سفر به مریخ از بستر رودخانهای خشک
خانهکلوتها قدمتی 2هزارساله دارند؛ خانههایی که باد لوار پیاش را ریخته و آدمیان در آن ساکن شدهاند
بادهای جنوب مثل مردمانش خونگرم و مهربان هستند. لوار هم به رسم مهماننوازی همراه ما تا کلوتها آمده بود تا خودی نشاندهد.
دشتی پهناور در مقابلمان بود و خانه کلوتها به ارتفاع 4تا 5متر از دور دیده میشدند. اینجا مانند شهری است باستانی شبیه مریخ که شاید زمانی فرازمینیها روی آن قدم گذاشته باشند.
داخل یکی از خانههای دستکن شدیم. هر خانهای برای خودش یک نماد دارد و نماد این خانه پلنگ است که در سردر خانه بهصورت نقش برجستهای زیبا حکاکی شده است. باد شوخیاش گرفته بود؛ هر بار که میخواستیم پهپاد را بالا بفرستیم تا تصویر بگیریم، میوزید و آن را با خود میبرد. کلوتهای فهرج در دوطرف رودخانهای بزرگ قرار دارد که تا همین چند وقت پیش هم آب داشت و با زدن سدی در بالادست کاملا خشک شد و حالا درختان گز ساکنش شدهاند. منطقهای سرسبز و حاصلخیز، حالا تبدیل به ریگزاری شده که لوار عاشقش است. اهالی روستایی آن نزدیکیها میگویند در بالای خانه کلوتها قبرهایی با شکلی عجیب وجود دارد. راه افتادیم لابهلای کلوتها به جستوجوی قبرهای اسرارآمیز. اینبار اما خودمان باد را سوار کردیم تا شاید دست از شیطنت بردارد و بگذارد کارمان را انجام دهیم، اما خب، او هم گناهی ندارد، باد است و ذاتش وزیدن. یکی از کلوتها را از دور، نشانمان دادند؛ کلوتی بود بلند، زیبا و بزرگ.
به بالایش که رسیدیم اثری از قبر نبود. همه در جستوجوی آن بودند. در گوشهای ناپیدا به سمت غرب، حفرهای دستکن به شکل مستطیل در دیوارهای مخفی به شکل تابوتی نمایان شد. تنها میشد به حالت سینهخیز داخلش رفت، دراز کشید و شاید لحظاتی به مرگ اندیشید. هنوز اطلاعات دقیقی از قدمت و علت حفر این آثار در بالای کلوتها در دست نیست و همهچیز در حد حدس و گمان است. خانه کلوت مکانی اسرارآمیز است که رازهای سر به مهر زیادی دارد. (توصیه: اگر رویای سفر به مریخ را دارید، حتما به این نقطه از ایران بروید.)