• چهار شنبه 19 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 29 شوال 1445
  • 2024 May 08
یکشنبه 11 دی 1401
کد مطلب : 181495
+
-

گفت‌وگو با غلامرضا امامی، ‌نخستین مترجم عبدالرزاق گورنه برنده نوبل ادبی

کتاب‌هایی که صدای بی‌پناهان است

گفت‌وگو
کتاب‌هایی که صدای بی‌پناهان است

فرشاد شیرزادی-روزنامه‌نگار

 غلامرضا امامی، مترجم پیشکسوت، ترجمه آثار شاخصی مانند آثار «اومبرتو اکو» را در کارنامه خود دارد و به‌تازگی نخستین رمان عبدالرزاق گورنه، نویسنده اهل تانزانیا و برنده نوبل سال ۲۰۲۱ را با عنوان «خاطره کوچ» به فارسی برگردانده است. او می‌گوید: «عبدالرزاق گورنه که در کودکی مادربزرگش قصه‌های شاهنامه و هزارویک شب را برایش می‌خوانده، صدای بی‌صدایان، پناه بی‌پناهان و روایتگر ۹۰میلیون آواره در جهان است.» گفت‌وگوی ما با غلامرضا امامی درباره نخستین کتابی است که از این نویسنده به همراه فرشته عبدلی به فارسی ترجمه کرده است. همچنین به خطابه نوبل هم پرداخته‌ و شخصیت گورنه را واکاوی کرده‌ایم.


«خاطره کوچ» اثر عبدالرزاق گورنه، نخستین کتاب این نویسنده برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۲۱ است که به فارسی برگردانده می‌شود، این رمان چه ویژگی‌هایی داشت که ترجمه‌اش کردید؟
نویسنده این کتاب همانطور که در بیانیه داوران جایزه نوبل آمده است، به 2مشکل بزرگ بشری اشاره می‌کند.
حوادث کتاب مربوط به جنگ جهانی اول است. کتاب‌هایی هستند که به این جنگ پرداخته‌اند. «وداع با اسلحه» ارنست همینگوی یا «خانواده تیبو» اثر درخشان روژه مارتن دوگار هم به جنگ جهانی اول می‌پردازند. چه ویژگی‌هایی این اثر را از دیگر آثار در این زمینه متمایز می‌کند؟
بخش قابل‌توجهی از این کتاب به استعمار آلمان در قاره آفریقا و وطن گورنه، یعنی تانزانیا می‌پردازد. این کتاب همانطور که خوانده‌اید و می‌دانید به مشکلات پناهندگی و مهاجران پرداخته است؛ پناهندگانی که مانند خود گورنه، در ۱۷سالگی تجربیاتی را از سر می‌گذرانند.گورنه تنها ۱۷سال داشت که در کشورش کودتا شد. او از این کشتارها و فجایع دل خوشی ندارد.  او به انگلستان پناهنده می‌شود، اما کار عجیبی که می‌کند این است که به کارهای روزمره دیگر پناهندگان نمی‌پردازد، بلکه زبان انگلیسی‌اش را کامل می‌کند و به مقام استادی ادبیات دانشگاه کنت انگلستان می‌رسد. او مسئله پناهندگان و بحران هویت آنها را در کتاب «خاطرات کوچ» طی یک داستان بلند بیان می‌کند؛ یعنی کنده شدن از سرزمین، زادگاه و محل تولدش؛ آن هم با همه ویژگی‌هایی که سرزمین پدری دارد؛ یعنی زبان، سنت‌ها و عقاید و... و در یک سرزمین تازه و فضای جدید قرار می‌گیرد. در پی این اثر او نقبی به گذشته می‌زند و یکی از عمده‌ترین مشکلات بشری را بیان می‌کند.
از چه حیث می‌توان عنوان کرد که موضوعی که گورنه درباره‌اش می‌نویسد، یکی از به قول شما مهم‌ترین مشکلات بشری است؟
سال گذشته میلادی ۹۰میلیون آواره در جهان وجود داشت. از این تعداد ۳۵میلیون را کودکان شامل می‌شدند. از نظر شما این جزو فجایع بشری نیست؟! تبعیدی‌ها، مهاجران، پناهندگان و موضوعاتی که به زندگی آنها ارتباط می‌یابد. آنها از دریاها و دره‌ها عبور می‌کنند تا به زندگی بهتری برسند یا از بیم مرگ فرار می‌کنند. بسیاری از این تعداد غرق می‌شوند و تعدادی به انحای مختلف جزو تلفات هستند. بسیاری از آنها در سرزمین‌های مقصد ستم‌ها می‌بینند و تحقیرها می‌شوند. تمام تلاششان هم این است که سرزمین تازه‌ای پیدا کنند تا دمی بیاسایند و آسودگی خاطر داشته باشند و به نخستین حقشان که همانا زندگی کردن است، ادامه دهند.
عبدالرزاق گورنه از نگاه شما به‌عنوان نخستین مترجمش چگونه نویسنده‌ای است؟
عبدالرزاق گورنه به گمانم صدای وجدان بشری است که می‌توان آن را شنید. به گمانم وظیفه اصلی ادبیات این است که از واقعیت به حقیقت برسد و گورنه در این مسیر از بودن به شدن بسیار تلاش کرده و موفق و کارآمد از عرصه نوشتن رمان بیرون آمده است. وقتی کتاب را خواندم، احساس کردم که عبدالرزاق گورنه صدای بی‌صدایان و پناه بی‌پناهان است. اگر به‌خاطر داشته باشید، 2سال پیش متأسفانه جایزه نوبل ادبیات به «پیتر‌هانتکه» رسید. همه دنیا و حتی انجمن قلم آمریکا هم به این انتخاب اعتراض کردند. صاحب‌نظران ادبی اعتراض و عنوان کردند که این فرد طرفدار شدید صرب‌ها و نژادپرست است؛ چون در مراسم تدفین رهبر صرب‌ها شرکت و سخنرانی کرده و دشمن مسلمانان است. به هر حال با انتخاب عبدالرزاق گورنه خوشحال شدم که این اشتباه از سوی آکادمی سوئد تصحیح شد.
احیاناً آشنایی‌ای با ادبیات آسیا و ادبیات کلاسیک ما هم داشته؟ تا جایی که اطلاع دارم اورهان پاموک شیفته نظامی‌گنجوی بوده و این سخن را وقتی به ایران آمده عنوان کرده است.
در شرح حال عبدالرزاق گورنه خوانده‌ام که اتفاقاً او شیفته ادبیات ایران است و مادربزرگش قصه‌های شاهنامه فردوسی و هزارویک شب را در کودکی برایش می‌خوانده است.
چرا تا پیش از برنده شدن نوبل ادبیات در ایران این‌قدر ناشناخته بود و حتی یک کتاب هم از او به فارسی نداشتیم؟
او نه‌تنها در ایران، بلکه در کشورهای دیگر هم ناشناخته بود. به‌دلیل اینکه به گمانم بنگاه‌های تبلیغاتی و بنگاه‌های ترجمه که گاه در پی سودجویی‌اند، آثار او را منتشر نکرده‌اند. شاید باور نکنید که هنوز یک ناشر معمولی آثار او را چاپ می‌کند. نه‌تنها خودش، بلکه ناشرانش هم تبلیغی روی آثارش انجام نداده‌اند.
نزد اهل فن در اروپا چطور؟ آنها هم او را نمی‌شناختند؟
اتفاقاً اهل فن و منتقدان قدر ادبیات‌داستانی اروپا، او را کم و بیش می‌شناختند و جسته و گریخته با آثارش آشنا بودند. گورنه پیش از اینکه برنده نوبل ادبیات شود، منتقد ادبی گاردین کتاب او را یک شاهکار می‌داند یا منتقد ادبی ایندیپندنت آثار او را جزو ماندگارترین آثار ادبی جهان قلمداد می‌کند یا همینطور منتقد آبزرور. منتقدان ادبی به کارهای گورنه اهمیت می‌دهند، اما توده مردم چندان توجهی به او و آثارش ندارند.
واکنش خودش نسبت به برنده شدنش چه بود؟
در مصاحبه‌ای عنوان می‌کند که در خانه بوده و تلفن زنگ زده و به او گفته‌اند شما جایزه نوبل را برده‌اید. گورنه می‌گوید: «فکر کردم با من شوخی می‌کنند و پاسخ آنها را هم با همان شوخی دادم. باورم نشد، اما پس از اینکه اخبار را دنبال کردم و شبکه‌ها را دیدم، دریافتم حقیقت دارد و من برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۲۱ شده‌ام.»
به‌عنوان نخستین مترجم آثار او در ایران بدون تعصب بگویید که چقدر لیاقت دریافت جایزه نوبل را داشت؟
باور می‌کنید وقتی این کتاب را ترجمه، بازبینی و ویرایش می‌کردم، گاه اشک در چشمانم حلقه می‌زد و گاه خشمگین می‌شدم. گمانم همان مثل فارسی است که حق به حق‌دار رسید. دریافت نوبل ادبیات شایسته گورنه بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید