• سه شنبه 11 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 21 شوال 1445
  • 2024 Apr 30
جمعه 5 خرداد 1402
کد مطلب : 191998
+
-

چرا امام صادق‌ع‌ از پذیرفتن حکومت‌ سر باز زد!؟

چرا امام صادق(ع) از گرفتن حکومت که جزو اهداف راهبردی و مهم همه انبیا و اولیا بود، سر  باز زد؟ بیانات معصومین(ع) درباره مقوله ظهور قدرت و حاکمیت و قیام و اقامه حق، اهمیت راهبردی دارد و برای جامعه‌ای که بنا بر پیشرفت دارد و برای کسانی که در اندیشه پیشرانی پیشرفت جامعه هستند یعنی می‌خواهند جلوداران انقلاب باشند، بسیار پر‌معنا و راهگشا‌ست.
از جمله این سخن مهم امام صادق(ع) به ابومسلم خراسانی که نزد امام آمده بود تا از ایشان بخواهد که قدرت اجتماعی را که فراهم کرده بود و احتمال پیروزی در آن بسیار زیاد بود، به امام بسپارد. مقوله حاکمیت دینی درنظر اهل‌بیت علیهم‌السلام جزو اهداف حیاتی آنها‌ست که در راه آن همگی تا پای جان تلاش کرده‌اند. شهادت اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌دست طواغیت نشان‌دهنده زندگی مبارزاتی آنها با طاغوت‌ها برای تغییر آنها‌ست.
با این حساب، درخواست ابومسلم از امام صادق یک درخواست مهم است که در نظام اهداف امام معصوم باید به‌حساب آورد و طبیعتا انتظار باید داشت که امام آن را بپذیرد. حال آنکه به زبان‌های مختلف و نقل‌های متعدد این نکته را از امام صادق می‌شنویم که این امر را پس می‌زند و قبول نمی‌کند. چرا؟  اصل ماجرا را می‌توان براساس تحلیل مواضع و جملات امام(ع) متوجه شد. او در یک بیان مهم به ابومسلم می‌فرماید:
«ما انت من رجالی و لا الزمان زمانی.»
در این بیان، امام 2 دلیل را در عرض هم بیان می‌فرماید. یک دلیل این است که نسبتی که ابومسلم بین خود و امام ادعا داشت، امام رد می‌کند و نفی می‌کند. اما دلیل دوم نشان می‌دهد پای مسئله دیگری نیز در میان است و آن اینکه زمانه، زمانه امام نیست. این یعنی چه؟
در روایت دیگری در کافی شریف شخصی از حضرت می‌پرسد که چه زمانی قیام شما محقق می‌شود و قدرت را به‌دست خواهید گرفت؟ «مَتَی یکونُ هَذَا الْأَمْرُ فَسُرِرْنَا بِهِ»؛ این تعبیر پرسش‌کننده نشان می‌دهد که او یک نیروی آرمان‌جو‌ست. امام در پاسخ بحث مهمی را درباره زمانه می‌کند. همین‌جا این پرسش مطرح خواهد شد که آیا از نظر امام معصوم(ع) ما محکوم به جبر زمانه‌ایم؟ یا می‌توانیم در تغییر زمانه دخالت کنیم؟ قواعد تغییر زمانه چیست؟  چند نکته:
اول علامه طباطبایی ذیل آیه «تِلْک الْأَیامُ نُداوِلُها بَینَ النَّاسِ» توضیح می‌دهد که این تغییر یوم در این آیه مرتبط ‌با مردم است. در مجموع آنچه در این تغییرات زمانه رخ می‌دهد، به چه سوی کلی است
«لِیعْلَمَ‌الله الَّذِینَ آمَنُوا وَ یتَّخِذَ مِنْکمْ شُهَداءَ وَ‌الله لا یحِبُّ الظَّالِمِینَ وَ لِیمَحِّصَ‌الله الَّذِینَ آمَنُوا وَ یمْحَقَ الْکافِرِینَ»؛ یعنی این اتفاق در صحنه درگیری حق و باطل در حال رخ‌دادن است. در تقابل اهل ایمان که بنا‌ست پیشرو باشند، با ظالمان و در نهایت باعث خالص‌سازی‌ جبهه حق و رشد کیفی آن و نابودی کافرین یعنی رشد کمی جبهه حق نیز خواهد شد. پس زمانه امری است که به عموم مردم مرتبط است و باید به نفع این حرکت کلی تاریخ آن را تغییر داد. معنای تعجیل در فرج نیز همین است که این قاعده و سنت تاریخی را به اراده خود محقق کنیم و اراده خود را در جهت آن به‌کار بگیریم تا سرعت تحقق آن بیشتر شود.
دوم در روایتی از امیرالمومنین مدیریت زمانه و تسلط بر آن نشان‌دهنده رشد افراد دانسته شده است. ایشان نشان می‌دهد که افراد برای آنکه بتوانند بر زمانه مسلط شوند، باید در جایگاه عقل بنشینند؛ یعنی نوعی وارستگی در فهم و اقدام و نه احساسات و عواطف دنیایی و چشم‌های ظاهربین. لذا ایشان می‌فرماید: «فضل العقل علی الهوی لانّ العقل یملکک الزّمان و الهوی یستعبدک للزّمان.»
اگر در فضای اجتماعی بتوانیم کاری کنیم عقل مردم حاکم شود، می‌توانند دوران را تحت مدیریت خود درآورند و در خدمت دوران‌ها قرار نگیرند. این نکته است که نشان می‌دهد هر نوع تغییری در زمانه نیاز به عمومیت یافتن «تبیین» دارد.
سوم در تغییر زمانه ضروری است به غیر از افراد، توجه به نقش دستگاه حاکمیت و قدرت در تغییر زمانه است. به تعبیر روایات «اذا تغیرت نیه السلطان تغیر الزمان.» اگر نظام تصمیم‌گیری حاکمان تغییر کند، دوران‌ها تغییر پیدا می‌کند و این نشان می‌دهد مقوله حکومت چه اندازه در رفتارهای تک‌تک افراد مهم است. با این حساب آن اموری که به تغییر حاکمان کمک می‌کند، باید در نظام محاسبات افراد وارد شود و افراد سعی کنند در تصمیم‌سازی‌ برای حاکمان وارد عمل شوند.
چهارم در خطبه مهمی در نهج‌البلاغه امیرالمومنین به رابطه دو‌سویه مردم و حاکمان اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه این دو در تغییر یکدیگر نقش دارند «فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیه إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاه وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاه إِلَّا بِاسْتِقَامَه الرَّعِیه» و چگونه تنظیم رابطه این دو در هم‌افزایی و رشد باعث تغییر درست در زمانه می‌شود که «فَصَلَحَ بِذَلِک الزَّمَانُ».
بنابراین رشد کیفی و کمی جبهه حق یعنی رشد اقتدار جامعه دینی به لحاظ بین‌المللی و هم رفع نواقص داخلی در گرو تغییر ایام و دوران‌ها‌ست؛ یعنی آن هویت اجتماعی کلان که به تعبیر امام صادق(ع) حتی زندگی شخصی و تصمیمات فردی آنها را نیز تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. راه اصلاح جامعه تغییر این حقیقت و روح حاکم بر جامعه است؛ مثل توجه به تغییر گفتمان و تغییر و رشد محتوا و ساختارهای فرهنگ.
راه تغییر این حقیقت نیز قیام و حضور همه افراد است. افراد نباید خود را به شرایطی که دیگران برایشان درست می‌کنند، بسپارند و باید در صحنه عقل حاضر شوند. تلاش برای تبیین امور برای خود و دیگران صحنه را تبدیل به یک صحنه عقلانی می‌کند و تا عقل حاکم نشود، ما قدرت تغییر نخواهیم داشت بلکه توسط قدرت‌های حاکم مدیریت خواهیم شد.
در بستر این تبیین است که مطالبه عمومی باید شکل بگیرد هم از حاکمان و هم از یکدیگر تا رابطه دو‌سویه مردم و حاکمیت اصلاح شود.
امام صادق(ع) به ابومسلم می‌گوید راه ایجاد حاکمیت الهی از این طریق است. چنین حاکمیت الهی است که مطلوب امام است. با کودتا و جنگ قدرت و زد و بند و حزب و حزب‌کشی و امثالهم نمی‌توان به نتیجه رسید.
جمله اول امام نیز به ابومسلم مهم است «ما انت من رجالی». این مسیر نیاز به سنخیت با معصوم(ع) دارد و راه ایجاد سنخیت، محبت و اتصال حقیقی است. به تعبیر امام‌حسین(‌ع) «من احبنا کان منا اهل‌البیت»؛ هر کس دوستمان بدارد از ما اهل‌بیت است. می‌پرسند: از شما اهل‌بیت؟ امام 3بار به تأکید می‌گوید: «منا اهل البیت» بعد به این آیه استدلال می‌کند که «فمن تبعنی فانه منی». بین محبت و تبعیت رابطه روشنی است که در آیه «ان کنتم تحبون‌الله فتبعونی یحببکم‌الله» نیز به آن اشاره شده. روابط حقیقی ملاکش این حب و تبعیت ناشی از آن است نه روابط ظاهری چنان‌که حضرت نوح(ع) گفت «رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی»؛ پسرم از اهل من است و خداوند پاسخ داد «إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِک.إِنَّهُ عَمَلٌ غیرصَالِحٍ»؛ او از اهل تو نیست. او هویتش عمل غیرصالح است پس با تو سنخیت ندارد. به تعبیر شهید سلیمانی، باید متصل شد به این میدان مغناطیسی تا قلب و روح‌مان مهیای پیشبرد این حرکت در جهت انقلاب اسلامی باشد. جالب است رهبری چند نکته مهم را به جوانان آرمان‌جوی انقلابی بازگو می‌کنند. ازجمله اینکه تلاش کنند متصل به شهدا و خوبان شوند و مراقب معنویت درونی‌شان باشند. ‌دوم آنکه سعی کنند وارد مقوله تصمیم‌سازی‌ شوند. ایشان تصمیم‌سازی‌ را از طریق گفتمان‌سازی‌ توصیه می‌کنند و برای ایجاد گفتمان نیز به 3مقوله تبیین، تکرار و مطالبه اشاره می‌کنند.
یعنی قواعد کمک به امام‌عصر(عج) برای رسیدن ایشان به اهدافش همان قواعد پیشرفت جامعه دینی است و این قواعد را می‌توان در چارچوب فوق ‌صورت‌بندی کرد. در مجموع این مردمند که با اراده و خواست خود رشد می‌کنند و همه افراد نیز در این جهت تأثیر هدفمند خواهند گذاشت. مجموعه روایات مربوط به راهبرد تغییر زمانه، اهمیت و جایگاه تبیین و مطالبه و گفتمان‌سازی‌ و تصمیم‌سازی‌ را می‌تواند ترسیم کرده و نقش هر فرد را در این جهت روشن کند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید