چمدانهایی برای بازگشت
بسیاری از مهاجرتها با شکست مواجه میشوند ولی مهاجران شکست خورده به وطن باز نمیگردند
رابعه تیموری-روزنامهنگار
در میان کسانی که به دنبال رؤیای زندگی آسوده و بیدردسر، جلای وطن میکنند و به مقصد کشورهای دور و نزدیک بار سفری بیبازگشت را میبندند، عدهای وجود دارند که حسابشان از سایر مهاجران جداست. این افراد به امید رسیدن به ایدهآلهای ذهنی خود دار و ندار و همه سرمایه مادی و معنوی زندگی خود را در مشتشان میگیرند و با تحمل مشقات فراوان به کشورهایی میروند که به باور آنها مدینه فاضله و سرزمین آرزوهاست، اما پس از مهاجرت به مقاصد و اهداف سفر خود دست پیدا نمیکنند و بعد از مدتی همه خواستهها و آینده خود را نقش بر آب میبینند. این افراد معمولا بر سر دوراهی ماندن در غربت و بازگشت به وطن قرار میگیرند، ولی به دلایلی، ماندن بیفرجام در کشور غریب را به برگشتن به دامان وطن ترجیح میدهند. در نوشتار زیر و در گفتوگو با اصغر مهاجری (جامعهشناس)، شهلا کاظمیپور (جمعیتشناس) و حسین میرزایی (مردم شناس) به بیان این دلایل پرداختهایم و ابعاد مختلف مهاجرتهای شکست خورده را بررسی کردهایم.
تقدم عوامل اجتماعی و فرهنگی
اصغر مهاجری، جامعه شناس، استاد دانشگاه عوامل اجتماعی و فرهنگی را از مهمترین دلایل مهاجرت اغلب مهاجران عنوان میکند و میگوید: «در موضوع مهاجرت، قاعده و فرمول شفافی وجود دارد که براساس تجربیات زیستی مهاجران بهدست آمده است. در این قاعده در توضیح دلایل مهاجرت افراد، دلایل اقتصادی نسبت به عوامل فرهنگی و اجتماعی از اهمیت کمتری برخوردار است.» در بین بعضی از مهاجران اگر میزان موفقیت و رضایتمندی شخص را با ملاکهای اقتصادی و مادی بسنجیم، فرد مهاجر به اهدافش دست پیدا نکرده و شکست خورده محسوب میشود، اما اگر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی مورد علاقه او را نیز درنظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که فرد با وجود اینکه از نظر اقتصادی و مادی شرایط مناسبی بهدست نیاورده، از نظر روانی از مهاجرت خود احساس نامطلوبی ندارد و به همین دلیل ترجیح میدهد در کشور مقصد بهعنوان مهاجر به زندگی خود ادامه دهد.»
انتخاب بین 2 تحقیر
میرزایی عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه میدهد: «چون پروسه مهاجرت زمانبر و پرهزینه است و فرد با تحمل هزینه مادی و معنوی زیادی توانسته خود را به کشور مقصد برساند، بازگشتش به معنای شکست در پروژه مهاجرت محسوب میشود. این فرد اگر برنگردد و در کشور میزبان بماند باید وضعیت آنجا را تحمل کند و با نوع دیگری از تحقیر یعنی تحقیر در مقصد مواجه شود. در این نوع از تحقیر فرد در کشور میزبان حتی از همان امکانات مادی و شرایط روانی که در وطن داشته، محروم میماند و در شرایط نامطلوبی زندگی در غربت را میگذراند. فردی که در مقصد با به هم خوردن تصاویر ذهنی خود مواجه میشود در مقابل 2 نوع تحقیر قرار میگیرد که باید بین این دو انتخاب کند، معمولا گزینه اول را برمیگزیند؛ یعنی ترجیح میدهد در مقصد بماند. چون با هزینه بالا مجبور به مهاجرت شده و حاضر نیست برگردد و از صفر یا زیر صفر در کشور مبدأ یعنی ایران شروع کند؛ به همین دلیل در این موارد ما کمتر مهاجرت معکوس را میبینیم.»
فضا باید پرامیدتر شود
مهاجری به انتظارات و تصورات نادرست افراد از شرایط رفاهی سایر کشورها اشاره میکند و توضیح میدهد: «واقعیت این است که آن طرف مرزهای ایران هم همهچیز بر وفق مراد مهاجران نیست و برای موفق شدن باید سخت کار و تلاش کنند، اما ممکن است شرایط اجتماعی و فرهنگی بعضی از کشورها با ذائقه مهاجر مطابقت داشته باشد و کفه جاذبه کشور مقصد را سنگینتر کند.» او ایجاد امید در جامعه را برای افزایش مهاجرتهای معکوس ضروری عنوان میکند و میگوید: «باید در سپهر روانی جامعه، فضایی پرامید بهوجود آوریم تا بازگشت به وطن و مهاجرت معکوس برای مهاجران جاذبه بیشتری داشته باشد.» این پژوهشگر اجتماعی سفارش مقام معظم رهبری برای خلق امید واقعی در جامعه را نشاندهنده اهمیت این موضوع برمیشمارد و اشاره میکند: «اقدامات عملی مانند تلاش برای کاهش تورم سبب میشود فضایی پرامید در جامعه شکل بگیرد.»
پلهای پشت سرمان خراب شد
شهلا کاظمیپور در سفرهای کاری و پژوهشی که به کشورهای مختلف داشته، با مهاجران شکست خورده زیادی مواجه بوده که به مقاصد مهاجرت خود دست پیدا نکردهاند، ولی با وجود میل باطنی خود به ایران برنگشتهاند. این جمعیتشناس و استاد دانشگاه میگوید: «وقتی از این افراد دلیل ماندن آنها را جویا میشدم مطرح میکردند که ما پلهای پشت سر خود را خراب کردهایم؛ مثلا قبل از مهاجرت از شغل خود استعفا دادهایم یا خانه و املاک خود را فروختهایم و اگر برگردیم در جایگاه اجتماعی و اقتصادی گذشته خود قرار نمیگیریم.» کاظمیپور اصطلاح «از اینجا مانده و از آنجا رانده» را مصداق حال این افراد میداند و میگوید: «اساسا این مهاجرتها سراب است و معمولا بهدلیل تبلیغات کاذب اطرافیان اتفاق میافتد.» او به انتظارات غیرواقعی مهاجران از مقاصد سفرشان اشاره میکند و میگوید: «اگر کسی بهدلیل دافعه مبدأ مهاجرت کند در کشور مقصد هم جذب نمیشود.»
اول، بازگشت فرهنگی
کاظمیپور به شرایط مهاجرینی اشاره میکند که با وجود داشتن رفاه نسبی، احساس سرخوردگی و نارضایتی میکنند. او درباره این افراد میگوید: «اساسا مردم همه کشورها از شرایط موجود ناراضی هستند و مهاجرین ایرانی هم پس از مهاجرت وقتی با مشکلات کشور مقصد برخورد میکنند، میل به بازگشت در آنها زنده میشود. نخستین نمود این میل هم بازگشت فرهنگی آنهاست. بهطوری که با آموزش زبان فارسی به فرزندانشان و به جا آوردن آداب و رسوم ایرانی سعی میکنند هویت ایرانی خود را برجسته کنند و به نیاز خود برای داشتن هویت و فرهنگ پاسخ دهند.» کاظمیپور بر این باور است که باید بیش از آنکه برای بازگرداندن مهاجران شکست خورده به فکر چاره باشیم، برای جلوگیری از مهاجرتهای سرابمانند اقدام کنیم. او میگوید: «اگر افراد از واقعیتها آگاه شوند، بیگدار به آب نمیزنند و بهدنبال سراب، هست و نیست مادی و عاطفی خود را در آن سوی مرزهای ایران به فنا نمیدهند.»
واقعیت ترسیم نمیشود
میرزایی همچنین اشاره میکند: «اگر واقعبینانه به موضوع مهاجرت نگاه کنیم باید بپذیریم که مقاصد مهاجرت پرجاذبه از جهاتی از ما جلوتر هستند و در جنبههایی هم دچار مشکل و نقصانند؛ یعنی ما با مهاجرت به امکاناتی دست پیدا میکنیم و امکاناتی را از دست میدهیم، اما از نظر قدرت رسانهای نتوانستهایم بهصورت ایجابی نشان دهیم وضعیت واقعی به چه صورت است و چیزی که در شرایط فعلی بازنمایی میشود واقعیت نیست. در نتیجه با فعالیتهای شبکههای اجتماعی که در سفیدنمایی کشورهای مقصد فعالند و همچنین تظاهر بعضی از مهاجرین به داشتن شرایط مطلوب، فرد نمیتواند در مورد مهاجرت کردن یا ماندن در ایران واقعبینانه تصمیم بگیرد.» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است کلید تغییر ذهنیتهای حاصل از سیاهنماییهای رسانهای در حوزه مهاجرت، باز هم در دست رسانه است. او میگوید: «رسانه میتواند تصاویر ذهنی ما را تغییر دهد و خیلی مهم است که ما با یک سواد رسانهای با پدیده مهاجرت برخورد کنیم. این تغییر با رویکردهای خطابی رسانه صورت نمیگیرد و باید رویکرد رسانهای پژوهشمحور را در پیش بگیریم؛ مثلا از زندگی ایرانیان خارجنشین مستندهایی تهیه کنیم که شرایط واقعی آنها را نشان دهد تا جامعه به این واقعیت برسد که همه مهاجران الزاما وضعیت خوبی ندارند و همه آنها هم اشخاص نخبه و برجسته نیستند. چنین مواردی هم کم نیستند. یکی از آنها را من از نزدیک دیدهام که 20سال در سوئد سکونت دارد، ولی هنوز در یک اتاق 9متری زندگی میکند، درحالیکه بهگفته خودش در ایران شرایط مناسبی داشته است.»
نکته
12درصد
از استارتآپیها، ۳درصد از پزشکان و پرستاران و ۶درصد از دانشجویان و فارغالتحصیلان در پژوهش رصدخانه مهاجرت ایرانیان اعلام کردهاند قطعا به کشور بازمیگردند.
1500 نفر
میزان جمعیت متخصصان و فارغالتحصیلانی است که در سال2020 به کشور بازگشتهاند.
100نفر
آمارها نشان میدهد جمعیت بازگشت از تراز 100نفر در سال2015 به میزان 1500نفر در سال2020 رسیده و در بخش متخصصان و فارغالتحصیلان، افزایش مهاجرت معکوس به ایران دیده میشود.
2020
رشد مهاجرت معکوس نخبگان در فاصله سالهای 2020- 2015 روند صعودی مناسبی داشته است.
2700
نخبه ایرانی با بــرنامـــهریزیهــای انجامشده به وطن بازگشتهاند. این آمار را قائممقام بنیاد ملی نخبگان اعلام کرده و از موفقیت برنامههای اجراشده خبر داده است.