پناه بیپناهان
لوطی اکبر پامناری علاوه بر زورمندی و سخاوت در امانتداری زبانزد خاص و عام بود و همواره سعادت و خوشبختی دیگران را طلب میکرد
هوشنگصدفی-روزنامهنگار
محله «پامنار» سالهاست که پوست انداخته و دیگر ردی از آن لوطیهای خوش مشرب، پاتوقدار و امین مردم در محله باقی نمانده است. تنها آثار باقیمانده از لوطیان پامنار و هیئتهای سینهزنی استخواندار، هیئتهای «سیفیه» و «آقا کمال» و مدارس علمیه است که جای خود را به مجتمعهای تجاری و دکانهای تنگ و ترش داده. اگر از میانسالان محله پامنار سراغی از لوطی «اکبرخان پامناری» لوطی «آقا عزیز» و سایر لوطیان صاحبمرام محله بپرسی کمتر کسی میتواند نشانهای از آنها به شما بدهد. همانطور که در این سالها از خانههای قدیمی پامنار مثل حیاط شاهی و خانه قائممقام تنها نامی باقی مانده است.
استاد «علی بلوکباشی» از استادان مردمشناسی در نوشته «قهوهخانهها» درباره مرام و روش لوطیگری تهران قدیم مینویسد: «پهلوانانی بودند که خلاف لوطیهای بزن بهادر، رفتار و کرداری آرام و بهقاعده داشتند و در زندگی میکوشیدند تا آیین و اصول جوانمردی را رعایت کنند. این پهلوانان در حقجویی و ایثارگری و گذشتن از جان و مال خود در راه دستگیری از خانوادههای بیسرپرست و پهلوانانِ
از پا افتاده و حمایت از ناموس اهل محل پیوسته پیشگام بودند و به همین دلیل، مورد وثوق و اعتماد اهل محل هم بودند و از ارکان استوار اجتماع محله بهشمار میرفتند.»
اکبرخان، امین مردم بود
برای دیدن حاج «محمدعلی کمالی اصل» از پیشکسوتان محله پامنار به کوچه قائممقام میرویم همان جایی که قائممقام، صدر اعظم قاجار، برای خود برو بیایی داشت. خانه حاج محمدعلی انتهای کوچه تنگی قرار دارد. او ۸۸ سالی دارد و تاریخ شفاهی محله پامنار به شمار میآید. اگر دیگران روایتهایی از محله پامنار شنیدهاند او آنها را به چشم دیده است. او درباره لوطی اکبر خان پامناری میگوید: «اکبر خان جزو لوطیهای صاحبمرام محله پامنار بود و یکی از پاتوقداران این محله به شمار میآمد. بزرگ و معتمد محله به شمار میرفت و اهالی محله در سوگ و سور مشکلات خود را با او در میان میگذاشتند. او در سهراه پامنار قهوهخانهای داشت که مردم برای رتق و فتق امور خود به او مراجعه میکردند. همه پاتوقداران دروازه تهران ایشان را میشناختند. در مراسم عزاداری امام حسین(ع) همیشه دسته سینهزنی او پیشقراول همه دستهها بود. اعتبار آدمهای بزرگتر در شیوه عزاداریها دیده میشد. چون مردم تهران قدیم برای ریشسفیدان و افراد مردمدار احترام خاصی قائل بودند.»
در امانتداری، زبانزد خاص و عام بود
کمالی اصل درباره رفتارهای جوانمردانه لوطی اکبرخان پامناری میگوید: «لوطی اکبر علاوه بر زورمندی و سخاوت در امانتداری، زبانزد خاص و عام بود و همواره سعادت و خوشبختی دیگران را طلب میکرد. بعدها تکیه سیفیه تخریب شد و به جایش دکانهایی سر در آوردند. ارادت قلبی او به ائمه اطهار(ع) بهخصوص مولا علی(ع) و تأثیر جوانمردیهایش باعث کمک به نیازمندان میشد تا جایی که وقتی چشم از جهان فروبست اهل پامنار یکپارچه این جمله را میگفتند: پناه بیپناهان مرد. اهالی پامنار هر وقت قصد رفتن به سفری طولانی داشتند لوطی اکبرخان را امین محله میدانستند و زندگی و خانمان خود را به او میسپردند.» لوطی اکبر خان در تمام امور محله دخیل بود. از شوهردادن دختران و زن دادن پسران و سرپرستی ایتام تا اجرای وصیتنامه و حل اختلافات خانوادگی، صنفی، رفع نزاعهای شخصی و برگزاری مقدمات تشییع و تدفین اموات و دفع ستم زورگویان و متجاوزان به حقوق اجتماعی. اگر کسی از دنیا میرفت صبح به پاتوقدار خبر میدادند و او اخلاقاً و شرعاً خود را موظف میدید مردم را خبر کند و به تناسب شأن متوفی و اقتضای وقت از او تجلیل کند یا هنگامی که کسی از مکه یا کربلا برگشته بود و باید مراسمی درشأن او برگزار میشد.
مروت نیست سرپرست یتیم باشی و ازدواج کنی
«علیاکبر کاظمی موحد» از پیشکسوتان و شورایار سابق محله پامنار که نسبت فامیلی با اکبرخان پامناری دارد با شور وشوق خاصی درباره او صحبت میکند: « هر وقت مشکلی در محلهها رخ میداد پاتوقداران نخستین افرادی بودند که به رتق و فتق امور میپرداختند و معتمد محله محسوب میشدند. البته این افراد منصب حکومتی نداشتند و آبرو وحیثیت خود را از اهل محل میگرفتند. در بیشتر مواقع روحانیون هم با این افراد همراه بودند. اکبر خان تا زمان مرگش ازدواج نکرد چون معتقد بود که مروت نیست با وجود سرپرستی از چند یتیم خانواده ازدواج کنی. او دایی مادرم محسوب میشد. پدربزرگم به رحمت خدا رفت و خالهها، مادر و مادربزرگ بیپناه شدند. آنها در خانه پدری، کوچه حیاط شاهی انتهای بنبست ملاباقر زندگی میکردند. دخل و خرج خانواده بهعهده دایی اکبرخان پامناری بود. او تا زمانی که دخترها شوهر نکردند ازدواج نکرد. حتی برای مادرم و خالهها جهیزیه تأمین کرد.»
دلباختهای که جان داد
کاظمی درباره دلباختگی اکبرخان روایت جالبی دارد: «از مادرم روایتی شنیدم که نشانه حجب و حیای لوطی اکبرخان است. مهر یک دختر به دل اکبرخان میافتد. مدتی از این ماجرا میگذرد اما اکبرخان دختر را نمیبیند. بعدها تاجری برای رفتن به سفر زیارتی، خانه و خانواده را به لوطی پامنار، اکبرخان میسپارد. او در مدت مسافرت تاجر مایحتاج زندگی خانوادهاش را تأمین و بعد از بازگشت تاجر از سفر زیارتی، او را برای ولیمه به خانهاش دعوت میکند. بار دیگر اکبرخان همان دختر را در حیاط تاجر میبیند. حجب و منش لوطیمسلکی مانع از آن میشود که زبان به خواستگاری او بگشاید. اما همین موضوع باعث میشود اکبرخان غمگین و نالان بدون آنکه دردش را به کسی بازگو نماید از افسردگی و دلباختگی ناکام از دنیا برود. این دسته از افراد جامعه همیشه دردشان را پنهان میکردند ولی سنگصبور مردم بودند و سعی میکردند که گرهی از مشکلات محله و مردم باز شود.» اکبرخان در امامزاده یحیی(ع) مدفون است. زمانی دسته سینهزنی اکبرخان و سایر دستههای محله درماه محرم مقابل قبر او سینهزنی میکردند.