حکایت باغهای کهن و ساختمانهای بلند
سمیرا وکیلی:
اگر با ساکنان سعادتآباد تهران، از «پل مدیریت» یا «دانشگاه امام صادق(ع)» حرف بزنیم تصویری از انبوه درختان چنار جلوی چشمانشان ظاهر میشود؛ چشماندازی فارغ از شلوغی شهر تهران. برق برگهای درختان تبریزی زیر تیغ آفتاب و انبوه چنارهای تنومند ردیفشده ذهن هر بینندهای را به خاطرهای خوش پرتاب میکند. بهار و تابستان این محله، یکجور زیباست و پاییز و زمستانش جور دیگر. طبیعت سرسبزش پیش چشم ما آپارتماننشینها طنازی میکند. چند دقیقه پیادهروی در این محله و نگاهکردن به طبیعت زیبای آن، حال آدم را چنان دگرگون میکند که گویی طبیعت گمشده تهران را بازیافتهای؛ محدودهای که از شمال به شهرک آتیساز میرسد، از جنوب به اتوبان همت، از شرق به بزرگراه چمران و از غرب به شهرک غرب منتهی میشود. این منطقه در گذر زمان بارها تغییر نام داده؛ زمانی «باغ چالهونک» نام داشته و بعدها «اسلامآباد» و حالا با نام شهرک نیایش شناخته میشود. باغچاله در دهه40 با ساخت اتوبان چمران از دهونک جدا شد تا یادگاری بهجامانده از روزگار سرسبزی تهران باشد. در مقدمه مستند باغهای گمشده آمده است: «روزی که تهران پایتخت ایران شد، باغشهری وسیع بود که به سرزمین آب و چنار شهرت داشت اما امروز کمتر اثری از باغهای افسانهای تهران باقی مانده است و برجها به جای چنارها از زمین روییدهاند». حکایت اینروزهای تهران، شامل چنارهای خشکیده و ساختمانهای بلند است.
تعریف ما از حقوق محیطزیست در زندگی شهری
زندگی در شهر، ویژگیهای خود را دارد. هر قدر به میزان جمعیت یک شهر افزوده شود به همان میزان نیز مشکلات شهری بیشتر میشود. مشکلات به 2دسته تقسیم میشوند؛ دستهای به بهداشت و سلامت جان و روان مردم بازمیگردد؛ از قبیل افزایش حجم ترافیک شهری، افزایش کارگاههای کوچک و بزرگ و افزایش حجم زباله و دسته دوم به انهدام جنگلها، درختان و فضای سبز شهری به منظور ایجاد واحدهای مسکونی مربوط است.
مسائل دسته اول باعث ایجاد انواع آلودگیهای شهری مثل آلودگی هوا، آب و صدا میشود و مسائل دسته دوم به تخریب محیطزیست میانجامد. گیاهان و درختان در بهداشت و سلامت محیط، بسیار مؤثرند؛ به طوری که میتوان به تأثیر فضای سبز در جذب گردوغبار و به تبع آن پاکیزهکردن هوا اشاره کرد.
در متون نظری شهرهای پایدار، دستیابی به شهر سبز، مستلزم این است که مدیریت شهری با تدارک زیرساختهای فیزیکی، فناوری، نهادی و حقوقی با عنوان حکمروایی زیستمحیطی، رفتار مسئولانه با طبیعت را سازماندهی کند. مدیریت شهری به این شکل شهروندان را به سوی رفتار اخلاقی با طبیعت هدایت میکند. رفتار اخلاقی با طبیعت یعنی اطاعت از قوانین و هنجارهایی که ناظر بر نحوه توزیع و تملک منابع طبیعی هستند؛ با این وصف، اخلاق همردیف حقوق و قانون قرار گرفته است.
باید بپذیریم که در عصر حاضر بیشتر جمعیت جهان شهرنشین هستند و قطعا شهرها در آینده به دلیل ایجاد تنشهای زیستمحیطی با چالشهای متعددی روبهرو خواهند بود.
بررسیهایی که در طول 3دهه گذشته در تهران انجام شده نشان میدهد که با وجود تاکید قانون بر حفظ و گسترش فضای سبز در داخل شهرها، اراضی کشاورزی و باغهای داخل شهر تهران به دلایل مختلف تخریب شدهاند و تغییر کاربری دادهاند. اراضی سبز موجود در شهر تهران بهتدریج انسجام اولیه خود را از دست دادهاند و پراکنده و کوچکتر شدهاند تا جایی که هماکنون از باغمحلههای معروف، فقط چند لکه باقی مانده است.
باید پرسید چرا «قانون حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها» که باید بر حسب وظایف و اختیارات از طرف هر یک از قوای سهگانه (مقننه، مجریه و قضاییه) و همچنین از سوی شهرداری به عنوان مجری، تضمین شود؛ نتوانسته است از باغها و زمینهای کشاورزی داخل شهر تهران که جزو سرمایههای طبیعی کمنظیر آن محسوب میشوند محافظت کند؟
دلایل تخریب باغها در شهر تهران
دلایل بسیاری را برای تخریب فضای سبز شهر تهران میتوان نام برد؛ این عوامل به صورت مختصر به این شکل دستهبندی میشود:
نگرش ابزاری و سودجویانه به این باغها که ناشی از اعیاننشینی و تجملگراییاست. باغ در این نگرش به مثابه کالاست.
سوءمدیریت و برتریدادن اداره شهر بر قانون حفظ گسترش فضای سبز شهری: در این مورد باید به فساد اداری، سوءمدیریت، خطا در تصمیمگیری و عدمبرخورداری از منابع مستمر درآمدی اشاره کرد.
اقتصاد شهری سوداگرانه: در این مورد میتوان به بورسبازی زمین و مسکن و به عبارت دیگر قرارگرفتن باغها در مدار گردش بازار سوداگران زمین و مسکن اشاره کرد.
ضعف نظارت و نبود حساسیت بر اجرای قانون: کمیسیون ماده7 شهرداری، نهاد ناظر بر اجرای قانون است. انتقادی جدی که همواره به این کمیسیون وارد بوده مستقلنبودن آن است. کمیسیون ماده7 از 3عضو تشکیل شده که 2نفرشان از مدیران شهرداری هستند و نفر سوم از شوراست. با توجه به اینکه بخش عمده هزینههای شهر تهران برای سالیان دراز از راه فروش تراکم ـ به جای درآمدهای پایدار ـ تامین میشد و تراکمفروشی منبع اصلی درآمد شهرداری به شمار میآمد، آیا میتوان انتظار داشت که این کمیسیون به شکل مستقل و با قدرت، جلوی تخریب باغها و گسترش ساختوسازها را بگیرد؟
بحران اخلاق زیستمحیطی در جامعه: ناآگاهبودن مردم نسبت به محیطزیست اطرافشان و فقر فرهنگی زیستمحیطی را میتوان از دلایل تخریب باغهای تهران دانست. البته در چند سال گذشته با تلاش فعالان محیطزیست در شهرهای بزرگ، مردم کمکم نسبت به محیطزیست اطراف خود حساس شدهاند.
ازبینرفتن قبح نقض قوانین زیستمحیطی در جامعه
نابسامانی و بیاعتباری قانون حفظ و گسترش فضای سبز شهری: در این قانون مجازاتها در بیشتر موارد به پرداخت جریمه محدود میشود که تناسب چندانی با جرم صورتگرفته ندارد و همین موضوع جنبه بازدارندگی قانون را کمرنگ کرده است.
محرزنشدن سابقه باغ برای قوه قضاییه با نبود شناسنامه باغ و نبود دادگاه و دادسرای تخصصی زیستمحیطی از جمله ضعفهایی است که باعث شده برخورد قضایی با متخلفان با قاطعیت کمتری صورت گیرد.
وظیفه شهرداریها نسبت به محیطزیست
حل مسائل زیستمحیطی و تبدیل هرچه بیشتر محیط شهری به محیطی قابل زیست برای ساکنان آن، ازجمله وظایف مهم شهرداریهاست. طبق بند اول ماده55 قانون شهرداری و ماده یک قانون نوسازی و عمران شهری، ایجاد خیابانها و میدانها و باغهای عمومی از جمله وظایف اولیه هر شهرداری است؛ در همین رابطه این اختیار به شهرداریها داده شده است که برای ایجاد فضای سبز و باغهای عمومی و... تمام یا قسمتی از اراضی یا املاک و ابنیه واقع در محدوده شهر را به تصرف خود درآورند. البته در این میان باید توجه کرد که علاوه بر ایجاد فضای سبز، حفظ و جلوگیری از تخریب فضای سبز ایجادشده نیز از وظایف شهرداریهاست. بر اساس ماده4 لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها، تمامی درختان اعم از اینکه دارای شناسنامه باشند یا نه، تحت حفاظت و حمایت شهرداریها هستند و قطعکردن آنها جرم محسوب میشود مگر در شرایط خاص و با اجازه شهرداری. بر این اساس ماده یک همین قانون میگوید: «به منظور حفظ و گسترش فضای سبز و جلوگیری از قطع بیرویه درختان، قطع هر نوع درخت یا نابودکردن آن به هر طریق در معابر، میادین، بزرگراهها، پارکها، بوستانها، باغات و نیز محلهایی که به تشخیص شورای اسلامی شهر، باغ شناخته شوند، در محدوده و حریم شهرها بدون اجازه شهرداری و رعایت ضوابط مربوط ممنوع است...». البته باید توجه داشت که بر اساس این ماده، فقط قطع درختان بدون اجازه شهرداری جرم است. بنا بر این قانون، مالکان باغها و محلهایی که به عنوان باغ شناخته میشوند در صورتی که موافقت شهرداریها را جلب کنند میتوانند درختان را قطع کنند اما مکلف هستند 2برابر درختهایی که قطع میکنند در همان محل یا هر محلی که شهرداری تعیین میکند درخت بکارند؛ نهالهای تازهای که در برخی موارد جای درختان تنومند شهر را میگیرند.