سلوک رهرو
استاد محمدعلی موحد 100ساله شد
مهتاب محمدی- روزنامهنگار
استاد محمدعلی موحد از تبار خردمندان و دانشمندانی است که همه عمر خویش را بهمعنای واقعی کلمه با دانش و اندیشه سر کرده و خردجویی و حکمتگرایی مستمر و مستدامش او را به مرتبهای گرانمایه و بیمثال در سپهر فرهنگ و ادب این خاک رسانده است. دوم خرداد، صدمین سالروز تولد استاد یگانه، محمدعلی موحد بود که وصف همه خدمات و کارهای سترگ و ارزندهای را که در طول عمر گرانبهایش به فرجام رسانده، در اینجا نمیگنجد. روز دوشنبه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی که اعتبارش از نامهایی چون استاد موحد و استاد فقید احمد سمیعی گیلانی است، جشن تولدی به یمن تولد استاد موحد برگزار شد که غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و خود استاد موحد در این مراسم صحبت کردند.
اخلاق معنوی و انسانی استاد
غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در بخشی از این مراسم در وصف استاد موحد گفت: وجود ایشان را نعمتی بزرگ برای کل فرهنگ ایران و حضورشان را در فرهنگستان، افتخاری میدانم و خوشحالم که بیش از ۵۰سال است که از ارادتمندان شان هستم. ایشان کارهای مختلفی در میدانهای متفاوت انجام دادهاند که تصورش در یک نفر دشوار است. وجود ایشان منشأ خلق آثار فرهنگی و علمی در کشور است. در کنار این جنبه علمی، ذوق ادبی و اعتدال در فکر و توجه به ظرایف در نگارش و ترجمه و سخن گفتن و دقت کلام، برای امثال ما درسآموز است. آنچه در وجود ایشان میدرخشد، اخلاق معنوی و انسانی استاد است، در واقع وجود او کیمیایی است که به همه فضایل دیگر، ارزش مضاعف میبخشد.
پوینده راه خرد
استاد موحد در عرصه ادب و زبان فارسی، تصحیح متون کهن و تحقیقات موسع در حوزه نفت و حقوق قضایی صاحب تالیفات و ترجمههای بیبدیل و درخشان است و دستی هم در کار شاعری دارد. حدود 60سال پیش، ایشان در شعری با عنوان «سلوک» چنین حدیث حال بازگفته بود: «رهروم، ره میسپارم، سالهاست/ کار من جز رفتن پیوسته نیست» و در بیتی دیگر از این شعر راه بلندی را که در طلب دانش و خرد برای خود متصور بوده، چنین تصویر کرده است: «آشنایی نی و مقصد ناپدید/ فرصتی کوتاه و راهی بس دراز». وی در فرهنگستان در سخنانی نغز و لطیف درباره پیری گفت: «پیری و سالخوردگی مثل عاشقی است؛ تا عاشق نشوید، نمیفهمید عشق چیست و تا پیر نشوید، نمیدانید پیری چیست. همانطور که پیر شدید و جلو آمدید، درباره پیری میدانید. از راه همانقدر که پیش بروید، آن را میشناسید.» و در جایی دیگر از سخنانش در واکنش به مراسم تولدش در فرهنگستان گفت: «پیرنوازی برای روحیهدادن به پیرمرد است و قوت قلب میدهد که این داهیه و مصیبت عظیم را که همه مواهب الهی اعم از هوش، گوش و حافظه، رمق زندگی و نفس آدم، همه فروکش میکند و آدمی کمالطلب، عینالمریض فقط نگاه میکند و کاری نمیتواند بکند. خیلی ممنونم، خیلی لطف کردید، واقعا لطف کردید اما چرا این کار را کردید؟ چرا غافلگیرم کردید. چه لزومی داشت؟! اگر قبلا میدانستم، یکی، دو روزی دلم خوش بود که تولدم خواهد بود.»