• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
چهار شنبه 20 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 191449
+
-

سلبریتی‌های ایرانی را نهادهای رسمی ساخته‌اند

چهره‌ای که داوود طالقانی از سلبریتی ایرانی در کتاب خود ارائه می‌کند، سیمای سلبریتی - به‌معنای عام کلمه - بدون گریم و صورتک است. او در واکاوی سیمای عریان این گروه اجتماعی، به مسیری اشاره می‌کند که سلبریتی تا تبدیل شدن به یک مرجع اجتماعی طی می‌کند و رفتار سلبریتی‌ها در این جایگاه را به چالش می‌کشد. در گفت‌وگوی زیر، طالقانی، پژوهشگر اجتماعی و نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» به مرجعیت اجتماعی سلبریتی‌ها پرداخته و کارکردهای این مرجعیت را بازگو کرده است. این پژوهشگر حوزه فرهنگ، نویسنده کتاب سلبریتی ایرانی است.

محبوبیت سلبریتی‌ها در میان قشرهای مختلف جامعه تازگی ندارد ولی مرجعیت اجتماعی این گروه پدیده‌ای نوظهور است که در سال‌های اخیر شاهد هستیم. چه اتفاقی افتاده که سلبریتی‌های محبوب را به مرجعیت اجتماعی رسانده و پای آنها را به عرصه‌های مختلف باز کرده است؟
به مرجعیت رسیدن سلبریتی‌ها چند عامل و زمینه داشته که مهم‌ترین دلیل آن تضعیف جهانی سازمان دین در سایه رویکرد سکولار مدرنیته است که در سطح بین‌المللی شاهد هستیم. از طرفی گروه‌های مرجع دیگر مثل جریان روشنفکری هم افول کرده است. به همین دلیل زمینه برای پیدایش یک گروه مرجع جدید مهیا شد. در کنار این عامل، باید به بصری شدن و رسانه‌ای شدن و تصویری شدن سیاست و فرهنگ هم اشاره کرد. یعنی با توسعه رسانه‌های اجتماعی امکان برجسته شدن شخصیت‌های دارای استعدادهای نمایشی فراهم شده است. عامل دیگر مسئله پلتفرمی شدن جامعه است. نه‌تنها در حوزه رسانه بلکه در حوزه حمل‌ونقل شهری، اقتصاد و سلامت ما شاهد ظهور پلتفرمی شدن هستیم و سلبریتی یکی از آیکون‌های این جامعه پلتفرمی شناخته می‌شود. در ایران از سال 1388فضایی به‌وجود آمد که سلبریتی هم از طرف مردم و هم از طرف دولت به‌عنوان یک نیروی میانجی پذیرفته شد و دولت از سلبریتی برای اقناع افکار عمومی استفاده می‌کرد، مردم هم از این ظرفیت برای رساندن خواسته‌های خود به گوش دولت بهره می‌بردند. این عوامل زمینه‌ای را به‌وجود آوردند که سلبریتی‌ها را به مهم‌ترین مرجع فکری مردم تبدیل کردند.
در جریان مرجعیت‌بخشی به سلبریتی‌ها - به‌ویژه سلبریتی‌های حوزه نمایش- صدا‌و‌سیما چه موضعی داشته است؟
ساخته شدن سلبریتی ایرانی کار نهادهای رسمی و رسانه‌های حاکمیتی و مهم‌تر از همه صدا و سیماست. یعنی دروازه‌بانی شهرت و اعطای رانت مشهور شدن توسط صدا و سیما مطرح می‌شد و همین سلبریتی‌هایی که امروز به‌عنوان معترض از آنها صحبت می‌کنیم صدا و سیما به آنها تریبون داده و وزارت ارشاد به آنها مجوز فعالیت داده است.
در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ صداوسیما نتوانست در عین میدان دادن به فعالان صنعت سینما سازوکاری را فراهم کند تا درصورت نیاز از این سلبریتی‌ها بازخواست داشته باشد. در هالیوود، بازیگران رده بالا بدون مشاوره با مدیران بالا دستی خود حق هیچ تغییری در زندگی خود ندارند؛ یعنی هنرپیشه در عین شهرت، همچنان تحت کنترل سازمان یا شرکتی است. سریال جدید«the boys» که درباره فرهنگ شهرت است، دقیقاً به این موضوع اشاره دارد که چطور یک شرکت از شخصی سلبریتی می‌سازد؛ درحالی‌که آن فرد در اختیار شرکت است.
ما شاهد ورود سلبریتی‌ها به حوزه‌های مختلف سیاست، اقتصاد، محیط‌زیست و... هستیم که از قرار گرفتن آنها در جایگاه مرجع اجتماعی ناشی می‌شود. این امر چه اثرات و کارکردهای مثبت و منفی می‌تواند داشته باشد؟
ما در جایی که توقع نداشتیم یک مرجع فکری ظهور کند مانند عرصه نمایش، لذت، سرگرمی و جذابیت، یک مرجع فکری ظهور کرده و این مرجع فکری نوظهور استعدادهای نمایشی دارند ولی درعرصه‌های غیرنمایشی مثل اقتصاد، سلامت، محیط‌زیست، سیاست، دین، نهاد، علم و دانش ورود می‌کنند.یعنی انسان‌های برجسته این حوزه‌ها چیزی برای نمایش دادن ندارند بلکه دانش این افراد است که حوزه‌ها را جلو می‌برد. وقتی سلبریتی وارد این مقوله‌ها می‌شود 2 اتفاق می‌افتد: اول این عرصه‌ها به صحنه استیج و نمایش تبدیل می‌شوند. یعنی عرصه‌های جدی مانند سیاست و اقتصاد و علم و فناوری به یک نمایش و کارناوال تبدیل می‌شود که هر کس نمایش بهتری بازی کند و توانایی بیشتری برای جذب مخاطب داشته باشد می‌تواند موفق‌تر عمل کند. اتفاق دوم این است که این حوزه‌ها به‌دلیل دخالت یک عنصر نمایشی دچار اختلال می‌شوند. یعنی ما نمی‌توانیم مسائل واقعی محیط‌زیست را بشناسیم. چون یک سلبریتی فعال محیط‌زیست ورود کرده و یک‌سری از دغدغه‌های خود را به‌عنوان اولویت‌های محیط‌زیست برای بقیه برجسته می‌کند. اینها به‌علت ورود سلبریتی نمایشی به‌عنوان مرجع فکری عرصه‌های تخصصی رخ می‌دهد ولی نمی‌توان از جنبه‌های شبه‌مثبت این مسئله گذشت. وقتی سلبریتی وارد حوزه کودکان کار می‌شود می‌تواند نگاه جامعه را به طرف بعضی از آسیب‌های اجتماعی که تا به حال برای جامعه اهمیت نداشته معطوف کند. همین مسئله   می‌تواند به‌عنوان آفت هم درنظر گرفته شود. نکته دیگر این است که سلبریتی چون صدای بلندی دارد مسائلی که گروه‌های سیاسی یا مراجع اجتماعی توانایی و قدرت صحبت درباره آن را ندارند سلبریتی صحبت کند. در مسائل سیاسی چون سلبریتی صدای بلندی دارد می‌تواند حرف خود را بزند یا درباره مسائل اقتصادی فارغ از اینکه نگاهش درست یا غلط است می‌تواند یکسری گلایه‌ها را مطرح کند. ولی وقتی ورود می‌کنند چون نگاهشان غیرکارشناسی و غیرعلمی است صورت مسئله را اشتباه ترسیم می‌کنند.
می‌توانیم تقویت تخصص‌گرایی و ارتقای جایگاه نهادهای علمی را به‌عنوان راهی برای پیشگیری از آفات این مرجعیت نوظهور مطرح کنیم؟
اگر بخواهیم از تخصص‌گرایی دفاع کنیم، به ضرورت تقویت نهاد علم و دانشگاه می‌رسیم. درصورتی که برخوردهای سیاسی رایج با علم اصلاح شود، این نهاد می‌تواند نقش و جایگاه خود را به‌درستی ایفا کند که در حاکمیت تخصص‌گرایی و کاهش آفات مرجعیت غیرتخصصی سلبریتی‌ها بی‌تأثیر نخواهد بود ولی در نهایت باید مرجعیت فکری سلبریتی‌ها را به‌عنوان یک واقعیت جامعه کنونی بپذیریم و برای کاهش آثار منفی آن به رویکرد جامعی دست پیدا کنیم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید