پناه بر خلوت
فاطمه اشرف
مدارس که تعطیل میشوند، بازار کلاسهای تابستانی داغ میشود. من اما از روزی که مادر شدم از قدم گذاشتن در مسیرهای پرطرفدار واهمه داشتم. دلم میخواست همیشه قبل از همرنگ شدن با جماعت، فرصتی داشته باشم تا در نهایت صداقت با خودم به نتیجه برسم کاری که الان همه برای بچههای همسن و سال دخترم میکنند، واقعا ضرورت دارد یا یکجور مد زودگذر است و تب و تابش که بیفتد چیزی دست دخترم را نمیگیرد. از کلاسهای پشت سر هم همیشه بدم میآمد. اینکه دختری 7 -6 ساله هم کلاس شنا برود، هم یکی دو زبان را بیاموزد هم ورزش کند، هم قشنگ ساز بزند، هم سری به کلاسهای شاهنامه کودک بزند، برایم خوشایند نبوده و نیست. فکر میکنم معنای این همه کلاس پشت کلاس این است: «تو باید همه فن حریف شوی» درحالیکه قرار نیست اینطور بشود، دلم میخواهد فرزندم دختری باشد با ظرفیتهای انسانی و دور از هرگونه ایدهآلگرایی. تا اینجا با خودم به توافق رسیده بودم که دارم او را از قرار گرفتن در مسیرهای نصفه نیمه، پر شاخه و کم ثمر دور نگهمیدارم. اما اگر بگویم گاهی خودم را بابت وقتهای آزاد زیادش ملامت کردم، دروغ نگفتم. هرازگاهی این وسواس که«نکند بهتر بود برای این همه وقت خالی، فکری میکردم» یقه مسئولیت مادریام را میگرفت و آزارم میداد؛ درست در روزهایی که دنبال پاسخ این پرسش بودم «در ستایش اتلاف وقت» را هدیه گرفتم. این کتاب با عنوان سؤالبرانگیز و تعداد صفحات کمش به راحتی توانست نوبت کتابهای نخواندهام را بههم بزند و در صدر لیست قرار بگیرد. کتاب را شروع کردم و هر چه پیش رفتم با خودم به صلح بیشتری رسیدم. کتابی که به تو میگوید خلوت و سکوت را جدی بگیر و اگر دلت میخواهد خلاقیت مغزت را به چالش بکشی خودت را از بین این همه برنامه آموزشی و سیل اطلاعات بیرویه بیرون بکش، کتاب جرأتمندی است؛ انگار دارد خلاف جریان آب شنا میکند و همزمان ماهیگیری را یادت میدهد.
حالا غیراز اینکه نیازی نمیبینم برای وقتهای آزاد دخترم، عذاب وجدان داشته باشم، این کتاب را به تمام آدمهایی که همیشه نگران از دست رفتن وقتهایشان هستند پیشنهاد میدهم؛ همانهایی که عادت دارند ترافیک مسیر کلاسهای حضوری را با کتاب صوتی یا پادکست بگذرانند و کلاسهای آنلاین را همزمان با خوردن شام شرکت میکنند. حالا به پشتوانه آلن لایتمن و کتابش میدانم هر وقت آزاد و خلوتی میتواند فرصت مناسبی باشد برای خلق ایدهای تازه و اصلا چه خوب است گاهی بچهها و حتی بزرگترها حس کنند حوصلهشان سر رفته است.