• یکشنبه 4 آذر 1403
  • الأحَد 22 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 24
شنبه 21 مرداد 1402
کد مطلب : 199562
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ElQ9m
+
-

یادداشتی از زنده‌یاد کورش صفوی

قیافه غصه‌خورها را نگیریم

یاد
قیافه غصه‌خورها را نگیریم

کورش صفوی-زبان‌شناس، مترجم و استاد دانشگاه

کورش صفوی (زاده ۶تیر۱۳۳۵، تهران) زبان‌شناس و مترجم، نایب‌رئیس انجمن زبان‌شناسی ایران و استاد دانشگاه علامه طباطبایی درگذشت. پژوهش‌های صفوی در زمینه معناشناسی، نشانه‌شناسی، رابطه زبان‌شناسی و ادبیات و تاریخ زبان‌شناسی است. 21خرداد1398 کورش صفوی یادداشتی را به تقاضای روزنامه همشهری با عنوان «چرا نمی‌خندیم؟» در اختیارمان گذاشت که با نام و یاد او بازنشرش می‌کنیم. روزنامه همشهری، درگذشت کورش صفوی را به خانواده ایشان، استادان و دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و اصحاب فرهنگ و هنرتسلیت می‌گوید.
چند روز پیش طی نامه‌ای پیشنهاد شده بود استادان دانشگاه، کادر علمی و همه دوستانی که با دانشجویان سروکار دارند برای پدید آوردن روحیه نشاط در میان دانشجویان تلاش کنند. پیشنهاد، پیشنهاد بسیار خوبی بود؛ به‌ویژه اینکه هدف آن ایجاد نشاط و شادابی در میان کسانی بود که می‌توانند تأثیرگذارترین قشر جامعه باشند؛ بنابراین خیلی خوشحال شدم؛ چون خود من هم از آدم‌های بانشاط خوشم می‌آید و طرفدار آنها هستم، اما کمی که گذشت تازه فهمیدم کاری که قرار است انجام دهم چقدر مشکل است. اگر به این سادگی‌ها می‌شد کسی را بانشاط کرد که پیشنهاد این کار را به من نمی‌دادند. تازه با چه ابزار و مهارتی باید در ایجاد نشاط و شادابی تلاش می‌کردم؟
با خودم فکر کردم من بدعنق که وقتی وارد دانشکده می‌شوم، رنگ دیوارها خاکستری می‌شود، چطور باید از عهده این کار برآیم؟
به‌تدریج این سؤال در ذهنم شکل گرفت که اصولا ما چرا نمی‌خندیم؟ خیلی جالب بود. کمتر از نیم‌ساعت بعد به نتایج محیرالعقولی رسیدم. مهم‌تر از همه اینکه ما درواقع بلد نیستیم بخندیم. هرچه این طرف و آن طرف دنیا را بگردید، محال است در زبانی به‌غیر از زبان شیرین فارسی معادلی برای این جمله بیابید که «خیلی خندیدم، خدا خودش به‌خیر بگذراند».
یا مثلا این جمله شیوا و فصیح که همواره از سوی مادران خطاب به دختران مطرح می‌شود: «این‌قدر نخند، برایت حرف درمی‌آورند.» هرجای جهان که بروید، گداها با خنده و اگر نتوانند لااقل با تبسم گدایی می‌کنند؛ فقط گداهای زحمتکش ما هستند که همواره گریانند. حسابش را بکنید 2تا دوست قدیمی یا 2عضو یک خانواده پس از سال‌ها همدیگر را می‌بینند، اما دریغ از یک لبخند؛ اول کمی بغض می‌کنند، بعد های‌های می‌زنند زیر گریه، اما به‌راستی چرا؟ به هر حال اینکه نمی‌خندیم، لابد خنده‌مان نمی‌گیرد، ولی اینکه خودمان را مجبور کنیم نخندیم موضوع دیگری است و انگار سابقه فرهنگی دارد.  آیا باورمان این است که اگر غصه نخوریم یا دست‌کم قیافه غصه‌خورها را به‌خود نگیریم چشممان می‌زنند؟ چرا بلد نیستیم بخندیم؟


 

این خبر را به اشتراک بگذارید