عاقبت ذلت
کرنش مقابل زیاده خواهی غربیها چه دستاوردهایی برای کرنشکنندگان داشته است
حمیدرضا بوجاریان-روزنامهنگار
برخی جریانهای سیاسی در دورههای مختلف زمان، داشتن روابط با دنیای غرب و در دوران معاصر، روابط با آمریکا را تنها راه خروج از آنچه آن را بنبست! خواندهاند معرفی و تلاش دارند با ایجاد شبهه در افکارعمومی، از این حربه برای واردکردن فشار به مسئولان استفاده کنند تا متولیان امر زیر بار فشارهای واردشده ناچار به کرنش مقابل زیادهخواهیهای طرف غربی و آمریکایی شوند.
در مقاطع گوناگون رخداده است اما، نهتنها دستاوردی عاید کشور نشده است، بلکه، مدعیان کرنش مقابل دنیای غرب خود پس از عقبنشینی از مواضع اصولی تعریفشده، «تحقیر» شده و اندک اعتبار و آبروی خود را در عرصه سیاسی و عمومی نزد ملت ایران از دست دادند. سیاستورزانی که با ادعای «ژنرالی در عرصه دیپلماسی» پا به میدان گذاشتند و خود را حتی همرده با «امیرکبیر» دانستند اما رهاورد اقدامات و رفتارشان، لکههای سیاهی شد که بهسادگی قابل پاکشدن نیست.
در گزارشی که خواهید خواند به برخی کرنشهای مسئولان سیاسی کشور مقابل غرب که منجر به طمعورزی آنان شدهاست از مشروطه تاکنون پرداختهایم.
مبارزانی که مسخ شدند
قجرها زمینه نابودی و انحطاط کشور را فراهم کرده بودند. عالمان شیعه با طرح عدالت، آن را تنها راه برونرفت از انسداد اجرای احکام اسلام در بین حاکمان و مردم یافتند. از اینرو، 24تیرماه1285 جمعی از مردم و علما به نشانه اعتراض به وضع کشور در حرم حضرت معصومه(ع) و حرم عبدالعظیم حسنی(ع) تحصن کردند. با این حال، برخی سادهلوحان و روشنفکرنمایان با توجیه اینکه پیروزی تحصن و به کرسی نشستن نظر متحصنان بدون کمک خارجیها شدنینیست، برای دادخواهی راهی سفارت انگلیس شدند. وزیر مختار انگلیس نیز با دریافت دستور از لندن، در ابتدا از تحصنکنندگان پذیرایی گرمی کرد. این پذیرایی منجر به جلب اعتماد متحصنان شد تا جایی که بعد از مدتی با جلب اعتماد انجامشده از سوی سفارت انگلیس، علما از محوریت جریان تحصن خارج و عملا مشروطه دچار انحراف شد بهگونهای که در تدوین قانون مشروطه، اسناد غربی ملاک عمل قرار گرفت و کار به ترور فیزیکی علما کشید. در نهایت مشروطهای که میبایست مشروعه میبود در مسیری قرار گرفت که منجر به ظهور رضاخان و دیکتاتوری پهلوی شد.
پادشاه بیخانمان
وقتی رضا میرپنج موفق شد شاه قاجار را در تبعید و با حمایت غربیها خلع لباس کند و ردای پادشاهی بپوشد تا سلسله پهلوی را تاسیس کند، هرگز فکرش را نمیکرد سلسلهای که از سوی غربیها به او هبه شدهبود به همان سادگی که به دستش رسید از دستش برود.
او در دوران خدمت به بیگانگان طرحهایی را برای جلب رضایت غربیها در ایران اجرا کرد. از متحدالشکل کردن لباس مردان گرفته تا قانون کشف حجاب، مبارزه با روحانیت، سرکوب عشایر، ممنوعیت عزاداری و ساختن راهآهن با هزینه افسانهای از جیب ملت فقیر ایران با هدف انتقال آسان نیروهای انگلستان به شمال کشور ازجمله آن اقدامات بود.
با آغاز جنگ جهانی دوم و با وجود اینکه رضا میرپنج در جنگ اعلام بیطرفی کرده بود و به غربیها برای در امان ماندن از جنگ اطمینان داشت، نیروهای بیگانه از شمال و جنوب به ایران حمله و رضاخان که باور نمیکرد حکومتی را که با حمایت بیگانه بهدست آوردهبود با دخالت همان بیگانه از دست داد و برای همیشه به خارج از ایران تبعید شد و در تبعید نیز مرد.
کودتا علیه مصدق
گرچه رضاخان از ایران تبعید شد اما بیگانگان از فرزند او برای رسیدن به پادشاهی و ادامه سلسله پهلوی حمایت کردند.
در این میان دولتهای دستنشانده یکی پس از دیگری بر سر کار میآمد اما تغییر دولتها خشم مردم را از فساد حکومت کم نکرد. با برگزاری انتخابات مجلس، طرفداران مشروطه قدرت را بهدست گرفتند و حامیان سلطنت در اقلیت قرار گرفتند.
مصدق برخلاف میل شاه به نخستوزیری رسید. او نفت را با پشتیبانی مردم و روحانیون ملی اعلام کرد اما تحریم نفتی انگلستان سبب شد مصدق به آمریکاییها برای فروش نفت ایران پناه ببرد و ملتمسانه از آنان میخواست نفت ایران را خریداری کنند. اعتماد مصدق به بیگانگان سبب شد دولتی که با حمایت مردم بر سر کار آمده بود حمایت مردم را از دست بدهد و با آن اتفاق، در کودتایی انگلیسی فروبپاشد.
مصدق و دولتش از کار برکنار شدند. مصدق تا پایان عمر در تبعید و حصر خانگی زندگی کرد تا تاوان اعتمادش به بیگانه و دورشدن از مردم را بپردازد.
قرارداد الجزایر
انقلاب اسلامی پرده از واقعیت حضور برخی بهاصطلاح دیپلماتهای آمریکایی که در حال جاسوسی از ایران بودند، برداشت. با مسجل شدن این موضوع، دانشجویان پیرو خط امام(ره)، لانه جاسوسی را تسخیر کردند و انقلاب دوم مردم ایران را رقم زدند. دستگیر شدن جاسوسان برای آمریکاییها گران تمام شد. طرح حمله نظامی برای نجات جاسوسها شکست خورد و آمریکاییها از در دیپلماسی موضوع را پیگیری کردند. با وساطت الجزایر و بعد از 444روز از دستگیری جاسوسان آمریکایی، طرف ایرانی و آمریکایی با امضای قرارداد الجزایر تعهداتی به یکدیگر دادند. ایران به همه تعهدات خود ازجمله کمک به آزادی گروگانها در لبنان عمل کرد، اما طرف آمریکایی هرگز به تعهدات خود ازجمله بازگرداندن اموال بلوکهشده مردم ایران، خودداری از دخالت در امور داخلی ایران، رفع تحریمها و.. عمل نکرد. آمریکاییها به نقض پیدرپی مفاد قرارداد الجزایر که سندی رسمی و مورد تأیید سازمان ملل است، اینطور واکنش نشاندادند: «وقتی میگوییم حسننیت، حسننیت میآورد، به این معنا نیست که اگر گروگانها آزاد شوند پاسخ مطلوبی میدهیم!»
همکاری در سرکوب طالبان
وقتی برجهای دوقلوی نیویورک در سپتامبر1102 از سوی عوامل طالبان هدف گرفته شد و در آن اتفاق هزاران نفر کشته شدند، آمریکاییها به افغانستان لشکرکشی کردند تا حکومت طالبان را که مقصر این جنایت میدانستند، سرنگون کنند. این اقدام در حالی رخ داد که دولت اصلاحات و سیدمحمد خاتمی نیز کمکهای بسیاری به نیروهای آمریکایی برای سرکوبی طالبان و سرنگونی آنان در این کشور کرد. با این حال و با وجود حسننیت ایران، جورج بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در سخنرانی خود بدون اشاره به کمکهای ایران در سرنگونی طالبان در افغانستان، ایران را محور شرارت خواند و نشانداد که آمریکا جز یک دشمن برای ایران تعبیر و تفسیر دیگری ندارد.