یکی بود، یکی نبود
به اعداد اعتماد کنیم
دکترمحمدرضا سرگلزایی | روانپزشک:
پس از ماجرای تأسفآور سوءاستفاده جنسی از دانشآموزان در یک دبیرستان تهران سرتیتر صفحة اول 2روزنامه توجه مرا به خود جلب کرد. یک روزنامه، کوتاهی در گزینش و آزاد گذاشتن فضای مجازی را عامل چنین حادثهای دانسته بود، در حالی که روزنامة دیگر، فقدان آموزش مسائل جنسی را علت چنین حادثهای شمرده بود.
به عبارت دیگر، یک تحلیلگر خواستار سفت و سختگرفتن فضای فرهنگی شده بود و تحلیلگر دیگر خواستار باز شدن فضای فرهنگی؛ دو تحلیل کاملا متفاوت و دو تجویز کاملاً متضاد. حالا تکلیف ما چیست؟ آیا باید فضای فرهنگی کشور را نظامی – امنیتی کنیم یا باید مدیریت فرهنگی را به سمت تساهل و تسامح برانیم؟ اگر قرار بر «تاس ریختن» باشد، این «حرکت پاندولی» ادامه خواهد یافت. بسته به این که «چه کسی» تاس بریزد یک روز این طرفی میشویم و یک روز آن طرفی! یک گروه به فیلم سینمایی مجوز میدهند، گروه دیگر جلوی اکران آن فیلم را میگیرند! این طرفیها اجازة برگزاری کنسرت صادر میکنند، آن طرفیها کنسرت را تعطیل میکنند!
آیا نمیشود به جای تاس ریختن چرتکه بیندازیم؟! مُراد من از چرتکه انداختن، رجوع به آمار است. ارزیابی آماری میتواند جایگزین نظریهپردازی فاقد مبنای علمی شود. کار دشواری نیست که جرایم جنسی را در کشورهایی که فضای فرهنگی بستهای دارند با کشورهایی که فضای فرهنگی بازی دارند مقایسه کنیم. حتی آسانتر از آن، میتوانیم این مقایسه را در دو استان کشورمان هم انجام دهیم. چند سال پیش یکی از روزنامهها از قول معاون اجتماعی نیروی انتظامی نوشته بود بالاترین آمار جرایم در استان قم وجود دارد. من نمیدانم این نقلقول تا چه اندازه دقت و صحت داشت ولی اگر هنوز هم استانهایی که فضای بستهتری دارند آمار بالاتری از جرائم جنسی داشته باشند هر تحلیلگر منصف و دلسوزی نتیجه خواهد گرفت که محدودیتهای بیشتر، فضای زندگی ما را امنتر نخواهند کرد. یکی از معضلات جامعة ما این است که اطلاعات و آمار صحیح در اختیار کارشناسان و تحلیلگران قرار نمیگیرد. من بهعنوان یک روانپزشک مستقل نمیتوانم به آمار اعتیاد، اقدام به خودکشی و انحرافات جنسی در کشورم دسترسی داشته باشم. نه الگوی زمانی این معضلات را دارم، نه توزیع جغرافیایی آن را؛ با این وضع چگونه میتوانم تحلیل سببشناسی درستی داشته باشم؟!
متأسفانه بسیاری از آمارهای فرهنگی، امنیتی انگاشته میشوند.
در چنین شرایطی تحلیلگران نیز کاری جز «بازتولید سوگیریهایشان» نمیتوانند انجام دهند. هر کدام از تحلیلگران، با تکیه بر سوگیریهای خود نقطهنظری میدهد که نه بر مبنای حساب و کتاب آماری بلکه بر مبنای عواطف و عادات فکری است. اگر این آمار درست باشد که در 40سال گذشته که جمعیت ایران دوبرابر شده است جمعیت زندانیان ایران 10برابر شده است و آمار مرگ و میر اعتیاد 20برابر شده است و در حال حاضر آمار پروندههای قضایی ایران دو برابر پروندههای قضایی هندوستان (با جمعیت 12برابر ایران) است مدتهاست که زنگ خطر به صدا در آمده است.
ما باید به جای قصهها به اعداد اعتماد کنیم.