گزارش خبرنگار اعزامی همشهری از مناطق زلزلهزده در چهلمین روز زلزله
کانکس همچنان خواسته اصلی زلزلهزدگان
فهیمه ساداتطباطبایی/ خبرنگار اعزامی همشهری به کرمانشاه:
از خیابان صدای مرثیه میآید. سوز نالههای زنان کرد، زمین را زیر پای آدم میلرزاند. در محله فولادی، اربعین کشتههای خود را به سوگ نشستهاند؛ نه در مسجد و تکیه که روی ویرانههای صاف شده محله. اندوهشان انگار دوباره تازه شده. پاییزشان در حالی به سر رسیده که این بار دست روزگار، یلدای آنها را با اربعین عزیزانشان گره زده است؛ یلدایی که اینجا امسال، طولانی بودنش بیشتر از همیشه احساس میشود. برای چادرنشینان دامنههای سرد دالاهو، 40روز است که هر شب، شب یلداست.
همزمان با چند مراسم سوگواری که برای چهلم درگذشتگان در محلههای مختلف گرفتهاند، صدای بلندگوهایی که سعی میکنند زندگی را دوباره به شهر برگردانند هم در شهر به گوش میرسد. مردم هم بهرغم دشواریها، بهانههای شادی و زندگی را پاس میدارند. در شهر صدای سوگواری اربعین با ویژهبرنامههای شب یلدا به هم آمیخته است، شهری که برای مردمش فاصله غم و شادی حالا به یک تار مو رسیده است.
مسئله کانکس
تصویر کلی شهر با روزهای ابتدایی زلزله تفاوت چندانی نکرده. اکثر افراد چادرنشیناند و اقل آنها در کانکس زندگی میکنند. نسبت کانکس به چادر در مقیاس کلی شهر، ناچیز است. مردم میگویند اولویت تحویل کانکس با کسانی است که خانهشان صددرصد تخریب شده و به مستأجرها و افرادی که مسکنهایشان کاملا تخریب نشده، کانکس نمیدهند و این سبب گلایه مردم است. در شهرک فرهنگیان سرپلذهاب با یادگاری، معلم بازنشسته ریاضیات همکلام میشوم.
او با گلایه از این مسئله میگوید: از یک طرف بهدلیل آسیبهایی که به خانه ما وارد شده، مدام به ما تأکید میکنند که برای پیشگیری از خطر لرزهها و پسلرزههای آتی، فعلا به خانه نرویم، از طرف دیگر به ما کانکس نمیدهند. همسر او هم از بارداری عروسشان پس از 8 سال دوا و درمان میگوید و از اینکه سرمای چادرنشینی ممکن است دوباره امید فرزندداری آنها را ناامید کند.
او اضافه میکند: هر جای دنیا که بروید معلمهایشان را روی سرشان میگذارند، اینجا ولی همسر من بعد از 31سال خدمت، برای یک کانکس به این و آن التماس میکند. اینجا شهرک فرهنگیان است. نزدیک 400چادر در این کمپ هست و بیش از هزار نفر جمعیت، شما ببینید اینجا چند نفر کانکس گرفتهاند.
کمبود کانکس البته مسئله شهر است و در روستاها نسبت کانکس به چادر دقیقا برعکس است. درباره این مسئله با هوشنگ بازوند، استاندار کرمانشاه گفتوگو میکنم. او که برای شرکت در مراسم چهلم درگذشتگان محله فولادی به سرپلذهاب آمده، در حاشیه مراسم میگوید: برخلاف روستاها که مستقیما به مردم کانکس تحویل داده میشود، در شهرهای زلزلهزده این امکان برای مردم فراهم است که یا کانکس دریافت کنند یا به جای آن 5میلیون تومان وام بلاعوض بگیرند. گفتههای بازوند البته در همان جمعی که دورش را گرفتهاند با واکنش و مخالفت بعضی از مردم مواجه میشود.
چالش بهداشت
برای تازهواردها، بیش از همهچیز آلودگی شهر جلب توجه میکند. از طرفی هوای شهر بهدلیل تخریبها و آواربرداریها بهشدت غبارآلود است و از طرف دیگر فاضلاب چادرها و کانکسها در کمپهای اسکان موقت، در معابر و محل تردد و عبور و مرور مردم جاری است.
آب کفآلود حمام سیار یکی از کمپهای ورودی شهر از 4طرف آن جاری است و با خاک کثیف یکی میشود و از پیادهرو میگذرد و وارد جوی آب میشود؛ آبی که زورش به شانه، ژیلت و قوطیهای شامپو نرسیده و آنها را همان گوشه و کنار لابهلای چادرهای مردم رها کرده است؛ مسئلهای که عزیز آقا از اهالی محل میگوید بارها به مسئولان شهرداری گفتهشده ولی گوش شنوایی برای رفع آنها وجود ندارد.
انباشت زباله در گوشهوکنار شهر از دیگر مشخصههای این روزهای سرپلذهاب است. کنار خیابان، داخل جویهای آب و اطراف چادرهایی که برای مردم غذا میپزند، پر است از پسماندههای غذا و بطریهای خالی. اگرچه شرایط جمعآوری زباله نسبت به روزهای ابتدایی زلزله بهتر شده اما هنوز هم بخش مهمی از انتقادات مردم را تشکیل میدهد.
در محله پاونار سرپلذهاب، جوی آب کنار کمپ اسکان مردم، از زباله در حال سرریز شدن است. آنطور که خود مردم میگویند، هم مکانیسم جمعآوری زباله و نظافت کمپ اشکال دارد و هم بعضی از اهالی در این زمینه کمی بیمبالاتی میکنند.
کمبود سرویسهای بهداشتی و حمام سیار دیگر مسئله مهمی است که مردم با آن دست به گریبانند. گلایه مشترک اکثریت مردم این است که دستشویی و حمام سیار به اندازه کافی در اغلب محلهها وجود ندارد. آنها میگویند همین تعداد کانتینر و کانکس دستشویی و حمام که وجود دارد هم بهدرستی در محلههای شهر توزیع نشده است.
در بعضی محلهها مثل فولادی، زعفران، پاونار و میراحمد که تقریبا با خاک یکسان شدهاند دستشویی و حمام سیار یا نیست یا بسیار کم است، در عوض در بعضی محلههای دیگر که تقریبا سالم ماندهاند، دستشویی و حمام وجود دارد؛ خصوصا خانمها بهشدت نسبت به این کمبود گلایهمندند. لیلا شاهپسند که 40روز است در کمپ موقت محله میراث فرهنگی با خانوادهاش زندگی میکند، در یکی از دستشوییها را باز میکند و چاهی که گرفته شده را نشانمان میدهد او میگوید: اینجا 2کمپ با 395چادر وجود دارد که جمعیت آن هزار نفر هست، ولی تنها 6دستشویی سیار آوردهاند و بعضی وقتها باید برویم به دستشویی کمپهای دیگر.
وام روی وام
مسئله وام اصلیترین دغدغه ذهنی زلزلهزدههاست. این را از قیلوقال و اعتراضاتشان وقتی که دور استاندار حلقه زدهاند، میتوان فهمید. آنطور که میگویند، در شهر به افرادی که خانههایشان بهطور کامل تخریب شده 4میلیون تومان وام میدهند درحالیکه برای ساخت یک منزل مسکونی یک طبقه، حداقل 2 تا 3برابر این مبلغ را باید هزینه کنند. درخصوص خانههایی که آسیب جزئیتری دیدهاند و نیازمند تعمیر هستند هم ظاهرا حداکثر 12میلیون تومان وام داده میشود که باز مردم میگویند با آن نمیتوان کار را به سرانجام رساند.
بسیاری از مردم هنوز از اقساط وامهای خانههای تخریب شده خود هم خلاص نشدهاند و همین مسئله گلایه آنها را بیشتر کرده است. یکی از آنها که مدارک وام خانهاش را همراهش آورده، با نشان دادن مدارک میگوید که هنوز وام این خانه را نداده بودم که با خاک یکی شد، گفتهاند که تا 2سال نسبت به پرداخت وامهای قبلی کاری ندارند، خوب آخر که چه؟ بعد از آن از کجا بیاورم که قسط وامهای جدید را بدهیم و خانهمان را دوباره بسازیم. ما از وام خسته شدهایم، اینجا شغلی وجود ندارد که بتوانیم از پس وامها بربیایم.
یلدای متفاوت
یلدای زلزلهزدهها، متفاوتتر از همیشه است. مشکلات ریز و درشت اگرچه نمیگذارد مردم به چیزهایی غیر از نیازهای اساسی خود فکر کنند اما بیشترشان دست تسلیم بالا نبردهاند و با تمام توان مقاومت میکنند. در نبرد نابرابر غم و شادی، حداقل در شب یلدا، این شادی است که پیروز شده. این را از لبخندهای مردم و جمعهای گرمِ چندنفره لابهلای چادرها میتوان فهمید. صدای خندهها و گفتوگوهای مردم و جستوخیزهای شادمانه کودکان در جایجای شهر به همه یادآوری میکند که زندگی هنوز ادامه دارد... .
موش به چادرها حمله میکند
در محله زعفران، زن سرپرست خانواری که همسرش را چند سال پیش از دست داده، میگوید: اعلام کرده بودند که خانمهای سرپرست خانوار در اولویت تحویل کانکس هستند اما باوجود بارها مراجعه، هنوز نتوانستم کانکس بگیرم. خانم دیگری در همان محله با اشاره به محل اسکان موقت مردم که روی دشتی واقع شده که قبلا مزرعه گندم بوده، میگوید: اینجا بهدلیل اینکه مزرعه گندم بوده بهشدت مشکل موش داریم. موشها مدام به چادر حمله میکنند و بچههای ما را میترسانند. الان که هوا سرد است اما وقتی گرم شود، حتما اینجا مشکل مار و عقرب هم خواهیم داشت.