کمقدرتر از آنچه بهنظر میرسد
سعید مروتی؛ روزنامهنگار
اندرو ساریس در دهه60 میلادی در درجهبندی معروف کارگردانهایش، تحت عنوان «کمقدرتر از آنچه بهنظر میرسد» فیلمسازانی را فهرست کرد که ارزش آثارشان کمتر از شهرت و اعتباری بود که بههم زده بودند. اینکه ساریس چه فیلمسازانی را در این رده قرار داده بود و بعدها نظرش چقدر تغییر کرد، ماجرایی دیگر است، ولی عنوانی که او انتخاب کرده بود همچنان کاربردی بهنظر میرسد و نه فقط درباره فیلمها و فیلمسازان، که درباره رخدادها هم مصداق مییابد؛ عنوانی که سالهاست برازنده مراسم اسکار است. اسکار سالهاست به مراسمی ملالآور، با نتایجی قابل پیشبینی تبدیل شده است. فیلمهایی که در فصل جوایز مورد توجه قرار میگیرند، تکلیف اسکار را هم مشخص میکنند. سلیقهای که انگار راحت شکل میگیرد و تأثیر میپذیرد و هرچه تعداد اعضای آکادمی بیشتر میشود، پیشبینی اسامی برندگان هم سادهتر میشود. مشخص است که سالهاست اسکار وظیفهای برای توجه به سینمای جریان اصلی و مسئله صنعت سینما برای خود قائل نیست و احتمالا اگر هم بخواهد، با این همه عضو آکادمی که در این سالها از اقصینقاط جهان به آن پیوسته اند، امکانش را ندارد. اسکار سالهاست که تبدیل به مراسمی برای توجه به حقوق زنان، رنگینپوستان و اقلیتها شده است؛ جایی که با فیلمهایی که با شخصیتهای دگرباش همدلی میکنند، همراه میشود و خیلی وقتها تحتتأثیر موجهای روز قرار میگیرد. اسکاری که اگر ترامپ در دوران ریاستجمهوریاش فقط یکبار حرف حساب زده باشد، اظهارنظری بود که درباره این مراسم کرد. جایی که ترامپ میان هوادارانش گفت: «اسکار افتضاح بود! و بهترین فیلم، فیلمی از کره جنوبی! این دیگر چه مسخرهبازیای بود؟ نمیشود به همان بر باد رفته برگردیم؟ یا مثلا به سانست بلوار و آن همه فیلمهای عالی؟» البته ترامپ بهعنوان یک تاجر بیشتر از اینکه کشورش با کرهجنوبی چالشهایی در زمینه اقتصادی داشت، از دادن آن همه جایزه اسکار به فیلم انگل عصبانی شده بود و پاسخهای تند و در مواردی تحقیرآمیزی هم دریافت کرد. مسئله کیفیت فیلم انگل یا برنده اسکار پارسال و امسال نیست؛ موضوع تغییر رویکرد آکادمی است. اسکار که تا سالهای طولانی در خدمت سنتهای نمایش هالیوود، صنعت سرگرمیسازی و قصهگویی و راوی رؤیای آمریکایی بود، حالا به شکلی آشکار و عیان مبلغ گرایش اقلیت است. اسکار هرچه بود، کن، ونیز و برلین نبود. فیلم فاتح نخل طلا معمولاً در رشته فیلم غیرانگلیسی زبان بخت برگزیده شدن را داشت. اسکار با تمام تغییرات،تحولات و فراز و نشیبها و چپزدنها و مخالفخوانیهایش در نهایت به قواعدی احترام میگذاشت که نقطه تمایزش از سلیقه فستیوالی و محفلی بود، اما هرچه زمان گذشت، دیوارها ترک برداشتند و حالا سقف پایین آمده است.
اقلیتهای نژادی، مکزیکیتبارها، رنگینپوستان، دگرباشان، فمینیستها، سیاهان و آسیاییها تبدیل به گرایش غالب اسکار شدهاند. نکته اینجاست که مراسم اسکار پا به مسیری گذاشته که روشنفکری از صناعت مهمتر است و فیلمها به لحاظ تم بیشتر اهمیت و ارزش مییابند تا به واسطه آنچه خلاقیت و مهارت نامیده میشود. دادن 7جایزه به «همهچیز همه جا یکباره» اتفاقی است که بعید بود در اسکار ایام ماضی رخ دهد.
فراخوان گسترده برای عضوگیری در آکادمی اسکار، به مرور مهمترین ضیافت سینمای سال را از هویتش تهی کرده است. خوب یا بد، این دیگر اسکاری نیست که قبلاً بود؛ مراسمی است که خلاف روح سالیان گذشتهاش جایزه میدهد (و معنای «فیلم اسکاری» را هم به کل عوض کرده) و نتایجش هم که از پیش معلوم است و هیجانی هم ندارد. اسکاری که تغییر مسیر داده و البته شوخیهایش را هم در حد آمدن مجری مراسم با الاغ روی سن، تا حد میانپردههای مبتذل تلویزیونی پایین آورده است.