ناصر احدی- روزنامهنگار
در 3نمایشگاهی که معرفی کردهایم، حرکت از مفاهیم انضمامی و ملموس بهسوی ایدههای انتزاعی و تجریدی قابل بازشناسی است. وجه اشتراک این سه نمایشگاه را میتوان بهرهبردن آنها از مفاهیم و ایدههای از پیش موجود در عالم نقاشی، نمایش و اسطوره دانست که هر یک از دریچه ذهن و نگاه خالقانشان راه خود را به دنیای رنگ، نقش و حجم باز کردهاند.
نمایشگاه فردی «به تماشا رفتن مرغ مقلد»
گالری دلگشا
تا 30 اردیبهشت1402
یاسمن صفا متولد1361 است و از سال1383 تا امروز آثارش در 12نمایشگاه انفرادی و گروهی به نمایش گذاشته شده است. صفا در این نمایشگاه سراغ گل و مرغ رفته که از فیگورهای اصلی در نگارگری سنتی ایران هستند، اما این طور که در بیانیه نمایشگاه به قلم شباهنگ طیاری آمده، صفا در این نمایشگاه «از نوع معمول سوژه تاریخی در شعر، ادب و نقاشی ایرانی دوری کرده است و شاعرانگی گفتوگوی میان گل و پرنده را از میان برده است. تمهید او نه با حذف کلی پرندهها از پرده نقاشی بلکه در خالی نگه داشتن جای آنهاست. حالا جای خالی و نیستی آنها روی بوم، محل گفتوگوست و نه درد دلشان با گل. اکنون بلبل به شکل استعاری، دیگر برای بیان احساسات و عواطف ذهنیت ایرانی کارکردی ندارد. حجم تلخی و تاریکی بیش از اینهاست. صدای بلبل دیگر نقشی شبیه به نویز سفید را ایفا نمیکند که در خواب رفتنمان کمکمان کند. حتی چهچهه هم بزند دردی دوا نمیکند. آن صداهایی که ما سالها شنیدیم در ما نقش بسته و از درون منتشر میشود.» وی در ادامه درباره گلها مینویسد: «قسمت دیگر نقاشیها گلهاست که زمینه نقاشی را ساختهاند و نقاش به تفصیل به آنها پرداخته است. زمینهها در نقاشیهای صفا بهشتی و افسانهای جلوه میکنند و همچنین در تعدادی از آنها تیره، تاریک و تلخ تصاویر ارجاعی آشکار به سوژه گل و مرغ میدهند، اما ابعاد بزرگ نقاشیها این ارجاع را وارونه میکند. تصاویر گلها در مقیاس اصلی و حتی بزرگتر واقعیتر بهنظر میرسند، در قیاس با نمونههای مینیاتوری که روی جلدهای لاکی، قلمدانها و نمونههای چاپی که روی بشقابهای ملامینی دیدهایم. گویی که نقاش به باغی شبیه به نمونه ایرانی شده باغهای قلمرو اِلفها در مجموعه فیلمهای «ارباب حلقهها» دسترسی داشته و در آنها پرسه زده و این قابها را از روی آن نمونهها ساخته است. نقاشیهای یاسمن صفا چیزی شبیه به جلوههای ویژه است. میخواهد کیفیتی باورپذیر ارائه دهد و شما را به خود فراخواند.»
نمایشگاه فردی «سیاهبازی»
مجموعه معاصر سو
تا 29 اردیبهشت1402
روزبه نعمتیشریف، طراح و مجسمهسازی متولد1359 است که در مقطع کارشناسی طراحی صنعتی خوانده و دارای کارشناسی ارشد پژوهش هنر است. او از سال1396 بهطور حرفهای بهکار مجسمهسازی پرداخته و در چند نمایشگاه هم حضور داشته است. او در بیانیه نمایشگاه درباره نمایشگاه «سیاهبازی» مینویسد: «مجموعه پیش رو با به کارگیری امکانات بیانی خاص هر یک از مدیومهای مجسمه، نقشبرجسته، نقاشی، کالژ و چیدمان میکوشد، در میان این تکثر فرمیک به وحدتی معنایی دست یابد. در غالب فرمیک پیوندی است از عناصر نقاشانه روایی ایرانی برگرفته از تئاتر سنتی خیمهشببازی درون پیکرهبندیهایی الوان و امروزین و در قالب محتوایی بیانگر پارادایمهایی کهن که تا لحظه اکنون امتداد مییابد. در این میان، سیاه (مبارک)، بهعنوان نماینده عامه، احضار میشود تا نقش تاریخی معاصر خود را در غالب خصایص ذاتی خویش، همچون شوخطبعی، جسارت، طنزآلودگی و صداقت، با رویکردی انتقادی به موضوعات اجتماعی، عاطفی و حتی تاریخی ایفا کند. هرچند این مضحکه لعبتکان اغلب وسیلهای ظریف برای تلطیف زندگانی نیست بلکه دستاویزی است علیه لحظات ثابت، ساکن، تلخ و خاموش، زمزمههای کوچک آگاهی که در هیأت هنر و در جهت رهایی و پالایش مخاطب در کار هستند.»
نمایشگاه فردی «عدن - عدم»
پروژههای آران
تا 22 اردیبهشت1402
اللهیار نجفی، متولد1359 و فارغالتحصیل رشته گرافیک در مقطع کارشناسی و دارای مدرک کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از هندوستان است. او از سال1384 با حضور در دوسالانه تصویرسازی نوما در هندوستان حضور در نمایشگاهها را تجربه کرده و از آن پس تا امروز در نمایشگاههای انفرادی و گروهی داخلی و خارجی متعددی حضور داشته است.نجفی در بیانیه نمایشگاهش توضیح داده که ایده آثار نمایشگاه «عدن/ عدم» از کجا آمده است: «اریدو بهشت برین سومریان بوده و دسترسی به آن ممنوع و تأویل متاخر آن، «باغِ عدن»، ارجاع به آغاز است و عدم پایان. هرآنچه داشته و دانستهایم و تمام آنچه خواهیم داشت و دانست در میان این دو مفهوم قرار دارد. مفاهیمی ابتدایی و پایهای شاید نخستین مفاهیمی که ساختیم یا به یاد میآوریم؛ اول و آخر، مرگ و زندگی، ازل و ابد و عدن و عدم. تمام موجودات، روی محوری که آغاز آن عدن و پایانش عدماست جای میگیرند؛ محوری که میتوان آن را به شکل دایره تصور کرد که نقطه آغاز و پایان آن یکی است. سر یا ته، پایین یا بالا، درون و بیرون پیدا نیست؛ بدان معنا که پس و پیش آن را نمیتوان تصور کرد. طپش است؛ افول است از این سو و همان خود طلوع است از سویی دیگر. آیا دست آویختن به سمبلها برای درک یک ماهیت، تنها بهدلیل ناتوانی در بیان نیست؟ ما در بیان متداول خود همیشه از جزء به کل تفسیر میکنیم و زبان همیشه ما را به جزئیات ارجاع میدهد و در عدن جزئیات مهم هستند و پیدا. درختی که خود باعث آغاز دور تسلسل زندگی است. یک درخت. یک چیزِ ساختهشده از بسیار. وحدتِ برونآمده از کثرت. در همان بستر، نخستین از تیره مردان و نخستین از تیره زنان نیز در کنار نخستین درخت هستند که هرکدام کیفیتی دیگرند، نشانهای متشکل از بسیار اجزاء، جایی بین عدن و عدم، اما این داستان رمز است، یک تصور، یک نماد یا نشانه و مفسر خالق نشانه است و تعیینکننده و هیچ نمادی بدون تفسیر موجودیت ندارد.»
حرکت در مسیر انتزاع
معرفی 3نمایشگاه هنری که از عینیت به ذهنیت رسیده اند
در همینه زمینه :
گالری گردی