علی مهدیان- استاد حوزه و دانشگاه
مدتی قبل شروین حاجیپور، ترانهای را رونمایی کرد که با واکنشی عجیب و جنجالی مواجه شد. او در این اثر، تقریری لذتبخش و جذاب از خیانت یک زن به خانواده و همسرش ارائه میکند: «دستاشو بگیر و نم پس نده، یواشکی بم تکست نده / اگه دلت تنگ شد برام چشماتو ببند و فرض کن منه / من میگم نمیشناسمش توام بهش نگو چرا موی بچهش فره(!) / چشماتو ببند فرض کن من پیشتم /چشماتو ببند باز شعرمو بخون.» شعر مشمئزکننده بود، اما شروین حتما احساس میکرد مخاطب او این شعر را خواهد پسندید. او توصیه میکند به مخاطبش که پیوندهای متداول و معمول خانوادگی را بشکند و «خیانت» کند. این مسیر را سعید روستایی نیز در «برادران لیلا» به نحو دیگری دنبال میکند. سعید روستایی که بر سابقه ذهنی مخاطبش در «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» نشسته (که در آنها سعی میکرد ارج و قرب و احترام و هویت قوم، قبیله و خانواده را به رخ بکشد) ناگهان لیلا و برادرانش را که یادآور سمیه و برادرانش هم هستند، مقابل پدر و مادر قرار داده و «خیانت» و دروغ را عادی نشان میدهد و توهین به کل خانواده را برای شما امری دستیافتنی و البته ممدوح قرائت میکند. باید رقصید کنار پدری که مرده است. واقعیت آن است که شکستن هویت و عقایدی که محور اساسی هویتند، نقطه تمرکز جریانی به هم پیوسته شده است. از این منظر «عنکبوت مقدس» و سریالهای رنگارنگ شبکههای خانگی با موضوع خیانت همان کاری را میکنند که «حرمتشکنی» نسبت به پوشش و سپس مقوله غیرت و خانوادهدوستی انجام میدهند. توهین به هویت که امروز در قالب بیاحترامی فلان ورزشکار به پرچم دیده شده و گاه و بیگاه تکرار میشود، شما را باید یاد پسر نامشروع با موهای فرفری بیندازد که شعرش را شروین خواند و یاد سیلیای بیندازد که لیلا بهصورت پدرش زد. خیانت و بیغیرتی نسبت به هویت، پروژهای است که راه مقابله با آن، فقط ساکت نشدن و سخن گفتن و روشنگری است؛ چون امری بهشدت خلاف فطرت و وضعیت عمومی است و تنها در فضای غفلت و نادانی عمومی دوام میآورد.
سبک برخورد دین اسلام با کسانی که به هویت جبهه حق پشت میکنند، چه در قالب گناههای علنی اجتماعی و چه در قالب ارتداد یا بغی و خروج، همگی اهتمام به هویت را نشان میدهد.
رفتاری که تضعیف هویت جبهه حق را رقم بزند، خصوصا در چشم دشمنان، آن هم به وسیله کسانی که در جلوی چشم همگان هستند و خود بهتنهایی نقش یک رسانه فراگیر را دارند، خطایی نیست که با یک عذرخواهی در صفحه شخصی قابل جبران باشد. هزینه توهین به هویت و ایمان این مردم باید بالا برود؛ هم هزینه اجتماعی و هم حاکمیتی. باید چشم حکمرانهای غافل و منفعل را باز کرد و در بستر اجتماعی نیز به ترویج و روشنگری به روشهای مختلف پرداخت. قرآن کریم آنقدر مقوله هویتسازی مقابل دشمن را جدی میداند که مسئله تغییر قبله را براساس همین حکمت توضیح میدهد:
فَوَلُّواْ وُجُوِهَکمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکتَابَ لَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَاالله بِغَافِلٍ عَمَّا یعْمَلُونَ(۱۴۴ بقره)
توجه به شعائر و علامتها و حفظ حرمت آنها در قرآن بسیار مهم و کلیدی است. یکی از مواردش ماجرای باب حطه و بنیاسرائیل است:
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیه فَکلُوا مِنْها حَیثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّه نَغْفِرْ لَکمْ خَطایاکمْ وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ
-فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غیرالَّذی قیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یفْسُقُونَ(۵۸ و ۵۹ بقره)
مناسک و نمادها اگر جایگاه بروز و ظهور هویتی پیدا کنند، اهمیت و احترامشان چندین برابر میشود.
دشمن امروز متوجه شده است که مسئله اصلیاش هویت این مردم است. نه قدرت حاکمیت و برای دشمنی با این هویت باید «خیانت» و «بیغیرتی» را عادی کند.
از خیانت تا شکستن هویت
در همینه زمینه :