تقاطع اجتهاد، ورزش و مبارزه
مهدی علیزاده- کارشناس الهیات
سید حسن رزاز، معروف به سیدحسن شجاعت. لقبی است که مظفرالدینشاه به این مجتهد ورزشکار تهرانی که البته شغلش رزازی(برنجفروشی) بود، داده است. از کنار تکیه سادات اخوی در کوچههای بسیار تنگ که عبور میکنی به کوچه شجاعت میرسی. کنار یک نانوایی لواشی، خانهای با آجرهای قدیمی رخ نمایی میکند. درِ قدیمی اما زیبا و بازسازی شده آن ما را به داخل راهنمایی میکند.
مهمانخانه فرهنگی
وارد که میشوی گویا به یک محیط امن و آسایش قدم گذاشتهای که دوست نداری از آن خارج شوی. خانهای که به همت مسئول این مهمانخانه احیا و مرمت شده است و پاتوقی برای گردشگران داخلی و خارجی و بعضا مراسم فرهنگی است.
یک مبارز تمام عیار
از صاحب این منزل یعنی حاج حسن رزاز میشنویم. همان که وقتی برای سؤال و استفتا خدمت آیتالله بروجردی رسیده بودند، به مرحوم رزاز ارجاع داده بود. چرا که او مدتها در نجف شاگردی آخوند خراسانی را کرده بود. اما علاوه بر پهلوانی و اجتهاد در علوم دینی و مردمداری، رزاز یک مبارز تمام عیار دوران مشروطه است. سرگذشت این ماجرا را میتوانید در کتابی با عنوان «آخرین زنگی زمانه» به قلم جمشید صداقتنژاد، بخوانید. به دستور آخوند خراسانی، حسن رزاز مأمور رساندن حکم علمای دینی نجف – که جلوگیری از زیادهطلبی روسها و انگلیسها و مانع از افتادن مملکت به آشوب و هرج و مرج بود – به علمای ایران، بهخصوص علمای تهران شد، چرا که در آن زمان و بهدلیل ترور ناصرالدینشاه، مملکت بهشدت دچار ناامنی و بینظمی شده بود. رزاز با این اسناد مهم و محرمانه راهی ایران شده و مأموریت را در کمال سلامت به پایان رساند. خدمات سیدحسن رزاز نسبت به مشروطهخواهان تهران، توجه محمدعلی شاه را جلب کرد و بهگونهای که او به جرم مشروطهخواهی، مدتی را در زندان قصر به سر برد که گویا محکوم به اعدام هم بوده ولی یکی از درباریان خیراندیش، مانع قتل سیدحسن شد.