به مناسبت ۹اردیبهشت، روز روانشناس و مشاور
گشایش روشن کلافها
مریم ساحلی
خورشید تلفن را که قطع کرد، نگاهش رفت سمت ساعت، جلسه ۴۵ دقیقهای مشاوره، درست سر موعد معین به پایان رسیده بود. فکر کرد خانم روانشناس، وقتی او از سختترین روزهای زندگیاش حرف میزد، چندبار به ساعت نگاه کرده تا تنظیم زمان از دستش خارج نشود. خورشید اول به آن حکایت نیمهتمام یکی از بزرگترین حسرتهایش فکر کرد که به جلسه بعد موکول شده؛ حسرتی که بیانش برای او خیلی سخت است و کلی با خودش کلنجار رفته تا از آن حرف بزند و بعد به آن مراجع دیگر فکر کرد که شاید بعد از او به روایت رنجهایش بنشیند. او با خودش گفت: خانم روانشناس ناچار است رأس ساعت معین جلسه را به پایان برساند وگرنه لابد برایش مهم نبوده که گفتوگویشان کمی دیرتر خاتمه یابد.
خورشید میداند که نقش روانشناس و مشاوره برای عبور از سیاهچالههای زندگی در جهان امروز، موضوعی بدیهی است و بیشک وجود خدمات مناسب در این عرصه و امکان بهرهمندی از آن برای همه اقشار ضرورتی انکارناپذیر است؛ با همه این احوال مراجعه به روانشناس برایش سخت بود و 3، 2ماهی طول کشید تا متعاقب توصیه دوستان، رضایت داد، مشکلاتش را با خانم روانشناس درمیان بگذارد.
این روزها بسیاری از ما میدانیم، یک وقتهایی درون آدمی انباشته میشود از کلافهای سردرگم روزگار؛ کلافهایی که در خود گرههای کوری دارند. این گرهها دائم قد میکشند و بزرگ میشوند و بغض پشت بغض به وجود میآورد. آن وقت جان خستهای که آشیانه این کلافهاست باید برای فائق آمدن بر اضطراب، اندوه، بیانگیزگی و ملال و دیگر سایههای سنگینِ راهکشیده بهوجودش، یکی را پیدا کند که با صبر و حوصله بنشیند پای قصه پیچ در پیچ زندگیاش. یکی که علاوه بر علم، دانش و تجربه، همدل باشد و قدم به قدم با او همراه شود تا کلاف درهم و برهم بهسامان برسد و شاید از شمار گرهها کاسته شود. یکی که عاشق باشد و وقتی از بار ملال آدمها کم میکند، خورشید رضایت طلوع کند در جانش و این عاشق بودن مهم است؛ خیلی مهم.