• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
پنج شنبه 18 آبان 1402
کد مطلب : 208544
+
-

کودکان؛ هدف نظام سرمایه‌داری

نویسنده؛ لادن حبیبی

بنیان خانواده مهم‌ترین مانعی بود که تحقق نظریات و اهداف مادی‌گرایان غربی را با چالش مواجه می‌کرد و نظریه پردازان این نگرش، در نخستین قدم به نابودی بنیان خانواده کمر بستند. نظریات مادی‌گرایانه نظام سرمایه‌داری که اساس و شاکله بسیاری از تحولات نظری و اجتماعی دنیای غرب را تشکیل می‌دهد و تحت عناوین سکولاریسم، فمینیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم خط سیر این تحولات را تعیین می‌کند، با هدف گرفتن نظام خانواده و تغییر کارکردها و روابط حاکم بر این نظام، مفهوم والدگری را دگرگون کردند و جایگاه کودکان را نیز در خانواده‌های غربی تغییر دادند. در این نظام دیگر خانواده کارکردهای گذشته را ندارد و والدینی که زمان و انرژی خود را صرف پرورش فرزندان به‌عنوان سرمایه‌های اجتماعی جامعه می‌کنند، افرادی موفق محسوب نمی‌شوند بلکه والدینی که نقش والدگری خود را امری حاشیه‌ای تلقی کنند و در تولید ثروت و انباشت سرمایه نقشی فعال ایفا می‌کنند، افرادی مفید و مؤثر به شمار می‌آیند. این نگرش کمرنگ‌شدن حضور فیزیکی و معنوی والدین در جمع خانواده را به‌دنبال دارد و تصمیمات والدین برای آینده و زندگی مشترک‌شان، فردگرایانه و فارغ از احساسات و سرنوشت فرزندان‌شان گرفته می‌شود.
 این وضعیت باعث خلأ عاطفی، افزایش بزهکاری، بالا رفتن آمار خودکشی و آسیب‌های روانی در کودکان و نوجوانان غربی شده است. مطالعات مختلف در اروپا و آمریکا نشان می‌دهد رواج افسردگی در کودکان یا تمایل به‌خودکشی و بزه کاری آنها از سستی روابط والدین و فرزندان‌شان نشأت می‌گیرد. هربرت هندین، روانکاو آمریکایی، نرخ بالای خودکشی در سوئد را با بی‌تفاوتی مادران سوئدی در قبال فرزندان‌شان مرتبط می‌داند و می‌گوید: «والدین سوئدی تمایل دارند فرزندان‌شان از سال‌های اولیه زندگی به‌عنوان افرادی مستقل رشد کنند و به این باور برسند که باید به تنهایی و بدون حمایت خانواده مشکلات‌شان را حل کنند و روی پای خود بایستند.» او این استقلال زودرس را باعث ایجاد تضادهای روانی در کودکان و نوجوانان سوئدی می‌داند که به افزایش آمار خودکشی در این سن منجر شده است. یکی از نکاتی که اهمیت آمار بیماری‌های روانی در کودکان و نوجوانان را بیشتر می‌کند، افق و دورنمای جایگاه خانواده غربی است. کودکان و نوجوانان که در آینده نقش والدگری پیدا می‌کنند و با شخصیتی متأثر از تربیت گذشته خود تشکیل خانواده می‌دهند، در ارائه نقش و جایگاهی متفاوت از والدین خود توفیقی ندارند و این سیر قهقرایی نظام خانواده با سرعتی جنون آمیز به پیش می‌رود تا جایی که ساختار سست خانواده‌های امروزی جامعه غربی نیز از هم گسسته شود و فردیت مقبول نظام سرمایه‌داری، روابط و کارکردهای خانواده را تمام و کمال در خود حل کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید