عکس یادگاری شاه قاجار با هواپیما و خلبان لهستانی
پرواز نخستین طیاره در تهران
مریم باقرپور- روزنامهنگار
نخستین پرواز انسانها با هواپیما سال ۱۹۰۳ توسط برادران رایت بود، اما ۱۰ سال طول کشید تا خلبانی لهستانی نخستین هواپیما را بر فراز آسمان ایران به پرواز درآورد و ورودش ماجراهایی داشت که حتی احمدشاه قاجار را به محل فرود هواپیما کشاند. یکی از روزهای سرد زمستان یعنی چهاردهم دیماه ۱۲۹۲، مصادف با حکومت احمدشاه قاجار نخستین هواپیما در آسمان ایران به پرواز آمد. در آن دوران «کوزمینسکی» خلبان لهستانی قطعات مجزای یک هواپیمای «بلریو ۱۱» را از روسیه و از طریق بندر انزلی به وسیله خودرو به تهران آورد و پس از سرهم کردن آن، نخستین پرواز را بر فراز تهران انجام داد. اما پرواز این هواپیما بدون حاشیه هم نبود. چون آن دوران در تهران فرودگاهی وجود نداشت و خلبان از روی ناچاری هواپیما را در میدان مشق فرود آورد. ورود نخستین هواپیما یا طیاره به تعبیر آن روزیها به آسمان ایران، آنقدر عجیب بود که احمدشاه قاجار را پس از شنیدن ماجرا وادار کرد تا از آن دیدن کند. بنابراین فردای آن روز شاه با هیأتی از درباریان و خدمتگزاران لشکری و کشوری به محل فرود هواپیما رفته و با آن عکس یادگاری گرفت که در روزنامه «ایلوستراسیون» فرانسه هم منتشر شد. آن طور که در منابع تاریخی آمده با توجه به اینکه هواپیما، حین فرود کمی آسیب دیده بود، توسط خودرو به محله قصر قجر (باغ موزه قصر فعلی) انتقال پیدا کرد و در آنجا توسط تکنیسینهای ارتشی تعمیر شد. پس از تعمیر هواپیما، خلبان لهستانی از مردم پول میگرفت و برایشان پروازهای نمایشی انجام میداد. این ماجرا حتی در روزنامه ارشاد (از مطبوعات مشهور زمان قاجار) منتشر شد. البته نخستین هواپیمایی که شاه قاجار با آن عکس گرفت، پایان خوشی نداشت و در یکی از همان پروازهای نمایشی از فراز تهران به سمت البرز سقوط کرد ولی خلبانش جان سالم به در برد. براساس نوشته روزنامه ارشاد آن زمان، چند روز بعد قطعات متلاشی شده هواپیما روی ارابهای در کنار خیابان علاءالدوله (فردوسی) به سمت میدان توپخانه جابه جا شد.
قتل کارمند سفارت آمریکا در گذر تقیخان
زهرا بلندی- روزنامهنگار
قتل «ماژور رابرت ایمبری»، نایب کنسول سفارت آمریکا، یکی از اتفاقات مهمی است که در گذر تقیخان قدیم، نقطهای که اکنون پایانه اتوبوسرانی شهیدفیاضبخش محله سنگلج است، رخ داده است.
نصرالله حدادی، تهرانشناس میگوید: «حوالی نیمه دوم تیر سال ۱۳۰۳ هجری شمسی ناگهان در تهران شایعه شد فردی که قصد داشته در آب سقاخانه زهر بریزد، نابینا شده است. آنچه در دوران قاجار بلای جان ملت ایران شده بود - فتنه فرقه بابیه - که در اینجا نیز رخ داد و مردم در مقام ضدیت با آنها شعار سر میدادند: «چهارراه آشیخ هادی، پول ندادی بهآبی، از معجزه ابوالفضل(ع) کور شده چشم بابی!» در آن زمان ماژور رابرت ایمبری، نایب کنسول سفارت آمریکا، در تهران که علاوه بر مسئولیت کنسولگری برای مجله جغرافیایی ملی آمریکا، عکس تهیه میکرد، درصدد برآمد تا از این حادثه، گزارش تهیه و عکاسی کند.در خیابان آشیخ هادی مشغول عکاسی بود که مردم بنا به تحریک عدهای عوام با این تصور که او میخواهد آب را مسموم کند آنقدر دنبالش کردند تا در گذر تقیخان پایانه اتوبوسرانی فیاضبخش فعلی به او رسیدند. هر کس یک جور او را مورد حمله قرار داد و او را نقش بر زمین کرد. آنطور که گفته شده زمانی که او را به بیمارستان نظمیه منتقل کرده بودند، دیگر هیچ علائم حیاتی نداشته و کشته شده بود. دولت آمریکا نیز ۹۰هزار دلار از ایران بابت این مسئله غرامت گرفت.
اما در این ماجرا مهمترین چیزی که وجود داشت این بود که انگلیسیها توانستند آمریکاییها را که برای اکتشاف نفت به ایران آمده بودند از کشور بیرون کنند.
پایتخت هم حافظیه دارد!
نصیبه سجادی- روزنامهنگار
حافظیه در شیراز ساخته شد با معماری دلانگیز و شاعرانه که همه فرهنگدوستان ایران و جهان را به این شهر شعر و ادب جذب کند تا دمی کنار مقبره این شاعر نامی بنشینند و برگی از دیوانش را ورق و تفالی به آن بزنند. اما تهران هم حافظیه دارد؛ درست به همان شکل و شمایل و با همان معماری زیبا، جایی در جنوب این شهر، در میدان بهارستان که در سالهای ساخته شدنش خارج از پایتخت بود و بسیار خوش آب وهوا.
٢٠٠ سال پیش، بهدستور فتحعلیشاه، باغی ساخته شد که بعدها بهدلیل نقاشیها و آثار هنرمندانهاش به باغ نگارستان معروف میشود؛ بنای تاریخی بینظیر با وسعت زیاد که اقامتگاه ییلاقی شاه بود تا روزهایی که از دارالخلافه خسته میشود به آنجا برود و نفسی تازه کند.
راهاندازی مدرسه نقاشی کمالالملک یکی رویدادهای شیرین باغ نگارستان است تا شاگردان بزرگی آنجا تربیت و نقاشی معروف «صف سلام» را خلق کند.
مجسمه فردوسی، کار دست مجسمهساز مشهور فرانسه، هم در این باغ نصب شده که داستان ساخت آن جالب است. گویا ٤٠٠ دانشجوی ایرانی تصمیم میگیرند مجسمهای از فردوسی بسازند. شروع میکنند به جمعآوری پول که به حدنصاب نمیرسد. «لورنزی» که به عرق وطندوستی دانشجویان پی میبرد، میپذیرد که با همان مبلغ کم سردیس فردوسی را بسازد.حافظیه باغ نگارستان هم در فاصله چند متری همین سردیس قرار دارد تا گردشگران بعد از بازدید، دقایقی آنجا بنشینند و تاریخ را با نام و یاد و آثار بزرگان چون ملکالشعرا بهار، استاد باستانی پاریزی، پروین اعتصامی، محمود حسابی، پرویز ناتل خانلری و... که همه در این باغ تحصیل و تدریس میکردند، مرور کنند.
تهران 62سال پیش شهربازی داشت
پریسا نوری- روزنامهنگار
تا قبل از دهه ۲۰ شمسی در پایتخت خبری از پارکهای معروف و بزرگ نبود و تهرانیها برای تفریح خانوادگی به باغهای اطراف شهر و شمیران یا امامزادههای صالح، قاسم و داوود(ع) میرفتند.
رفتن به امامزادهها برای اهالی پایتخت مصداق یک تیر و دونشان بود چون در کنار سیاحت، ثواب زیارت را هم میبردند و دلی سبک میکردند.
اما رشد جمعیت و توسعه پایتخت سبب شد تا مکانهایی رسمی برای تفریحات عمومی ساخته و نخستین لوناپارک یا شهربازی تهران متولد شود. این شهربازی که «فانفار» نام داشت در سال ۱۳۴۰ در حوالی میدان ونک ساخته شد و تمام وسایل سرگرمکننده آن یک چرخفلک بزرگ و چند ماشین برقی و تاب و سرسره و الاکلنگ بود. در این پارک مردم برای نخستین بار با سوارشدن به چرخفلک لذت مهیج معلقماندن بین زمین و آسمان را تجربه کردند. فانفار با داشتن وسایل بازی متنوع و اسباببازیهای لوکس برقی مکان محبوب بازی برای بچهها و بزرگترها بهحساب میآمد و استقبال اهالی پایتخت از این شهربازی بینظیر بود، بهطوری که بهگفته اهالی قدیمی ونک، این محدوده در دهه۴۰ روزهای شلوغی را تجربه میکرد و یکی از ایستگاههای معروف سرگرمی و تفریح مردم بود. با گذر سالها و با افزایش جمعیت پایتخت، مجموعه فانفار دیگر پاسخگوی نیاز شهروندان نبود و تهرانیها شهربازی بزرگتری میخواستند. از اینرو شهربازی مدرن و بزرگی در اراضی اوین ساخته شد که تا سال ۸۵ هم ماندگار بود و بعدها به دلایلی ازجمله ایجاد ترافیک در این محدوده از پایتخت برچیده شد.
دسیسه انگلیسیها کنار سفارت عثمانی
سمیرا باباجانپور- روزنامهنگار
همچنان که بسیاری از اصلاحات اساسی با نام امیرکبیر در ایران آغاز شد نخستین سفارتخانههای دائمی را نیز او تأسیس کرد. سفارتخانه دولت عثمانی در ایران نیز در زمان ناصرالدینشاه و صدارت امیرکبیر دایر شد و احمد وفیق افندی یا احمد پاشا، سیاستمدار و دیپلمات عثمانی برای نخستین بار پرچم عثمانی را در سفارت عثمانی در تهران برافراشت.سفارت عثمانی در ایران از نظر تبادل فرهنگ بین سنی و شیعه بسیار اهمیت داشت. اما برخی سعی در برهم زدن روابط این دو کشور داشتند. محمدحسین محمدی در کتاب «هزار و یک حکایت اخلاقی» مینویسد: در زمان قاجار در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران مسجد کوچکی وجود داشت. امام جماعت آن مسجد میگوید: «شخص روضهخوانی را دیدم که هر روز صبح به مسجد میآمد و روضه حضرت زهرا(س) را میخواند و به خلیفه دوم و به اهل سنت ناسزا میگفت. و این در حالی بود که افراد سفارت عثمانی و تبعه آن که اهل سنت بودند، برای نماز به آن مسجد میآمدند.روزی به او گفتم: «تو به چه دلیل هر روز همین روضه را میخوانی و همان ناسزا را تکرار میکنی؟ مگر روضه دیگری بلد نیستی؟» او در پاسخ گفت: «بلدم؛ ولی من یک نفر بانی دارم که روزی 5ریال به من میدهد و میگوید همین روضه را با این کیفیت بخوان... .»
از او خواستم مشخصات و نشانی بانی را به من بدهد. پیگیری کردم، سرانجام متوجه شدم در این بین یازده واسطه وجود دارد تا این روضه در آن مسجد خوانده شود. معلوم شد که از طرف سفارت انگلستان روزی ۲۵ تومان برای این روضهخوانی با این کیفیت مخصوص برای ایجاد تفرقه بین ایران شیعی و حکومت عثمانی سنی داده میشد.»
بهترین قصههای تاریخی تهران جایزه میگیرند
صفحه «روایت تهران» که پیش روی شماست، به انعکاس روایتهای خواندنی تاریخ تهران قدیم و سرگذشت شخصیتها و نامداران، خیابانها و گذرها، واقعههای تاثیرگذار و تاریخ شفاهی طهران تعلق دارد؛ با عکسهای بازمانده از خاطرات تهران دیروز و قصهها و ماجراهای پس پشت این عکسها. شما هم میتوانید در انتشار این صفحه که متعلق به خود شما و شهرشماست ما را همراهی کنید. «همشهری» بهترین عکسها و قصههایی را که برای ما ارسال میکنید با نام خودتان منتشر و به شما «همشهریان همراه» هدیهای تقدیم میکند.
نشانی و شماره تماس ما: mahaleh@hamshahri.org و ۴۶۴- ۲۳۰۲۳۴۵۵