• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
پنج شنبه 1 تیر 1402
کد مطلب : 195365
+
-

سایه‌ها می‌دانند...

نگاه
سایه‌ها می‌دانند...

شاعران پارسی‌گوی سرزمینمان، به تابستان نگاهی ویژه‌ دارند. یکی از آن‌ها «سهراب سپهری» است؛ شاعری از دل طبیعت که تا دلتان بخواهد از طبیعت سروده و از دشت و آب و آبادی!
او در شعر «در گلستانه» به جنبه‌های نوجوانانه‌ی تابستان، توجهی ویژه کرده است. ابتدا، بخشی از شعر را با هم بخوانیم:
دشت‌هایی چه فراخ / کوه‌هایی چه بلند / در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد؟... / لب آبی / گیوه‌ها را کندم و نشستم پاها در آب / من چه سبزم امروز / و چه اندازه تنم هوشیار است... / ظهر تابستان است / سایه‌ها می‌دانند که چه تابستانی است / سایه‌هایی بی‌لک / گوشه‌ای روشن و پاک / کودکان احساس! جای بازی این‌جاست / زندگی خالی نیست / مهربانی هست / سیب هست / ایمان هست...
اول: در جهان‌بینی سهراب، اگر آدمی بتواند با طبیعت اطرافش، هم‌فاز شود، این فرصت را پیدا خواهد کرد تا از آگاهی موجود در چرخه‌ی طبیعت، بهره‌مند شود. به زبان ساده، او معتقد است هوشیاری، تنها از طریق تفکر، مطالعه و مواردی از این دست به‌دست نمی‌آید و فصل تابستان، به‌خاطر گرمای هوا، فصلی است که انسان می‌تواند خود را در جریان طبیعت قرار دهد. می‌تواند پاهایش را در چشمه‌ای با آبی خنک و روان، بگذارد و بی‌واسطه، خودش را در معرض آگاهی طبیعت قرار دهد.
دوم: در فصل تابستان، سایه‌ها، فداکارترین موجودات روی زمین‌اند. چون خود را در معرض آفتاب سوزان خورشید تابستان قرار می‌دهند و به کودکان و نوجوانان پر انرژی و پراحساس، سایه هدیه می‌دهند؛ سایه‌ای که زیر سایه‌ی آن، می‌توان دوید و پرید و بازی کرد.
سوم: سیب، نماد سلامتی است، میوه‌ای که انگار فصل تابستان با آمدنش، سیب را به ساکنان روی زمین هدیه می‌دهد و آن‌ها را سرشار از سعادت و سلامتی می‌کند.
چهارم:  سهراب معتقد است تا زمانی که در این جهان تابستان، گرما، عشق و ایمان وجود دارد، امید هم در دل آدمیان حضور خواهد داشت و در این شرایط می‌توان به زندگی‌شادمانه امیدوار بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید