• سه شنبه 1 خرداد 1403
  • الثُّلاثَاء 13 ذی القعده 1445
  • 2024 May 21
پنج شنبه 11 اسفند 1401
کد مطلب : 186968
+
-

پریشانی دود شد

علی‌الله سلیمی

اوایل کسی از بیکاری آقای طراوتی خبر نداشت. صبح‌ها مثل بقیه مردهای محله از خانه بیرون می‌زد و عصرها به خانه برمی‌گشت. اگر دقت می‌کردی می‌دیدی نسبت به ماه‌های قبل کمی گرفته است. شاید به قیافه بقیه مردهای محله هم با دقت نگاه می‌کردی همین را در چهره‌شان می‌دیدی؛ خیلی‌ها دل و دماغ گذشته را نداشتند. نمی‌شد هم مثل قبل‌ترها سرخوش و دل‌شاد بود. کارخانه قدیمی شهرک از مدتی قبل تغییر مکان داده و به یکی از شهرهای شمالی کشور منتقل شده بود.
برای بسیاری از کارگران قدیمی کارخانه شرایط رفت و برگشت به آن شهر شمالی که نسبتاً دور هم بود فراهم نبود. البته آن دسته از کارگران که جوان بودند و مجرد و هنوز خانه و زندگی مستقلی نداشتند، رفتند در نزدیکی محل جدید کارخانه، خانه‌‌ای ارزان و اشتراکی اجاره کردند و به سر کار قبلی خود برگشتند اما برای خیلی‌ها ‌ این شرایط فراهم نبود. نمی‌شد زن و بچه را رها کرد و به شهر دیگری برای کارگری رفت.
آقای طراوتی هم یکی از این افراد بود. به تازگی نوزادی در خانواده او به دنیا آمده و مراقبت از فرزندان خردسال و در کنار آنها بودن برای مواقع اضطراری وظیفه او را سنگین‌تر کرده بود. بیشتر مردهای محله که شرایطی مشابه آقای طراوتی‌داشتند، به جاهای مختلف برای پیدا کردن کار جدید در نزدیکی محل زندگی خود سرک کشیدند و بعضی از آنها هم موفق شدند کار تازه‌ای پیدا کنند و در نزدیکی خانه و زندگی خود سر کار بروند اما آقای طراوتی به هرجا که رفت موفق نشد و به در بسته خورد. نتوانست کار متناسب با مهارت و توانایی‌های خود پیدا کند اما امیدش را از دست نداد و همچنان به‌دنبال کاری که متناسب با مهارت و شرایط او باشد گشت و گشت و کم‌کم خستگی این گشتن‌های بی‌نتیجه کم‌طاقتش کرد. تا جایی‌که علائم این خستگی و کم‌طاقتی را می‌شد در رفتار و گفتارش به سادگی تشخیص داد. آقاداوود، همسایه دیوار به دیوار و قدیمی خانواده آقای طراوتی زودتر از بقیه احوال پریشان همسایه قدیمی خود را تشخیص داد. او را به حرف گرفت و موقعی که متوجه اصل ماجرا شد با لبخند گفت: «نگران نباش‌. من سر همین ماه قرار است بازنشسته ‌شوم و صاحب‌کارم گفته می‌خواهد کارگر جدید جای من بیاورد. همین فردا شما را به صاحب‌کارم معرفی می‌کنم. هم کاربلدی هم قابل‌اعتماد. چه از این بهتر.» پریشانی آقای طراوتی انگار دود شد و هوا رفت.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :