عدالت شهری بر اساس «حق به شهر»
مهدیه امیدی*
تحولات روزافزون و توسعه فیزیکی شهر تهران در دهههای اخیر، موجب ازهمپاشیدگی نظام توزیع مراکز خدماتی شهری شده که خود زمینهساز شکلگیری نابرابری فضایی در شهر و تفاوت در برخورداری شهروندان از خدمات شهری بوده است. ازآنجاییکه شهر انعکاسدهنده کثرتگرایی و نیازهای متنوع ساکنان است؛ بنابراین حق دسترسی عادلانه به خدمات و عرصه عمومی شهر نیز بهمثابه پیشنیاز اصلی حق مشارکت شهروندان و تحقق عدالت فضایی قلمداد میشود. باتوجه به اینکه تأکید «حق به شهر» بر تخصیص فضا به شهروندان مبتنی بر حق بهرهبرداری عادلانه ساکنان شهر است، میتوان از این مفهوم بنیادی در جهت اصلاح وضعیت کنونی شهر تهران با هدف دستیابی به توزیع متوازن و دسترسی برابر به سرمایههای شهری بهره گرفت.
برای پایان دادن به توسعه شهری نابرابر و ناپایدار، لازم است سهگانه حق به شهر برای ایجاد توسعه شهری مطلوب، ملاک برنامهریزی و تصمیمگیری قرار گیرد. بهدنبال این موضوع، حق به تصاحب (عدالت فضایی)، حق به مشارکت (دمکراسی شهری) و حق به تفاوت (رواداری شهری) بهترتیب بهعنوان یک ضرورت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قابل طرح است.
حق به تصاحب میتواند دربردارنده 2مقوله کارکرد اجتماعی فضای شهری و حق توزیع فضایی عادلانه باشد. حق به مشارکت را مؤلفههایی نظیر حق شهروندی، مشارکت عمومی و حکمروایی دمکراتیک شکل میدهد. حق به تفاوت را میتوان با مواردی همچون فضاهای شهری متکثر و متناسب با نیازها و مطالبات مختلف، الگوهای رفتاری و سکونتی گوناگون و... در کلانشهرهای کنونی متناظر گرفت.
اگر حق به شهر را بتوان بهمثابه نقطه اتصال سیاست و جامعه قلمداد کرد، پیگیری آن میتواند ضمن کاهش هزینههای اجتماعی و از قبال ارتقای سرمایه اجتماعی، هزینه نگهداشت شهر را تعدیل کند و همچنین منجر به کاهش هزینههای محیطزیستی شود و رفاه جامعه را از طریق بازتوزیع اقتصادی ارتقا بخشد.
درنهایت میتوان اینگونه استنباط کرد که مقوله اصلی شهرنشینی و توسعه شهری، میل به دسترسی عادلانه به آن دسته از فرصتها و منابع شهری است که براساس برابری و عدالت بنا شده باشد؛ از همین رو، توسعه شهری مبتنی بر حق به شهر و تدوین یک چارچوب مفهومی مبتنی بر سهگانه حق به شهر و مفاهیم برآمده از آن - بهعنوان یک کلیت واحد و نه مجموعهای از حقوق منفرد و مجزا - میتواند بهعنوان یک الگوی راهگشا قرار گیرد؛ الگویی که هم در رویههای برنامهریزی و تصمیمگیری آتی در شهرها و هم در محتوای این برنامهها و تصمیمات ملاک عمل شود. امید است به میانجی این مفهوم بنیادی توأم با بذلتوجه به رویکرد کنونی مدیریت شهری «تهران؛ شهر تلاش و سرزندگی» و الگوبرداری صحیح از آن متناسب با اقتضائات زندگی شهری، زمینه تحقق توسعه شهری مطلوب در عرصه مدیریت و برنامهریزی شهری، بیش از پیش فراهم آید.