترین مجری رسانه انحصاری تلویزیون اینقدر یکطرفه است چرا نباید انتظار داشته باشیم توده مردم که بعضا شاید بههیچ رسانه دیگری دسترسی یا اقبال ندارند، عملکرد تیمملی را بیعیب بدانند؟ در برنامه جمعهشب بیستهجده، مجید حسینی گفت: «در بازی با مراکش قرار بود پژمان منتظری بهجای امید ابراهیمی به میدان برود، اما او یک لحظه نیاز به دستشویی پیدا کرد و کیروش هم مرا به زمین فرستاد. پس از آن من در دو بازی بعدی هم فیکس شدم.» اگر این اتفاق برای یک مربی ایرانی رخ میداد و عامل بسیار تاکتیکی و فنی «قضایحاجت» ترکیب تیم او را در جامجهانی عوض میکرد، فردوسیپور چه بلایی بر سر او میآورد؟ عادل اما جمعهشب با مجید حسینی گفت و خندید و از حکمت و قسمت حرف زد!
انتخاب تیتر
این مساله اهمیت بسیار زیادی در سوگیری مردم راجعبه اتفاقات مختلف دارد. مثلا برای ارزانتر شدن قیمت ارز بعد از یک دوره گرانی، هم میتوان تیتر زد: «دلار پایین کشید» و هم میتوان از تیتری شبیه این استفاده کرد: «ادامه نوسان و هرج و مرج در بازار ارز.» ما فقط با یک واقعیت روبهرو هستیم، اما بسته به اینکه هر رسانه چه سمت و سویی دارد و در دسته حامیان قرار دارد یا منتقدان، تیتر متفاوتی برای این رویداد یکسان انتخاب میکند. قصه عملکرد تیمملی در جامجهانی هم به همین ترتیب است. مثلا در پایان دور گروهی جدول آمار مسابقات توسط فیفا اعلام شده که نشان میدهد ایران بدترین تیم دنیا در حمله کردن و شوت زدن بوده و فقط با چهار ضربه داخل چارچوب، روی پله آخر جامجهانی قرار گرفته، اما رسانههای حامی و بهخصوص تلویزیون رسمی با نادیده گرفتن این بخش مهم، روی عملکرد بهتر ایران در بخش تدافعی تمرکز میکنند و تیتر میزنند: «ایران بهترین تیم دفاعی و نهمین تیم منضبط جامجهانی» حالا آن بخش بهترین تیم تدافعی خودش بحث دیگری دارد که جداگانه بررسیاش میکنیم اما آیا اساسا بالانشینی در جدول منضبطها، فضیلت است که تیتر براساس آن انتخاب میشود؟ این جدول صرفا بر اساس کارتهای زرد و قرمز تنظیم میشود و همانطور که بالا بودن در آن خیلی اتفاق مثبتی نیست، پایین بودن در چنین جدولی هم نشان نمیدهد ما با یک مشت بازیکن خشن و وحشی مواجه بودهایم! الان در جدول منضبطهای جام کلمبیا اول است و پاناما با آن حالش(!) روی پله چهارم ایستاده، بعد برزیل رتبه 28 را در اختیار دارد و اسپانیا، فانتزیترین و تهاجمیترین تیم دنیا هم دقیقا سیودومین و آخرین تیم فهرست بهشمار میرود. خب الان چهکار کنیم؟ پایهاید بریزیم توی خیابان و دوباره شادی کنیم؟ اصلا همین انتخاب عنوان «منضبطترین» برای جدول «انضباطی» جامجهانی هم خودش داستانی است!
بهترین تیم دفاعی یعنی چی؟
اینکه ایران بهترین تیم دفاعی جام شده یعنی چه؟ برخی هواداران ممکن است با چنین تعابیری تصور کنند ایران اصول دفاع کردن را بهتر از همه دنیا بلد است و این موهبت در اثر حضور هفت ساله کارلوس کیروش نصیب فوتبال کشورمان شده؛ در حالی که مطلقا چنین نیست. ایران صرفا به این دلیل چنین عنوانی را به خودش اختصاص داده که بیشتر از سایر تیمها رفتارهای تدافعی همچون تکل و بلاک کردن توپ و مهار آن را بهثبت رسانده. دلیلش هم روشن است؛ چون ما از همه تیمهای جام بیشتر دفاع کردیم و اجازه دادیم رقبا روی دروازهمان خیمه بزنند؛ در این صورت انتظار دارید تعداد تکلهای تیمملی آلمان بیشتر از ما باشد؟ ایران در کل جامجهانی 21 شوت زده و نیمار به تنهایی 17 شوت؛ نکند توقع دارید برزیلیها در جدول بیشترین عملیات دفاعی با ما رقابت کنند؟ اروگوئه تنها تیم جامجهانی است که مرحله گروهی را بدون گل خورده به پایان رسانده، چهار تیم فقط یک گل خوردهاند و چهار تیم دیگر هم مثل ما دو گل دریافت کردهاند؛ اما ما بهترین تیم تدافعی جام شدیم، چون توپ بیشتر از همه آنها روی دروازه ما بوده. به همین سادگی!
دروازهبانی خبر
یکی از ستونهای جریانسازی رسانهای، دروازهبانی خبر است؛ به این معنا که حتی کوچکترین و بیاهمیتترین خبرها در راستای سوگیری ما باید منتشر شود اما مهمترین اخبار برای مخالف یا نادیده گرفته میشوند یا در ابعادی ناچیز به انتشار میرسند. مثلا اگر نوه عمه گری لینهکر از یک لحظه خاص از بازی ایران خوشش آمده باشد، این خبر باید «تیتر یک» شود و روی هدلاین برود اما وقتی روزنامه تایمز به نقل از کمیته تخصصی داوری اعلام میکند تنها اشتباه سیستم ویدیوچک در کل دور گروهی اهدای پنالتی به ایران در بازی با پرتغال بوده، خبری از این سروصدا نیست و 90 درصد رسانههای همسو با کیروش اصلا آن را ترجمه نمیکنند. چرا؟ چون معلوم میشود دومین گل ایران در این جام هم بادآورده بوده و بدتر از آن تمام داد و فریادهای کیروش علیه کمک داور ویدیویی مطلقا بیارزش و غیرمنطقی بهشمار میآمده است. شکل واضح این ماجرا اما بعد از مسابقه با اسپانیا بود که موج تمسخر جهانی نمایش تدافعی ایران بهخصوص در نیمه اول تقریبا به فضای داخل کشور راه نیافت، اما تمجیدها از شکست خفیف و لحظاتی از بازی جانفشانانه تیمملی در ابعاد وسیع بولد شد. توجه داشته باشید که اینجا هم عمده تحسینها معطوف به تعصب و بازی جانانه بازیکنان بود، نه استراتژی منسوخ کادرفنی برای این مسابقه؛ آنچه حتی انتقاد رییس فیفا را هم در مکالمهاش با مهدی مهدویکیا به دنبال آورد.
اولینبار در تاریخ
تاکید عمده بخش رسانهای حامی تیمملی این است که ما در این جامجهانی برای اولینبار در تاریخ چهار امتیاز گرفتیم و بنابراین عملکرد تیم ایران با هر کیفیتی که در مسابقات حاضر شده، قابل تحسین است. این جامجهانی اما دو نوبرانه تاریخی دیگر هم داشت که این دوستان یا نادیدهاش میگیرند یا آن را کمرنگ جلوه میدهند؛ اینکه در روسیه برای اولینبار در ادوار جامجهانی یک گل بهخودی به سود ایران زده شد و باز برای اولینبار یک پنالتی به نفع ما گرفتند؛ تصمیمی که حالا کارشناسان بینالمللی داوری آن را بزرگترین اشتباه کل مسابقات مرحله گروهی بهشمار میآورند. بدون آن گل بهخودی و این پنالتی که هر دو هم در دقایق پایانی به ثبت رسید، ما الان کجا بودیم؟ البته که بخت و اقبال هم بخشی از فوتبال است اما کاش حداقل با خودمان روراست باشیم و اینقدر بر طبل «بدشانسی» تیم ملی نکوبیم. کاش مرتب تکرار نکنیم ژاپن خوششانس با چهار امتیاز صعود کرد و تیم بداقبال ما با چهار امتیاز حذف شد. واقعیت آن است که ما اگر خوششانس نبودیم، الان حداکثر با دو امتیاز به خانه برمیگشتیم.
مقایسه با تیمملی برانکو
این ناجوانمردانهترین بخش دعواهاست؛ جایی که هر انتقادی از تیم کیروش با اشاره به کموکاستیهای تیمملی در دوران برانکو جواب داده میشود. پروپاگاندای رسانهای عمدا فضایی میسازد که انگار منتقدان کیروش، مدافعان تیم برانکو هستند و دوست دارند مربی کروات بار دیگر روی نیمکت تیمملی برگردد؛ در حالی که واقعا چنین نیست. قطعا تیمملی ما در جامجهانی 2006 عملکرد خوبی نداشت و باز قطعا کیروش در قیاس با برانکو مربی بزرگتری است. اینها اما ارتباطی به هم ندارند. اینکه از کیروش انتقاد میشود علاوه بر اخلاق تند او که جای هیچ دفاعی ندارد، مربوط به کلیشههای فنی این مربی است که در هفت سال گذشته تیمش دقیقا به یک شکل بازی کرده و در هفتاد سال آینده هم مسلما همینطور بازی خواهد کرد. اولین بازی مهم کیروش روی نیمکت تیمملی، دیدار با ازبکستان در تاشکند در مقدماتی جامجهانی 2014 بود که ما 90 دقیقه فقط دفاع کردیم و زیر توپ زدیم و نهایتا خلعتبری روی یک ضدحمله تکبهتک شد و دروازه ازبکها را باز کرد. آن بازی از نظر شکل و شمایل موبهمو کپی مسابقه ما با مراکش است، با این تفاوت که آنجا خلعتبری تکموقعیت ما را گل کرد اما اینجا سردار نتوانست! ما با کیروش به سقف تواناییهای این مربی رسیدهایم؛ همیشه همین بودیم و همیشه همین خواهیم ماند، بدون اینکه یک سر سوزن تغییر یا پیشرفت فنی در تیم تحت هدایت او مشاهده شود. ایران با کیروش مالدیو را در مانه یک بر صفر برد، کره را هم در اولسان یک بر صفر برد و مراکش را هم در روسیه یک بر صفر شکست داد. اینکه سبک بازی گرفتن یک مربی از تیمش مقابل مالدیو و مراکش یکی باشد، نقص است و یادآوری این نقص ربطی به برانکو ندارد. حضور مجدد و احتمالی برانکو روی نیمکت تیمملی قطعا یک «بازگشت به عقب» تاریخی است و چنین چیزی پذیرفتنی نیست. عبور از کیروش -هر زمان که اتفاق بیفتد- باید به استفاده از یک مربی خارجی خوب، معتبر و باانگیزه منجر شود؛ کسی که عطش آزمودن شیوههای نو را دارد، کسی که با او فقط یک «بازنده سربلند» با 25درصد مالکیت توپ نباشیم و کسی که بتواند برای اولینبار در یک دهه گذشته، از پنج پاس پشت سر هم بازیکنان تیمملی رونمایی کند!