• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
دو شنبه 20 شهریور 1402
کد مطلب : 202679
+
-

تماشاگر، شبیه‌خون مرا دوست دارد

گفت و گو با محمد حاتمی که این روزها «شبیه خون» را روی صحنه برده است

گپ روز
تماشاگر، شبیه‌خون مرا دوست دارد

شقایق عرفی‌نژاد؛ روزنامه‌نگار

محمد حاتمی، بازیگر و کارگردان تئاتر که سال‌ها در این حوزه کار کرده است، این روزها نمایش «شبیه خون» را با متنی از سهراب حسینی در تالار قشقایی تئاترشهر روی صحنه برده است. حاتمی علاوه بر کارگردانی در این نمایش که یک تک‌گویی است، بازی هم می‌کند. او معتقد است این نمایش که 15شب اجرا می‌شود، درباره همه انسان‌هاست که در تنهایی‌شان به گذشته و آینده فکر می‌کنند.

چرا اجرای شبیه خون محدود و نمایش فقط 15شب روی صحنه است؟
اول قرار بود این نمایش را در سالن دیگری اجرا کنیم. طبق روال همیشگی که 30شب اجرا برای هر نمایش درنظر گرفته می‌شود، ما هم قرار بود در آن سالن 30شب اجرا داشته باشیم، ولی با آن سالن به توافق نرسیدیم. کار آماده بود. قراری هم برای اجرا در تئاترشهر داشتیم، اما آن تاریخ را از دست دادیم. از مدیریت تئاترشهر خواستم تاریخ جدیدی برای اجرا به ما بدهند. گفتند می‌توانیم 6شهریور را برای شما تعیین کنیم، ولی فقط 15شب سالن خالی است. من هم قبول کردم؛ چون قرار است این کار در جاهای دیگر هم اجرا شود.
الان مشخص است کجا اجرا خواهید داشت؟
تا قرارداد نبندم، در این مورد چیزی نمی‌توانم بگویم. باید اول کاملا قطعی شود تا بتوانم اعلام کنم.
چه چیزی در متن برای شما جذابیت داشت که انتخابش کردید؟
متن اصلا از پیش نوشته نشده بود. سهراب حسینی این متن را برای من نوشت. با هم درباره یک ایده صحبت کردیم که تبدیل به طرح و یک نمایشنامه به‌صورت تک‌گویی شد؛ یعنی از روز اول با هم پله‌پله جلو رفتیم و نمایش شکل گرفت.
شما طراح صحنه هم هستید. چطور به این طرح رسیدید؟
من بیشتر کارهایم را خودم طراحی می‌کنم؛ چون طراحی صحنه برای من فقط درباره صحنه نیست؛ مسئله فضاست. طراحی صحنه مشخص می‌کند که ما در چه فضایی کار می‌کنیم و بازیگر از روز اول می‌داند کجا باید قدم بگذارد و کجا بایستد و اطرافش چه چیزهایی هستند. نمی‌شود همه کارها را انجام داد و تازه روز آخر به بازیگر گفت اینجا در قرار دارد و آنجا پنجره یا پله. اگر طراح صحنه داشته باشم با او صحبت می‌کنم و خواهش می‌کنم هفته دوم تمرین، به ما ماکت بدهد تا من و بازیگران بدانیم کجا قرار داریم. شبیه خون را براساس صحبت‌هایی که با سهراب حسینی داشتیم و اینکه فضای قصه چه چیزی را طلب می‌کند، طراحی کردم. ترجیح دادم حس و حال کار، من را سمت فضایی ببرد که مقابل چشم تماشاگر قرار می‌گیرد.
در کار شما از قطعه‌هایی از فرهاد مهراد و کورش یغمایی استفاده شده است. از انتخاب این قطعه‌ها بگویید.
در درجه اول کارهای هر دوی این خوانندگان برای ما بسیار نوستالژیک است و آنها خاطراتی را برایمان به‌وجود آورده‌اند. فرهاد مهراد دیگر در بین ما نیست، اما همچنان کارهایش را گوش می‌کنیم؛ به‌دلیل نوع کلام و خواندنش، حس و حالش و مواجهه‌اش با معنا؛ کورش یغمایی هم همینطور. به‌دلیل سبکی که در موسیقی دارد، همه ما با او همراهی می‌کنیم. هم فرهاد مهراد و هم کورش یغمایی از ابتذال به دورند؛ چیزی که این‌روزها به‌شدت با آن درگیر هستیم. موسیقی‌هایی می‌شنویم که به هیچ‌وجه هویت ندارند. منظورم از ابتذال همین بی‌هویتی است. این موسیقی‌ها ریشه ندارند و نمی‌دانند کجا ایستاده‌اند. فقط از یک ریتم پیروی می‌کنند. به‌شدت از معنا دور هستند و ترانه‌سرا لحظه‌ای فکر می‌کند و بیشتر مواقع هم اصلا فکر نمی‌کند. فقط سعی می‌کند یک‌سری کلمات را به شکل قافیه پشت هم بگذارد. من سعی می‌کنم این ترانه‌ها را نشنوم، ولی گاهی در تاکسی‌ها مجبور به شنیدنشان شده و متأسف می‌شوم. اما فرهاد مهراد و کورش یغمایی فرسنگ‌ها با ابتذال فاصله دارند. این دو قطعه‌ای هم که انتخاب کردیم، با معنای کار ما قرابت زیادی دارد؛ به‌خصوص ترانه کورش یغمایی. من خیلی از ترانه‌های او را شنیده‌ام، ولی این قطعه را هیچ‌وقت گوش نکرده بودم. وقتی متن را به پسرم دادم که بخواند، بعد از اینکه خواند به من گفت این ترانه را شنیده‌ای؟ خیلی به کارت شباهت دارد. موسیقی را گوش کردم و گفتم کارم را با همین ترانه شروع می‌کنم؛ چون معنا، فرم، حس و لمسش به‌شدت با کار من هماهنگ است و به آن کمک می‌کند. در پایان هم موسیقی فرهاد را استفاده کردم که ترانه بسیار زیبایی دارد و خیلی خوب آهنگسازی شده و فرهاد هم به بهترین شکل ممکن آن را اجرا کرده است.
استقبال از کار چطور بوده است؟
بدون اغراق 98درصد کامنت‌هایی که برای ما می‌نویسند، مثبت است و نظر منفی از تماشاگر نشنیده‌ام و نخوانده‌ام. با اینکه متن نمایش بسیار سخت است، اما جذاب و قابل فهم است. کافی است آن را با دل و جان ببینید؛ نه اینکه به محض اینکه شروع می‌شود، سعی در تجزیه‌اش داشته باشید. باید ساده به آن نگاه کرد؛ به همین دلیل ارتباط خوبی با تماشاگر پیدا کرده است. حتی بعضی از تماشاگران وقتی کار تمام می‌شود، در سالن می‌مانند و از احساسشان به من می‌گویند. این برای من خیلی ارزشمند است. از نظر تعداد تماشاگر هم با اینکه تازه اجرای هشتم ماست و خیلی زود هم اجراها تمام می‌شود، ولی استقبال خیلی خوب بوده است.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید