• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
یکشنبه 10 اردیبهشت 1402
کد مطلب : 190444
+
-

درباره بندر سیراف و به احترام روز ملی خلیج‌فارس

روح آدمی*

نگاه
روح آدمی*

حمیدرضا محمدی-روزنامه‌نگار

سیراف در بُنِ آب/ در باغ‌های سرگردان مرجانی/ تاریخ بی‌قرار است/ در عمقِ خاطره.
منوچهر آتشی
اینجا سیراف است؛ کهن‌بندر خلیج‌فارس، یکی از مراکز تمدنی ایران که برای قرون متمادی، باشکوه‌ترین و آبادترین لنگرگاه این پهنه آبی بود. از زمان ساسانیان تا 4سده پس از اسلام، سیراف رقیب نداشت. هم تاجران ممتازی داشت و هم عالمان بی‌نظیری؛ شهری که روزگاری از کشتی‌های تجاری پر و خالی می‌شد و محل آیند و روند تاجران و سیاحان بود.
سیراف از جهان باستان تا سده‌های نخست پس از اسلام، دست‌کم تا زمانی که زلزله و سونامی یک‌هفته‌ای سال 367قمری حیاتش را به ممات برد، نگین دریای پارس و به قول مؤلف حدودالعالم من‌‌المشرق الی‌المغرب «بازارگاهِ پارس» بود؛ شهری که از خلیج‌فارس اعتبار یافت و به اوج اعتنا رسید، حالا بندر کوچکی است و میراث‌دار و میراث‌بَرِ آن پیشینه رشک‌برانگیز و اعجاب‌آور. دیگر آن شهر بزرگی که مسعودی و مقدسی و اصطخری و یاقوت حموی توصیف کرده‌اند، نیست. همان شهری که کشتی‌های اقیانوس‌پیما داشت، با ناخدایانِ دریانوردی چون سلیمان سیرافی که سفرهای درازمدت به چین و ماچین، کسب‌وکارشان بود.
سیرافِ امروز اما فرسنگ‌ها با آن سیراف قدیم فاصله دارد. اصلا گویی که از جهانی دیگر است. مردمش دیگر به تجارت نمی‌روند. قایق‌هایشان را به آب می‌اندازند تا بروند و ماهی صید کنند. حالا از آن تاریخ، گوردخمه‌های باستانش مانده است و مسجد و بازار اسلامی‌اش. خودِ مردم اما افتخار می‌کنند به اسلاف‌شان و می‌کوشند خلف خوبی برای آنان باشند.
و اما این تصویر از بلندای سیراف و مشرف بر خلیج‌فارس با آن بیرق 3‌رنگ وطن، تمامش شکوه است. سرشار است از افتخار. غروری دارد وصف‌ناشدنی. قابی که باید به احترامش ایستاد، کلاه از سر برداشت و تعظیم کرد. و ما مگر چه داریم جز ایران و خلیج‌فارس و سیراف.

* تعبیر منوچهر آتشی درباره سیراف

این خبر را به اشتراک بگذارید