اول شخص مفرد
هیچ و پوچ مثل برف شادی
دکتر اسماعیل امینی | شاعر و مدرس دانشگاه:
هر وقت رادیو را باز کنید، تقریبا در هر برنامه و میان برنامهای جملاتی از این دست خواهید شنید:
فعل خواستن را صرف کنید تا خوشبختی در خانه دلتان لانه کند.
مهربانیها، تختهپاککن ناکامیهاست.
مشکلاتتان را در پرانتز بگذارید و پرانتز را ببندید، حالا از زندگی بدون مشکلات لذت ببرید.
من امروز خیلی خندان و خوشحالم، چون یاد گرفتهام به مشکلاتم بخندم.
دست در دستخوشبختی، بالاتر از ابرهای احساس و عاطفه پرواز میکنم.
دشمنانت را دوست بدار، تا دوستانت بیشمار شوند.
از این قبیل جملات رنگین و آهنگین، در فضای مجازی نیز از در و دیوار میبارد. حرفهایی بیبنیان و گسسته از واقعیت، برای گریز از عقل و منطق، و دل خوش داشتن به موهومات خوش رنگ و لعابی که با کلمات ساخته میشود.
مهمترین ویژگی اینگونه جملات، دامن زدن به احساسات موهوم و فاصله گرفتن از معنای منطقی و عقلانی است.
این تلقی نابخردانه از زندگی و فراز و فرودهای آن و چگونگی رویارویی با واقعیتهای ناخوشایند زندگی، حاصلی ندارد جز غرقشدن در دنیایی خوشایند اما پر از هیچ و پوچ، درست مثل فشفشههای درخشان جشن تولد و باران پولک رنگی و اکلیل و برف شادی.
در یکی از این افاضات رادیویی، شنیدم که میفرمود: «اگر رویاهای خود را فهرست کنید و این فهرست را مقابل چشمتان بگذارید و هر روز آن را بخوانید، خیلی زود به همه آنها میرسید!»
اینگونه حرفها اگر از زبان آلودگان به انواع افیون و روانگردان، شنیده شود عجیب نیست، اما وقتی بهعنوان حرفهای علمی به مخاطبان عرضه میشود، عجیب و حتی ترسناک است.
شاید برخی گمان کنند که اینگونه جملات، شاعرانه است و از سطرهای شاعرانه نباید توقع داشته باشیم که منطقی و استدلالی باشند؛ چرا که زبان و بیان شعر، پر است از تخیل و عاطفه و احساس. اما باید گفت که شعر، اگر چه بیانگر تخیل و عاطفه است، با واقعیت و منطق نسبتی دارد و سطرها و کلمات شعر، براساس موهومات شکل نمیگیرند.
درنیافتن همین نکته است که بسیاری از سهلانگاران را به توهم شاعری دچار میکند و به آسمان و ریسمان بافتن مشغول میدارد به خیال شعر گفتن.
جالب است که این بافتههای سطحی و بیبنیان نیز، مانند همان جملات هیچ و پوچ، بسیار مورد توجه رادیو و تلویزیون است و ساعتی نمیگذرد که یکی از این شعروارههای بیو سر و ته در رادیو و تلویزیون خوانده نشود.