تهران؛ مهمانخانه نوروزی مردم ایران
در دومین نشست تهرانشناسی همشهری، حال و هوای «طهران و نوروز» روایت شد
بهاره خسروی-روزنامهنگار
عید نوروز، قدیمیترین آیین ایرانی استقبال از بهار در ایران باستان است که در گذرگاه زمان اصالتش را بهعنوان یک رسانه فرهنگی حفظ کرده و به قرن21 رسید. امروزه نوروز برای ایرانیها فقط یک ارثیه فرهنگی ارزشمند و به یادگارمانده از احترام به اخلاق و طبیعتدوستی جمعی گذشتگان نیست، بلکه در قامت یک نرمافزار فرهنگی بهعنوان میراث ناملموس جهانی پارسیزبانان در سازمان جهانی یونسکو به ثبت رسیده و اهمیت و جایگاه جهانی دارد. هرچند این جشن بزرگ در همه شهرهای ایران در یک زمان مشخص تقریباً با کمی تغییرات بهدلیل تفاوت در اقلیمهای جغرافیایی اجرا میشود اما نوروز در تهران بهدلیل موقعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پایتخت ویترینی زیبا از آداب و رسوم اقوام ایرانی است. در واقع باید از این شهر مهم کشور بهعنوان مهمان خانه تمام مردم ایران یاد کرد که آغوش بازی برای پذیرفتن همه سنتها و آیینهای ایرانیان بهویژه در نوروز دارد. به همین بهانه دومین نشست مرکز تهرانشناسی همشهری با عنوان «طهران و نوروز» به میزبانی از جواد انصافی، نویسنده، پژوهشگر، بازیگر، کارگردان نمایشهای سنتی، دکترعباس قنبری عدیوی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر و نصرالله حدادی، تهرانشناس برگزار شد.
کسبیخوانیها و دایره زنگی
در گذشته در تهران طبقکشهای زیادی بودند و روی همین طبقها بهصورت دورهگرد محصولاتشان را با شعر و آواز میخواندند؛ در واقع گویش تهرانیها به سبک آوازهای کوچهباغی بود. سبک آواز بیات تهرانی هم ویژه مردم شهر تهران است. این ماجرا در اسفندماه از چند روز مانده به آمدن بهار میان تهرانیها رونق زیادی داشت. دلیل اصلی، سبک زندگی عجلهوار تهرانیها بود؛ خصلتی که در تمام دورهها با زندگی آنها گره خورده است. ترمز این سرعت برای توقف، آوازخوانی بود. برای مثال سمنوفروش فریاد میزد «سمنو آی سمنو / مال پای هفتسین سمنو/ سمنو چون قند شیرینه/ یکی از این هفتسینه که توی سفره میبینه» در کنارش سیبفروش هم فریاد میزد: «سیب شیرین دارم/ برای هفتسین دارم سیب آوردم از ارنگه/ سیب یکی یکی دارم/ ما سیب و درهم میفروشیم/ خوب و بد با هم میفروشیم.» جواد انصافی با تعریف، ماجرای کسبیخوانی را یکی از رسوم خاص تهرانیها عنوان میکند؛ آوازها و شعرهایی که فروشندگان برای بازارگرمی و تبلیغات اجناسشان زیر لب سر میدادند. یکی دیگر از ابزار موسیقایی ایام نوروز دایرهزنگی دست حاجیفیروز است. دایره در واقع نمادی از گردی، اتحاد و صمیمیت اعضای خانواده دور سفره هفتسین است. بهگفته استاد نصرالله حدادی، آداب و آیینهای نوروزی هر شهری با توجه به هویت فرهنگی و شرایط جغرافیاییاش اجرا میشود اما به تهران که میرسیم بسیاری از آدابهایی که از خردهفرهنگهای اقوام مختلف وارد آیینهای نوروزی شد با فرهنگ و امکانات اهالی آن به مرور زمان بهروز شد. برای مثال در میان سازهای کوبهای، دایره زنگی برخلاف بقیه پوست ندارد و این موضوع نشانگر این است که دایره زنگی محصول شهر تهران است. اینساز به مرور بهعنوان یکی از ابزار شادیآفرین مورد استفاده حاجیفیروز قرار گرفته است.
شنبهگردی نوروزی تهرانیها
یکی از رسمهای جالب تهرانیها که دکتر قنبری در این نشست به آن اشاره میکند آیین طبیعتگردی در نخستین شنبه نوروز قبل از روز سیزدهبهدر است. مردم این گشتوگذار را نشانی از بروز رفتارهای اخلاقی و مناسب نسبت میدادند. بهگفته جواد انصافی در تاریخ جشنهای نوروزی اسفندماه ویژه زنان بود و اسفندگان در همین زمان برگزار میشد. یکی از جشنهای زنانهای که این روزها میان زنان تهرانی فراموش شده و فقط در بعضی از شهرهای شمالی و بخشهایی از خراسان اجرا میشود، جشن 3روزه حکومت زنان بود. در این مراسم که برای ایجاد قدرشناسی زوجین اجرا میشد، تا 3روز هیچ مردی اجازه خروج از خانه را نداشت، باید تمام مسئولیت خانم خانه را انجام میداد و در قبال آن هم زنها فعالیتهای مردانه مانند سوارکاری، تیراندازی و... انجام میدادند. با این تغییر، زن و مرد خانه با سختیهای مسئولیت هرکدام آشنا میشدند.
در کردن سیزده در طبیعت
در فرهنگ ایرانی چیزی به نام سعد و نحس وجود ندارد. حدادی میگوید در سومین روزماه اسفند، حیوانات جفتگیری میکردند و پس از گذشت40 روز براساس تجربیات مردم آن دوران جنین حیوان تعیین جنسیت میشد. به شکرانه این ماجرا که غذای همه حیوانات اهلی در خانه آب و سبزه بود میرفتند و این شادی در صحرا و دشت معنای «در» کرد نبود.
اخلاق و حفظ محیطزیست در چهارشنبه سوری
روز چهارشنبه آخر سال در روزگاری که خبری از شهرداریها و جمعآوری زبالهها نبود برای ایرانیها روز حفظ محیطزیست و نظافت بود. تقریباً از 20روز مانده به سال نو مردم در تکاپوی جمعآوری زبالههای قابل اشتعال و سوزاندن آنها به مناسبت چهارشنبه آخر سال بودند. این ماجرا به میل همه مردم بود. به تعریف جواد انصافی این کار یک تیر و چند نشان بود. بخش اول ماجرا حفظ نظافت و پاکیزگی محلههای شهر را همراه داشت. این روزها با پیشرفتهای علمی متوجه شدیم که زبالهها باید سوزانده شوند، چراکه شیرابه زبالهها برای زمین مضر است. در واقع با همت اهالی، زبالهها جمعآوری میشد و در بخشهای روستایی زمین بسیاری از کشاورزان به همین بهانه وجین میشد. در بخشهای مسکونی هم خانمها، ضایعات اضافی خانه مانند پارچههای بدون استفاده، ابزار چوبی یا پلاستیکی را بیرون خانه میگذاشتند تا در چهارشنبه آخر سال سوزانده شوند. احترام به سالخوردگان و حفظ حرمت آنها در این روز از دیگر میراثهای چهارشنبه آخر سال برای نسل جوان بود. ماجرا از این قرار بود که عدد 7در فرهنگ ایرانیان مقدس بود و بعد از جمعآوری زبالهها، جوانان در 7نقطه میدان اصلی شهر گولههای آتش را روشن میکردند. پریدن از روی آتش در زمانی که هنوز شعلههای آن چندان قوت نگرفتند ابتدا به بزرگان هر محله اختصاص داشت. با این کار سالخوردگان و بزرگان بهراحتی از روی آتش گذر میکردند و همین توانایی باعث ایجاد روحیه و انگیزه میان آنها میشد.
غذاهای عیدانه تهرانیها
یکی از بااهمیتترین آیینهای نوروزی طبخ غذاهای مفید پر از مادههای غذایی پرخاصیت در روز چهارشنبه آخر سال و ایام نوروز بود. سبزیپلو با کوکو که بعدها ماهی جایگزین آن شد و رشتهپلو از غذاهای مهمی بودند که مختص پایتختنشینان بود. جواد انصافی با اشاره به این موضوع تعریف میکند، بیشتر غذاهای نوروزی گیاهی بود اما به مرور زمان با تغییر سبک زندگی طبخ غذاهای حیوانی هم به سبد غذایی تهرانیها اضافه شد. طبخ سبزیپلو و ماهی در شب چهارشنبه آخر سال بهدلیل مواد پروتئینی ماهی و فسفر آن برای تقویت حافظه و ذهن میان مردم باب شد. اما قبل از آن مردم سبزیپلو را با کوکوسبزی میپختند و بر این باور بودند با خوردن این غذا و سبزی که فسفرش چیزی از ماهی کم ندارد در سال جدید به کوکو افتادن (منظور فراموشی) نیفتند. اما مهمترین اصل در زندگی رشتهکار را بهدست گرفتن و قدمگذاشتن در مسیر صحیح است. علاج این کار هم طبخ غذای رشتهپلو در چهارشنبه آخر سال بود. انصافی به این موضوع هم اشاره میکند که بسیاری از خانوادهها با این دیدگاه حتماً غذای اصلیشان در این روز رشتهپلو بود. حتی بعضی از بانوان مشتی رشته هم در جیب همسرانشان میریختند تا در سال جدید رشته کار و زندگی بهدستشان بیاید. نصرالله حدادی در ادامه این نشست میگوید: در هر شهری براساس اقلیم جغرافیایی و نوع محصولات کشاورزی غذای مخصوصی طبخ میشد. برای مثال در تهران دریایی نبود که مردم دسترسی به ماهی پیدا کنند یا هر خانواده توان مالی خرید ماهی را نداشت و اغلب مردم سبزیپلو را با کوکو میپختند. اما با گذشت زمان بهتدریج ماهی جایگزین کوکوسبزی شد. البته ماهی دودی هم از غذاهای معروف سفرههای تهرانیها در گذشته بود. برای مثال برای پذیرایی از میهمانان در نوروز وقتی از کلوچه حرف میزنیم قطعاً یاد شمال میافتیم، پادرزای، شیرینی مخصوص خراسان، نانبرنجی شیرینی کرمانشاه و یوخه و غرابیه برای منطقه آذربایجان بود. تهران بهدلیل اینکه از زمان شکلگیری و توسعه پایتخت سلاطین مختلف از 237سال گذشته بوده است، شیرینی مخصوصی با عنوان سپهسالاری در شیرینیفروشیها آماده میشد.
احترام به زمین و کاشت درخت
این روزها زبان مشترک مردم دنیا حفظ محیطزیست است؛ موضوعی که ما قرنها پیش قبل از شکلگیری کانونهای جهانی محیطزیستی و امثال آنها در مراسم استقبال از نوروز مراسم کاشت درخت را داشتیم. دکترعباس قنبری با یادآوری این موضوع معتقد است که نوروز برای ایرانیها فقط یک تحویل سال ساده نیست بلکه پیام جهانی احترام به طبیعت را به همراه داشت. برای مثال همین سبزه هفتسین بهمعنای رویش دوباره طبیعت و زندگی است. مردم ایران باستان به مناسبت نوروز ابتدا درخت میکاشتند که به مرور زمان سبزکردن حبوبات جایگزین آن شد. البته این ماجرا هم دلیل علمی داشت با توجه به اینکه زیست ایرانیها بر پایه کشاورزی و دامداری بود، بانوان با سبزکردن 12نوع حبوبات روی خشت خام دنبال این بودند تا متناسب با آب و هوای سال جدید کدام محصول برای پرورش مناسب است.
آشتیکنان در پای دیگ سمنو
رفع کدورتها پای دیگ سمنوی سفره هفتسین از دیگر رسوم تهرانیها بود . بنا بر روایت نصرالله حدادی، سمنوی هفتسین ازجمله خوراکیهای عیدانه محصول محلهها بود و مثل امروز، محصول آماده بازار نبود. به همین دلیل از چند روز مانده به عید در خانه یکی از اهالی بساط دیگ سمنو راه میانداختند به حرمت این دیگ اختلافات را با ریشسفیدی بزرگان حل میکردند.