
شأن شاعران بالاتر از سلبریتیهاست
دیدار و گفتوگو با افشین علاء، درباره دلایل افت کتابخوانی و تأثیر فضای مجازی بر متن زندگی

فرشاد شیرزادی- روزنامهنگار
افشین علاء جزو شاعران و منتقدان ادبی است که با نحلهها و جریانهای متنوع ادبی ارتباط و روحیهای منعطف و اهل مدارا دارد. با او درباره تأثیر فضای مجازی بر مطالعه و کتابخوانی، سایهای که دنبالکردن مطالبو سرگرمکننده بر مطالب جدی در فضای مجازی میاندازد و آینده کتاب در جامعه در حال توسعه ایران گفتوگو کردهایم.
آنچه در فضای مجازی مرتبط با مسائل جدی و بهطور مشخص فرهنگ است، چرا از سوی کاربران کمتر دنبال میشود؟
دلیل اینکه مردم فضای مجازی را به کتابخوانی ترجیح میدهند، در دسترسبودن و سهلالوصول بودن این فضاست. همچنین به نسبت کتاب کمهزینهتر است. همه آدمها امروز گوشی موبایل در دست دارند و مطالبی را که به آن علاقهمندند از طریق فضای مجازی دنبال میکنند. این بهطور طبیعی اسباب کمرونقشدن کتاب و مراجعه به کتابفروشیها و مطالعه کتاب است. دلیل دیگر این است که اصولا فرهنگ کتابخوانی و انس با کتاب، مراجعه به کتابخانه و کتابفروشی، روحیه تحقیق، پرسشگری و یافتن منابع تخصصی، جملگی در فضایی شکل میگیرد که باید آرامش و رفاه نسبی مادی و معنوی تا حدودی بر ای مخاطب وجود داشته باشد و همچنین جامعه دچار تنش نباشد. متأسفانه در شرایطی هستیم که اغلب مخاطبان با معضل مادی و معنوی فراوانی دستوپنجه نرم میکنند. اینکه تأکید دارم و میگویم مادی و معنوی به این دلیل است که نمیخواهم بگویم مردم صرفا بهدلیل مشکل اقتصادی کتاب نمیخرند یا بهدلیل گرانبودن کتاب این کالا را نمیخرند اگر مشکل مادی هم نداشته باشند، نسل امروز و بهویژه جوانان ما دچار بحرانهای فکری متناقضیاند که آنها را آزار میدهد و چنین نسلی با چنین ذهنیت پریشانی، فرصت و اشتیاقی برای تحقیق و مطالعه ندارد. بنابراین سراغ دردسترسترین وسیله که همان موبایل و فضای مجازی است میروند تا به کنجکاویهایشان در آن فضا پاسخی بدهند. ضمن اینکه بهنوعی دچار آرامش کاذب هم میشوند. یعنی مراجعه به فضای مجازی نوعی پناهآوردن است. هم وقت کاربران پر میشود و هم پاسخ پرسشهایشان را میگیرند و هم اینکه زحمت کتابخوانی را ندارد.
چرا استقبال مردم در فضای مجازی اعم از اینستاگرام و دیگر مدیاها از مثلا تحلیل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کمتر است و توده مردم بیشتر به شنیدن و دیدن فانها علاقهمندند؟
متأسفانه در حوزههای مطالعاتی و بهطور خاص در حوزه فرهنگ، روزبهروز شاهد غلبه ابتذال بر اصالتیم. سعی اکثریت مردم چه کسانی که کتاب میخوانند(که کمرنگ شده) و چه کاربران فضای مجازی به جای جستوجوی مضامین و معارف تخصصی، بنیادین و اصولی که به ارتقای فکری آنها بینجامد، این است که سراغ مباحث فانتزی بروند. این واقعیتی است در جامعه ما که البته فقط هم مردم مقصر نیستند و متولیان فرهنگ اعم از رسمی و غیررسمی هم در آن دخیلاند. تا زمانی که سطح سلیقه و افق نگاه مردم و مسئولان سطحی باشد، محصولاتی که ارائه میشود، سلیقه مخاطب را تنزل میبخشد. در مقابل آنها هم، دستگاههای مخالف نظام رسمی، اعم از تبلیغات داخلی که وجود دارد و همچنین رسانههای خارجی که صرفا به مقاصد سیاسی خودشان اکتفا میکنند و به شیوهای در سوی دیگر میدان به تنزل بخشیدن سلیقه مخاطبان مشغولاند. در چنین شرایطی، طبیعی است که مردم به جای مباحث جدی، علمی، تخصصی و بنیادین، سراغ مباحث فانتزی بروند که هم روحیه آنها را تقویت میکند و بهزعم خودشان باعث انبساط خاطرشان میشود و همچنین قدری از دردمندیهایی که طی روزمره دچار آن هستند، فرار میکنند.
شاید به ذهن بیاید که گران بودن کتاب یکی از عواملی است که مردم مطالعه نمیکنند و درپی آن رشد فرهنگی حاصل نمیشود. چرا مردم مرفه هم کتاب نمیخرند و بهنوعی خودشان را بینیاز از مطالعه میدانند؟ گویی بسیاری از ایرانیان در هر جایی که زندگی میکند، با نوعی از توهم ابرآگاهی روبهرو هستند و فکر میکنند در همهچیز حاذق محسوب میشوند و با ذهن منفرد از حل هرگونه مشکلیکه به توسعه فرهنگی جامعه ارتباط مییابد، برخواهند آمد. یعنی کسانی که خودروهای لاکچری و خانههای آنچنانی دارند، کتاب نمیخرند و نمیخوانند. چرا؟
بله، همینطور است. خیلیها فکر میکنند که کمرونقشدن بازار کتاب بهخاطر گرانشدن کاغذ و قیمت پشت جلد است که در سالهای اخیر ناگهان چندین برابر شده و رقمهای عجیبی بهخود دیده است، اما همانطور که شما گفتید، اکثر مردم مرفه ما هم کتاب نمیخوانند، اگر قیمت کتاب گران است قیمت موادغذایی و سایر ملزومات اعم از پوشاک و غیره هم سرسامآور است اما مردم هرگز خریدن این اجناس را ترک نکردهاند. بعینه میبینیم که بهرغم مشکلات اقتصادی و معیشتی همچنان مراکز خرید و رستورانها، مراکزی که موادغذایی و فستفود میفروشند پر از مشتری است اما چنین اتفاقی هرگز برای کتاب رقم نمیخورد. این موضوع باز هم به آفت و عارضهای که نسل ما به آن دچار شده، بازمیگردد. به تعبیر شما این «خود همهدانی» که دامنگیر اقشار مختلف مردم شده، عارضهای است که باید درباره آن تحقیق مفصلی انجام شود و آن را ریشهیابی کرد که چرا به این جا رسیدهایم و چرا ما اهل مراجعه به اهل فن و تخصص نیستیم و چرا حاضر نیستیم نادانستههای خودمان را از کسانی که میدانند، بپرسیم. یکی از دلایل عمده این معضل، این است که بدونتعارف باید بپذیریم که ما به یکدیگر اعتماد نداریم و همه عارضههایی که به آن دچاریم ازجمله همین بیاعتمادی، متأسفانه ریشه در سیاستزدگی دارد. شاهد بودیم که با پیروزی انقلاب، فضای درخشانی بهوجود آمد و همه گروهها، سلیقهها و همه اقشار مردم اعم از شهری و روستایی، دانشگاهی و بازاری، کارگر و فرهنگی، همهوهمه با هر سلیقه و سطح دانشی، این امکان را داشتند که وارد گود شوند، فعالیت سیاسی و ابراز وجود کنند و سلیقههای خودشان را برگزینند. اما گذشت زمان و حوادثی که عارض کشور شد و در حال حاضر زمان پرداختن به آنها نیست، سبب شده که این میدان باز، وسیع و آزاد که برای مردم و همه سلیقهها نیز وجود داشت، مثل آن دوران نباشد و این تفاوت و دگرگونیهایی که بهطور طبیعی بین همه افراد است، امکان تبادلش وجود نداشته باشد، البته مردم آگاهیهایی پس از پیروزی انقلاب بهدست آوردهاند که این را از موهبتهای انقلاب اسلامی میدانم.
کار تخصصی شما شعر و نقد شعر است. همواره در جلسات شعرخوانی و نقد شعر حضور فعال دارید. وضعیت فروش کتابهای شعر در این روزها چگونه است؟
در حوزه شعر، عارضه کتاب نخواندن و فروشنرفتن کتابها و کمبودن شمارگان کتاب، مضاعف است. چون شعر ویژگیهایی دارد که گرچه ایرانیها عموما شعردوست و با شعر عجیناند، اما وقتی صحبت از کار تخصصی و حرفهای میشود، کمتر کسی را میبینیم که بهدرستی وارد این عرصه شود. یعنی شعر را هم عموما فانتزی میبینند یا چاشنی و زینتی برای نشستهای خودشان درنظر میگیرند. این موضوع را هم بعضی از متولیان رسمی به آن دامن میزنند. یعنی شعر را زینتالمجالس میبینند و شاعران را بهعنوان زینتبخش مناسبتهای تقویمی و آیینها و مراسمی که برگزار میشود. مشکل گرانی کاغذ و کمرونق شدن فضای کتابخوانی هم به این موضوع اضافه شده و دیگر کسی انگیزهای برای خرید کتاب شعر ندارد. مردم شعر را یک کالای مجانی میدانند. وقتی میبینید که در صداوسیما یا در نهادهای دولتی هنگامی که میخواهند از شاعران دعوت کنند، هیچ قیمتی برای این دعوت قائل نیستند یا با هدایای کمارزش یک شاعر را به یک جلسه که فرقی هم نمیکند صداوسیما باشد یا جای دیگر، دعوت میکنند، شأن شعر و شاعر فروکاسته میشود. در مقابل برای بازیگران، سلبریتیها و بازیکنان فوتبال هدایا و امکانات فراوان مهیاست؛ نگرش اشتباهی وجود دارد که جامعه ما به آن دچار شده، یعنی میاندیشند که شعر کالایی رایگان است، اما اگر نیک بنگریم درخواهیم یافت که به هیچوجه چنین نیست.
ادبیات ثروت اصلی ما و شاعران شأنشان بهمراتب بالاتر از سلبریتیهاست و نباید بهعنوان زینتالمجالس دعوت شوند یا فقط در ایام مناسبتی به یاد آنها بیفتند حتی برخی شاعران فقط در کنگرهها و فراخوانها به شأنشان توجه میشود و آن هم در سطحی نازل شرکت میکنند. این نگاههای غلطی که متولیان فرهنگی دارند، باعث کمتوجهی به شعر شده است. چه توقعی وجود دارد که مردم بهدنبال شعر بروند و پول بدهند و در این فضا کتاب شعر بخرند؟ آنها تلویزیون را روشن میکنند، به مجلهها رجوع دارند و در مراسم و مناسبتها شعر میشنوند. متأسفانه اغلب شعرهای سخیف هم میشنوند، چون آنان که کار حرفهای و تخصصی میکنند و منزلت شعر را میشناسند، کمتر حاضرند در این فضا خودشان را عرضه کنند تا شعرشان دیده شود. در این بین کارهای بازاری وارد عرصه میشود. دلیل دوم از رونقافتادن شعر، کثرت شعراست، در سالهای اخیر بهگونهای رفتار شده که جمع زیادی از جوانان ما که بهظاهر شاعرند، بدون کمترین درخششی در کارهایشان و بدون اینکه حوزه شعر را بشناسند و صرفا بهدلیل اینکه قالبهای شعری را میدانند و میتوانند کلامی را منظوم کنند و ارائه دهند، شاعر شدهاند. بهقدری ما امروز شاعر داریم که واقعا نیاز به دانستن نام شاعران احساس نمیشود. همه شعرها شبیه بههم هستند و متأسفانه سطحشان هم خیلی نازل است و در این بین اگر یک کار شاخص و معیار هم بخواهد ارائه شود، میان کارهای دیگر گم میشود. برخی از ناشران هم غیر از کسانی که به شکل تخصصی در این حوزه کار میکنند و تعدادشان اندک است و حسابشان جداست، وقعی به این موضوع نمینهند. ناشران بهطور فلهای از شاعران کار میگیرند و از هر کسی و با هر سطح از ذوق و سلیقهای کتاب چاپ میکنند. شاعران از جیب خودشان خرج میکنند که فقط کتاب منتشر کنند اینها بلیه و آفت است. چنین وضعیتی را برازنده ادبیات گرانسنگ ایرانزمین نمیدانم.
با توجه بهوجود و حضور و ظهور هوشمصنوعی، آینده جذب شدن مردم به فضای مجازی و نفوذ کردن این فضا در زندگی آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟ بهنظرتان در آینده کتاب چه جایگاهی نزد ما خواهد داشت؟ نقبی میزنم به سخن استاد بهاءالدین خرمشاهیکه چندی پیش با او گفتوگویی داشتم. ایشان گفتند مردم پس از این هیجانات مانند دست و پایی که برای تلویزیون میشکستند، آگاهتر خواهند شد و کتاب به جایگاه قبلی خود بازخواهد گشت. این نگاه مثبتاندیشانه آقای خرمشاهی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهرغم همه مشکلات، تلخکامیها و بحرانهای مختلفی که در همه عرصهها داریم و هنر، ادبیات، کتاب و کتابخوانی را هم درگیر این موضوعات کرده است، من هم مانند آقای خرمشاهی به آینده خوشبین هستم، نه به جهت اینکه یک خوشبینی بیمبنا به همه امور داشته باشم؛ کلا چون وعده خداوند بر پیروزی خیر و نابودی شر است، قطعا پایان همه امور خیر خواهد بود و از پس همه بحرانها و تیرگیهاست که روشنی برمیآید. شما به هوشمصنوعی اشاره کردید که البته پدیدهای نوظهور است. شاید پس از فضای مجازی که امروز در جهان حرف اول را در عرصه فرهنگ میزند، هوشمصنوعی بخواهد گریبانگیر بشر شود. شاید هم نشود چون تا حدی به این موضوع مانند دیگر مردم اشراف دارم، میبینم که در غرب هم مخالفتهایی با آن میشود. پس از آن هم شاید پدیده دیگری ظهور کند، اما تا چه زمانی انسان میخواهد با پدیدههای دستساز و بدلی خودش را سرگرم کند؟! انسان روزی بهخود خواهد آمد و آن روزی است که پوستهها و لایههای بدلی را که با دست خودش ساخته دور خواهد ریخت و به مغز و هسته مفاهیم دست خواهد یافت. آن روز دوباره کتاب و کتابخوانی رونق خواهد گرفت. چون کتاب است که از قدیمالایام تا به امروز توانسته معارف و تعالیم و آموزههای صحیح و ماندگار را به همه نسلها منتقل کند.
عمر دستگاههای ارتباطی نوین کوتاه است اما عمر کتاب بسیار بلند است و هرگز پایان نخواهد یافت. بهزودی شاهد رونق مطالعه در کشورمان خواهیم بود.
مکث
آرامش کاذب در فضای مجازی
نمیخواهم بگویم مردم صرفا بهدلیل مشکل اقتصادی کتاب نمیخرند یا بهدلیل گرانبودن کتاب این کالا را نمیخرند، اگر مشکل مادی هم نداشته باشند، بسیاری از نسل امروز و بهویژه جوانان ما دچار بحرانهای فکری متناقضیاند که آنها را آزار میدهد و چنین نسلی با چنین ذهنیت پریشان، فرصت و اشتیاقی برای تحقیق و مطالعه ندارد. بنابراین سراغ دردسترسترین وسیله که همان موبایل و فضای مجازی است میروند تا به کنجکاویهایشان در آن فضا پاسخی بدهند. ضمن اینکه بهنوعی دچار آرامش کاذب هم میشوند.