• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
شنبه 22 مهر 1402
کد مطلب : 205706
+
-

خشم و نبرد فقط یک انتخاب نیست

یادداشت
خشم و نبرد فقط یک انتخاب نیست

سیدمهدی سیدی؛ کارشناس فرهنگ و رسانه

   شما در محله‌ای زندگی می‌کنید. (فلسطین)
   همه فامیل‌تان هم در همان کوچه‌ها زندگی می‌کنند. آبا و اجدادتان هم سال‌ها و قرن‌ها در همان محله زندگی کرده‌اند. مرده‌هایتان هم همانجا دفن شده‌اند. عروس‌هایتان هم همانجا به خانه بخت رفته‌اند. فرزندان‌تان هم همانجا متولد شده‌اند. ناگهان می‌بینید عده‌ای غریبه سروکله‌شان پیدا شده. (یهودی‌ها)
   خیلی مرموز و مشکوک توی کوچه‌هایتان پرسه می‌زنند. پول خرج می‌کنند و با فریب و فشار، بعضی خانه‌ها را می‌خرند. می‌بینید کم‌کم تعدادشان از حد معمول بیشتر شد. تا به‌خودتان بیایید یک قلدر از چند محله بالاتر به کوچه شما حمله می‌کند و آنجا را تحت‌الحمایه خود اعلام می‌کند. (انگلیس - 1920)
   تا به‌خودتان بجنبید در همه شهر، بین محله‌ها جنگ رخ می‌دهد. (جنگ جهانی دوم)
   کسی حواسش به شما نیست. جنگ‌شان که تمام می‌شود، آن غریبه کله‌گنده اعلام می‌کند: من می‌خواهم از این محله خارج شوم، پس بهتر است اینجا یکی مسئولیت کار را بر‌عهده بگیرد. ناگهان همان غریبه‌های مرموز اطلاعیه می‌دهند و محله شما را به نام خودشان می‌زنند و حتی اسم آنجا را عوض می‌کنند. (اسرائیل - 1948)
   بلافاصله قلدرهای خیلی دورتر این اقدام را به رسمیت می‌شناسند. (آمریکا)
   دوستانی چند کوچه آن‌طرف‌تر دارید که غیرتی شده و در حمایت از شما به غریبه‌های مرموز حمله می‌کنند. (جنگ اعراب و اسرائیل) اما شکست می‌خورند. می‌بینید راه امیدی نیست. فعلا باید بسوزید و بسازید، ولی اتفاقات بدتری می‌افتد. غریبه‌ها در محله‌تان داد می‌زنند که شما اصلا آدم‌ نیستید و شما حیوان آدم‌نما هستید (بیانیه‌ها و آموزه‌های صهیونیستی) و بعد به شما فشار می‌آورند که باید این سرزمین را ترک کنید. اعتراض می‌کنید که شما مهمانان ناخوانده (صهیونیست‌های غاصب) می‌خواهید ما را از خانه خودمان بیرون کنید. می‌گویند: یا خودتان می‌روید یا با زجر و شکنجه و تحقیر بیرون‌تان می‌کنیم. (اخراج فلسطینی‌ها از سرزمین‌های اشغالی)
   کم‌کم اوضاع خراب‌تر می‌شود. موج ترورها آغاز می‌شود. تهدیدها فزونی می‌گیرد. کمی آن‌طرف‌تر از منزل‌های شما شهرک و پادگان می‌سازند. هرروز مردان‌تان را اسیر می‌کنند. همسر و بچه‌هایتان را می‌کشند. جمع زیادی از جوانان فامیل‌تان را توی زندان شکنجه می‌کنند و شعار می‌دهند: «ملت بی‌سرزمین برای سرزمین بی‌ملت»، طاقت‌تان طاق می‌شود. می‌بینید همان دوستانی که روزی به آمدن‌شان امید بسته‌اید، آرام‌آرام آهنگ صلح و سازش می‌نوازند و کم‌کم جای ظالم و مظلوم را عوض می‌کنند؛ اصلا تقصیر خودتان بوده، شما اصلا خودتان مجرم هستید. (تروریست خواندن فلسطینی‌ها)
   در محله‌تان هر هفته تشییع‌ جنازه 2کودک برگزار می‌شود که با بمب و گلوله آنها شهید شده‌اند. فرزندی را در آغوش پدری می‌کشند. شکم زن بارداری را می‌درند. مدرسه‌ها و بیمارستان‌ها را با خاک یکسان می‌کنند. سردخانه‌ها بوی خون می‌دهند. اینجاست که خشم‌تان فوران می‌کند. جان‌تان به لب می‌آید. دیگر چیزی برای از دست دادن ندارید. دیگر باور می‌کنید خشم و نبرد فقط یک انتخاب نیست؛ یک انتخاب میان چند انتخاب؛ نه! خشم و نبرد یک اضطرار است، یک اجبار است. همه جوان‌های محل را جمع و تمام مظلومیت و تنهایی‌تان را در مشت‌ها، فکرها و اراده‌هایتان جمع می‌کنید و بر غریبه‌های مرموز ظالم خونریز می‌تازید. طوفان به پا می‌شود. طوفان‌الاقصی)
   دنیا متحیر می‌ماند. راستی فعلا فقط اهالی یک محله قیام کرده‌اند. (غزه)

 

این خبر را به اشتراک بگذارید