• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
یکشنبه 24 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 191783
+
-

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

مهدی لیاقی؛ کارشناس‌ارشد مهندسی فناوری اطلاعات

در آستانه ۱۷شوال، در روزی که به تعبیر پیامبراعظم(ص) مصاف تمامی اسلام در مقابل تمام کفر بود و روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای نام گرفته است، گشت‌و‌گذاری داریم در کوچه و پس‌کوچه‌های تهران و سری می‌زنیم به گودهای زورخانه؛ جایی که صدای زنگ و ضرب و مهم‌تر از آن نوای مرشدهایی که حماسه و عرفان را در هم آمیخته‌اند، یادآور زوایای مهمی از تاریخ این دیار است.

 امیر دل‌ها
فرهنگ فتوت و جوانمردی از سرچشمه‌هایی ناب سیراب می‌شود و قدم به قدم به‌دنبال مولایی راه می‌پوید که امین وحی در وصفش بانگ «لافتی» سر داده است؛ مولا و مقتدایی که خطر عظیم دشمنان متحد شده علیه اسلام نوپا، از یهود گرفته تا مشرکان را در جنگ احزاب از جامعه اسلامی و مسلمین برطرف کرد و جنگجوی نام‌آوری همچون عمرو بن عبدود را برخاک افکند؛ اما آنچه او را که امیر و فاتح این میدان نبرد بود، امیر دل‌های مردمان این سرزمین کرد، قدرت سرپنجه و زور بازو و شمشیر بران نبود، بلکه امیری او برنفس و اخلاص و جوانمردی و بزرگ‌منشی‌اش در میدان دیگری است؛ از علی آموز اخلاص عمل/ شیر حق را دان منزه از دغل...مولانا در این شاهکار ادبی ماندگار، اساساً داستان را از لحظه بعد از پیروزی و ظفر ظاهری شروع می‌کند. هیچ شرحی از نبرد با گرز و نیزه و شمشیر و تیر و کمان در میان نیست و عرصه دیگری را می‌گشاید. گر بر سر نفس خود امیری، مردی / وربردگری خرده نگیری، مردی/مردی نبود فتاده را پای زدن/ گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی.

میانداری سادات
وارد زورخانه آتش‌نشانی که می‌شویم، راوی از منش و مشتی‌گری و افتادگی می‌گوید. از فلسفه گود یاد می‌کند و گریزی به گودی قتلگاه می‌زند. از اختصاص این ورزش به ایرانیان و شیعیان می‌گوید؛ از پیشینه 900تا هزار ساله آن  و رخصت‌طلبیدن پیش از ورود در گود و از میانداری سادات و رسم زیبای گلریزان هم، که ضمن آن خاطره‌ای هم تعریف می‌کند از میانجیگری یکی از بزرگان و پیشکسوتان برای گرفتن رضایت از خانواده‌ای داغدار که در نزاعی، عزیزی از دست داده بودند و سیلی خوردن و دم بر نیاوردن آن بزرگوار برای این امر خداپسندانه. توضیحاتش می‌رسد به اواسط دوران ناصرالدین‌شاه و تا پهلوی دوم و انحرافاتی که دامنگیر گود می‌شود و اوج آن که سپرده‌شدن عنان ورزش پهلوانی به شعبان جعفری بوده که به وقایع 28مرداد 32منجر شد.

ویژه اراذل و اوباش
راهی گود زندان قصر می‌شویم. مارکوف روسی اینجا را براساس معماری ایرانی بنا کرده است. چه خوب که لااقل زندان را یادآور فرهنگ و سنت ایرانی ساخته‌اند! گود زورخانه و مسجد البته در طرح اولیه بنا دیده نشده بود و بعدا اضافه شد. ورود زندانیان سیاسی هم به زورخانه ممنوع بود و آن را مخصوص اراذل و اوباش ساخته بودند و چه دردناک که این فضای مقدس را چنین آلوده کرده بودند برای مطامع سیاسی که میوه‌اش را در 28مرداد 32چیدند. زیر هشتی که در ورودی و به شکل هشت‌ضلعی ساخته‌اند، زیرزمینی قرار دارد که برای شکنجه و اعتراف‌گیری استفاده می‌شده و زندانی بیچاره صدایش هم به جایی نمی‌رسیده. اینجا بود که ریشه اصطلاح زیر هشت رفتن را هم فهمیدیم.

خانه‌ای با معماری اسلامی
دل‌خسته و اندیشناک به راه می‌افتیم و در اتوبوس، راوی، خاطره‌ای از مرحوم دهخدا نقل می‌کند. جذاب است اما تا به منزل پهلوان و مجتهد سیدحسن رزاز در کوچه و پس کوچه‌ها نمی‌رسیم و وارد فضای ملکوتی آن نمی‌شویم این سنگینی و خستگی و کوفتگی ناشی از فضای زندان قصر از دوش روح و جانمان برداشته نمی‌شود. گویا جوانمردی این خانه را خریده و به خرج شخصی با دقت و وسواس زاید‌الوصفی آن را بازسازی کرده است. جا به جا نمادها و آرایه‌های معماری ایرانی- اسلامی در این خانه که 2بخش مجزای اندرونی و بیرونی دارد چشم را می‌نوازد و روح و جان را جلا می‌بخشد؛ از طاق‌های هنرمندانه آجری تا دیوارنگاره‌های هفت‌خان رستم و حوض و گل‌های شمعدانی و درخت توت. نقش کاشی 2درخت سرو بر دیوار حیاط گویی همان بته‌جقه‌ای است که روی لباس پهلوان نقش بسته بود. اینجا حتی اعداد هم حرمت دارند. تعداد درها یا 3 تاست یا ۵ یا ۷ یا ۱۲ و یا ۱۴.

سخنان دلنشین آیینه‌چی
به سمت مقصد بعدی که زورخانه‌ای در دل بازار تهران است به راه می‌افتیم. از چهارراهی که زمانی در وقایع ملی‌شدن صنعت نفت قلب تاریخ بوده می‌پیچیم و در خیابانی شلوغ و پر از دود و صدای ماشین‌ها و موتورسیکلت‌ها جلوی تنها زورخانه این اطراف که هنوز دایر است از اتوبوس پیاده می‌شویم. مثل سایر پهلوان‌خانه‌ها دور تا دور دیوار پر است از قاب عکس پهلوان‌ها. پهلوان آیینه‌چی‌ که گذر ایام و حوادث روزگار، گرد پیری بر سرش نشانده اما هنوز از تک و تا نیفتاده است بسیار دلنشین سخن می‌گوید. هم از خاطراتش و تاریخ و گذشتگان می‌گوید و هم از مشکلات و معضلات امروز و راه و چاره‌اش.

مرام و مسلک پهلوانی
چای اینجا هم بسیار مطبوع است. مهمان دیگری هم در جمع حاضر است؛ طلبه‌ای که چند روز پیش کلیپی از زیر گرفته‌شدن و در واقع کشیده‌شدنش روی ماشینی در فضای مجازی پربازدید شده بود. قضیه را با لبخند تعریف می‌کند و رضایت‌دادنش و احساس وظیفه‌ای که دارد برای جهاد تبیین، حقیقتا تأثیر‌گذار است و نشان از همان مرام و مسلک پهلوانی دارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید